eitaa logo
دفـاعـ از اعـتـقـاداتـ و رد شـبـهـاتـ
1.1هزار دنبال‌کننده
434 عکس
23 ویدیو
7 فایل
مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّه زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ، وَ مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ، رَدَّتْهُ الرِّجَالُ اطلاعات @Shirane_Rafezi @khadem_alhaydar :ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶استنباط تقیید از وصیت مطلق زرتشتی توسط امام رضا علیه السلام استنباط تقیید دلیل لفظی توسط عقل، یکی از مصادیق رابطه ادله لفظیه با عقل است. امام رضا علیه السلام در روایت زیر، این گونه استنباط می‌کند. 🖊️خلیل بن هاشم در زمان استانداری نیشابور به ذوالریاستین نوشت که مردی از زرتشتیان مرده است و مقداری از مالش را برای نیازمندان وصیت کرده است. پس (از مرگ او) قاضی نیشابور مال مورد وصیت را گرفته و در نیازمندان مسلمانان قرار داده است. خلیل این نامه را به ذوالریاستین نوشت او نیز این مسئله را از مأمون پرسید. مأمون نیز گفت در این باره نزد من چیزی نیست. پس مأمون مسئله را از ابوالحسن امام رضا علیه السلام پرسید. ابوالحسن امام رضا علیه السلام فرمود: به راستی که زرتشتی چیزی برای نیازمندان مسلمانان وصیت نکرده است. (از این رو قاضی خطا کرده است) و لکن (برای جبران این خطای قاضی) به مقدار مالی که قاضی از وصیت زرتشتی به فقراء مسلمان داده، از مال صدقه برداشته شود و سپس آن مال به نیازمندان زرتشتی داده شود. 📌 نکات حدیث: 🔹¹-موضوع حدیث مالی است که زرتشتی برای نیازمندان وصیت کرده است. 🔹²-وصیت زرتشتی مطلق است و قیدی ندارد که مال به چه گروهی از نیازمندان داده شود. 🔹³-قاضی بر اساس همین اطلاق مال مورد وصیت را در نیازمندان مسلمان مصرف کرده است. 🔹⁴-امام علیه السلام اطلاق وصیت را انکار می‌کند و با قاطعیت می‌فرماید مورد وصیت، نیازمندان مسلمان نیست. 🔹⁵-امام علیه السلام برای این انکار مستندی ارائه نمی‌دهد. 📌 درایت حدیث: 🔹¹-موضوع روایت انکار اطلاق لفظی مصرّح در کلام زرتشتی، توسط امام علیه السلام است. 🔹²-بیان امام مشتمل بر حلقه‌ای پنهان است که آن را به وضوحش گذاشته است و آن حلقه عبارت است از: کسی که مدعی بطلان اسلام و حقانیت آیین زرتشت است، چنین کسی برای نیازمندان مسلمان که از نظر او دینشان باطل است، وصیت نمی‌کند 🔹³-در نتیجه اطلاق لفظی و مصرح زرتشتی (دادن مال به نیازمندان) در کنار این غرض نهایی (یعنی حمایت از نیازمندان اهل حق) قرار می‌گیرد. فلذا اطلاق لفظی مصرح به این قرینه عقلی مقید می‌شود. در اصول از این گونه قرائن عقلیه با تعبیرات مختلفی یاد می‌شود. مانند نقض غرض، یلزم من وجوده عدمه، قرینه داخلیه، قرینه مقامیه، قرینه لبیه متصله، تناسب حکم و موضوع و ...(اگر چه ممکن است از نظر اصطلاحات این گونه تعبیرات تفاوتهایی داشته باشند و تطبیق این گونه اصطلاحات بر این روایت مورد نقد قرار گیرد، اما روح همه آنها یکی است. از این جهت مطابقت و عدم مطابقت با اصطلاحات صدمه‌ای به اصل مطلب نمی‌زند) همچنین این روایت مصداق قاعده العلة تعمم و تخصص است. البته در این روایت حکم توسط علت تخصیص یافته است. این گونه موارد از سوی غیر متخصصان به ناحق دخالت عقل در احکام نامیده می‌شود و مصداق إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيم‏ شمرده می‌شود. در حالی که این گونه موارد مصداق استنباط و کشف عقلی و درایت روایات است. با درایت کلام امام، حکم از حالت تعبدی خارج شده و برای عموم قابل تعقل است. لذا اگر روایت سند معتبری هم نداشته باشد در استنباط حکم مشکلی نداریم.
روایات حاوی استنباط ائمه علیهم السلام از قرآن و غیر آن، بسیار است. گردآوری همه مصادیق استنباطات ائمه ممکن نیست. اما اشاره به چند نمونه از استنباط ائمه لازم است. ان شاء الله ارائه مصادیق استنباطات ائمه به تدریج تکمیل خواهد شد. مطالعه در مصادیق استنباطات ائمه علاوه بر بحث استنباط در حوزه دین، از ابعاد متعددی بسیار سودمند و مغتنم است. 🔶استنباط حرمت شراب از قرآن توسط امام علیه السلام 🖌 علی بن یقطین می‌گوید: مهدی خلیفهٔ عباسی از امام كاظم علیه السلام از شراب پرسید كه آیا حرمت شراب در قرآن وجود دارد؟ چرا كه مردم نهی از شراب را در قرآن می‌شناسند، اما حرمت آن را نمی‌شناسند (و اثری از آن نیست؛ پس می‌توان شراب نوشید) امام كاظم علیه السلام فرمودند: ای امیرالمؤمنین چنین نیست؛ بلكه حرمت شراب در كتاب خدا آمده است. خلیفه گفت: در كجای قرآن حرمت شراب بیان شده است؟ ای ابا الحسن! امام علیه السلام فرمود: در این آیه از قرآن كه گفتهٔ خداوند عزوجل چنین است: بگو همانا پروردگار من كارهای زشت آشكار و پنهان و گناه و ظلم را حرام كرده است… اما (از خود قرآن روشن می‌شود که) مقصود خداوند از گناه (اثم) خود شراب است؛ زیرا خداوند در جای دیگر چنین فرموده است: از تو دربارهٔ شراب و قمار می‌پرسند. بگو در این دو گناه بزرگی است و منافعی برای مردم دارد. (پس مسلم است که) گناه در كتاب خدا همان شراب و قمار است و همچنان كه خداوند فرموده است گناه این دو بزرگتر است. خلیفه (که تیرش به سنگ خورد از درماندگی) رو به علی بن یقطین نمود و گفت: ای علی! قسم به خدا این فتوای هاشمی است. علی بن یقطین می‌گوید: به او گفتم راست گفتی ای امیرالمؤمنین! سپاس خدا كه این فضیلت را از خاندان شما اهل بیت خارج نساخت. علی بن یقطین می‌گوید قسم به خدا كه خلیفه نتوانست این فضیلت امام علیه السلام را تحمل كند و (بی اختیار ناخشنودیش را آشکار کرد و) گفت راست گفتی ای رافضی. 📌 نكات روایت: در دیدگاه خلیفهٔ عباسی و سنیان عصر وی این جملهٔ قرآن فاجتنبوه تنها نهی از شراب خواری است و برای اثبات حرمت شراب كافی نیست. بلکه لازم است دقیقا عین تعبیر حرام است در متن قرآن آمده باشد تا بتوان حكم به حرمت نمود. این مطلب همان نظریهٔ نص زدگی بعضی است. زیرا قائل هستند باید به عین تعبیر روایات ملتزم شد و تنها دلالت مطابقی را می‌پذیرند اما زیر بار دلالت التزامی قرآن و حدیث نمی‌روند. اما در عین حالی كه تعبیر حرمت شراب در قرآن وجود ندارد، امام علیه السلام تصریح به وجود حرمت شراب در قرآن نموده است؛ این بدان معناست كه لازم نیست بیان حكم دقیقا عین تعبیری باشد كه در قرآن و روایات آمده است. سپس امام با استنباط از قرآن و تشکیل قیاس منطقی استدلال می‌کند که شراب در قرآن حرام است. 📌 درایت استدلال امام علیه السلام: استدلال امام علیه السلام یك قیاس منطقی است؛ 1-مقدمهٔ اول از قرآن (صغری): ¹-راجع شراب و قمار، از تو می‏پرسند، بگو: در آن دو، گناهى بزرگ، و سودهایى براى مردم است. 2-مقدمهٔ دوم از قرآن (كبری): ²-بگو: پروردگار من فقط زشتكاریها را- چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است. 3-نتیجهٔ امام علیه السلام: ³-شراب در کتاب خدا حرام است. 📌 در حاشیهٔ روایت: از این روایت روشن می‌شود که شیوه نص زدگی در زمان معصومین علیهم السلام هم وجود داشته و با این شیوه کارهای باطل و گناهان توجیه می‌شده است. امام علیه السلام با رد سخن خلیفه عباسی، در واقع نظریه بعضی یعنی لزوم آوردن نص حدیث را باطل کرده است. سپس با استنباط از قرآن و تشکیل یک قیاس منطقی حرمت شراب را در قرآن اثبات می‌کند. آیا این مطلب ثابت نمی‌کند که در نظر مقدس امام، حکم استنباط و قیاس منطقی با قیاس تمثیلی فرق دارد؟
🔶تقیید اطلاق لفظی با استنباط عقلی از امام صادق علیه السلام استنباط تقیید دلیل لفظی توسط عقل، یکی از مصادیق رابطه ادله لفظیه با عقل است. امام صادق علیه السلام در دو روایت زیر، این گونه استنباط می‌کند: 🖌محمد بن مارد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم حدیثی برای ما روایت شده که شما فرموده‌اید "هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی پس هر کاری که خواستی انجام ده" (آیا این حدیث درست است؟) حضرت فرمود واقعا من این حدیث را گفته‌ام. گفتم: اگر چه زنا کنند یا دزدی نمایند یا شراب بنوشند؟ حضرت (از شدت ناراحتی) به من فرمود انا لله و انا الیه راجعون. (و این چنین ادامه داد) سوگند به خدا که با ما انصاف نکرده‌اند اگر (قائل شوند که خود ما از جانب خداوند مکلف هستیم و) به عمل (تکالیف) مؤاخذه می‌شویم و عمل از آنان برداشته شده است. همانا گفته‌ام "هنگامی که (حق را) شناختی، پس آن چه می‌خواهی از خیر کم و خیر زیاد، انجام ده که واقعا از تو پذیرفته می‌شود" (در نقطه مقابل اگر کسی حق را نشناخت اعمال او پذیرفتنی نیست.) 🖌به امام صادق علیه السلام گفته شد راستی که این بد نهادها (یا بیگانگان) از پدر شما روایتی نقل می‌کنند. می‌گویند به راستی که پدر شما فرموده است "هنگامی که معرفت (به حق) پیدا کردی، پس هر کاری که خواستی انجام ده" پس از این هم (با اتکا‌ء بر این حدیث) تمامی محرمات را حلال می‌شمارند. حضرت فرمود آنان از جان ما چه می‌خواهند؟! خداوند آنان را لعنت کند! همانا پدرم فرمود "هنگامی که حق را شناختی، پس آن چه از خیر بخواهی (انجام دهی) انجام ده که از تو پذیرفته می‌شود" 📌 نکات حدیث: 🔹¹-موضوع حدیث درایت روایتی است که امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیان کرده‌اند. 🔹²-در این روایت جمله فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ (هر کاری که خواستی انجام ده) مطلق است و قیدی ندارد. بنا بر این لفظ آن شامل تمامی محرمات نیز می‌گردد. 🔹³-دشمن و دوست نادان تصور کرده‌اند که بر اساس همین اطلاق، پس از معرفت به حق، هر گناهی حلال است. 🔹⁴-امام علیه السلام اطلاق جمله یاد شده را به شدت تمام انکار می‌کند. 🔹⁵-در یک روایت امام علیه السلام مقصود از جمله یاد شده را بیان فرموده و آن را مقید می‌فرماید. ولی برای انکار اطلاق، مستندی ارائه نمی‌دهد. 🔹⁶-در روایت دوم تنها مستند امام بیان یک تناقض است و آن این که چگونه می‌شود خود ائمه که ارکان دین هستند مأخوذ به عمل به تکالیف باشند، اما سایرین در محرمات آزاد باشند؟! 📌 درایت حدیث: 🔹¹-موضوع روایت انکار "اطلاق لفظی مصرّح" در روایت امام، توسط خود امام علیه السلام است. 🔹²-بیان امام مشتمل بر حلقه‌های پنهان است که آن را به وضوحش گذاشته است و آن حلقه‌ها عبارتند است از: خداوند برای خیر و صلاح بندگان، آن چه را که نزدیک کننده بنده به سوی اوست (مقرِّبات) بر بندگان واجب ساخته و آن چه را که دور کننده بنده از اوست (مبعِّدات) حرام کرده است. محال است که مقصود خداوند از تکالیف، تقرب بنده به او باشد، اما در عین حال او را در مبعدات آزاد سازد. با توجه به این حلقه، تناقض عقلی میان غرض تکلیف و اطلاق لفظی روایت آشکار می‌شود. توضیح این که کلید تأثیرگذاری همه مقربات و نخستین و مهمترین گام برای تقرب، معرفت حق است و بدون معرفت هیچ عبادتی مقرب نیست. از این رو انجام واجبات پیش از معرفت شایسته نیست. اگر معرفت حاصل شد، آن گاه در انجام سایر مقربات آزاد هستیم. 🔹³-در نتیجه اطلاق لفظی و مصرح امام (فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ هر کاری که خواستی انجام ده) در کنار این غرض نهایی از تکالیف (یعنی تقرب به خداوند) قرار می‌گیرد. این تناقض عقلی، اطلاق لفظی مصرح را مقید می‌سازد. بنا بر این اطلاق لفظی مصرح به این قرینه عقلی مقید می‌شود. همان طور که قبلا اشاره شد، در اصول از این گونه قرائن عقلیه با تعبیرات مختلفی یاد می‌شود. مانند نقض غرض، یلزم من وجوده عدمه، قرینه داخلیه، قرینه مقامیه، قرینه لبیه متصله، تناسب حکم و موضوع و "العلة تعمم و تخصص"که از سوی بعضی به طور ناجوانمردانه‌ای مصداق "إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ…" شمرده شده است در حالی که این گونه موارد مصداق استنباط و کشف عقلی و درایت روایات است. 🔗مطالب مرتبط: 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2)
🔶استنباط فضیلت شیعیان بر عرب در حدیثی از امام صادق علیه السلام این چنین آمده است: 🖌 مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به راستی که مردم (سنیان) می‌گویند کسی که عرب خالص نباشد و (یا) مولای صریح نباشد پس او از مردمان پست شمرده می‌شود. امام فرمود: مولای صریح چیست؟ آن مرد گفت: کسی که پدر و مادرش مملوک (عربی) باشند (و او آزاد شده باشد). امام پرسید: چرا چنین حرفی گفته‌اند؟ پاسخ داد: به خاطر سخن پیامبر صلی الله علی و آله که آزاد شده هر قومی از خود آنان شمرده می‌شود. حضرت فرمود: سبحان الله آیا این مطلب به تو نرسیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من مولای کسی هستم که مولا ندارد، من مولای هر مسلمانی هستم چه عرب باشد و چه عجم. پس کسی که ولایت رسول خدا را داشته باشد آیا از خود رسول خدا نیست؟! سپس فرمود کدامیک شریف‌تر هستند، کسی که از نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله شمرده شود یا کسی که از نفس اعرابی پستی که ایستاده بول می‌کند؟! و ادامه دادند کسی که با میل و رغبت مسلمان شود بهتر است از کسی که به خاطر ترس مسلمان شود. این در حالی است که منافقین با ترس اسلام آوردند و موالی با میل و رغبت. مجلسی در ذیل حدیث موالی را به فرزندان فارس تفسیر می‌کند و استدلال امام را تشریح می‌فرماید. 📌 نکات روایت این روایت بیانگر نکات جالبی است. از این رو آن را اندکی باز می‌کنیم. در این حدیث به دو وجه برای اثبات ولاء پیامبر اشاره شده است: ¹-أنا مولی كل مسلم و ²-انا مولی من لا مولی له ³-نتیجه هر دو مناط این است که عجم از موالیان پیامبر هستند. استدلال امام از قیاسات مضمر است: 🔹قیاس¹-:پیامبر بر هر مسلمانی ولایت دارد چه عرب و چه عجم. (أنا مولی كل مسلم عربیها و عجمیها) 🔹²-عجم هم از مسلمانان هستند. 🔹³-پس پیامبر بر عجم هم ولایت دارد. (عجم از موالی پیامبرند). 🔹قیاس²-:پیامبر صلی الله علیه و آله مولای کسانی است که مولا ندارند. (أنا مولی من لا مولی له) 🔹²-عجم مولا ندارند. 🔹³-پس عجم همگی از موالی رسول خدا هستند. با ثبوت ولاء پیامبر بر عجم این استدلال هم زنده می‌شود: 🔹قیاس³-:موالی هر قومی از خود آنها شمرده می‌شود. (مولی القوم من أنفسهم) 🔹²-عجم موالی رسول خدا هستند. 🔹³-پس عجم از قوم پیامبرند. اینک نوبت به قیاس اولویت زیر می‌رسد 🔹قیاس⁴-:موالی اعراب، حتی پست‌ترین آنها، بر عجم برتری دارند. (من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه افضل من العجم) 🔹²-موالی پیامبر (به دلیل اشرفیت انتساب به پیامبر) برتر از موالی سایر اعراب هستند. 🔹³-پس موالی پیامبر برتر هستند از سایر موالی و نیز برتر هستند از همه عجم‌هایی که ایمان نیاورده‌اند. (أیهما أشرف من كان من نفس رسول الله صل الله علیه و آله أو من كان من نفس أعرابی جلف بائل علی عقبیه) در مرحله آخر وجه دیگری از اولویت عجم بر عرب بیان شده است و آن نفاق اعراب و ایمان عجم ها است. 🔹قیاس⁵-:چرا که ایمان بسیاری از اعراب از روی ترس (و برخی دیگر به خاطر طمع به ریاست در آینده اسلام) بود اما موالیانی که شیعه شدند با میل و رغبت خود ایمان آوردند. تردیدی نیست که کسانی که با طوع و رغبت ایمان آوردند، برتر از منافقین هستند. این هم یک روایت جالب در فضیلت عجم و به تعبیر مجلسی فرزندان فارس بر عرب. 🔗مطالب مرتبط: 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(1) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(2) 🔶آموزش استنباط و پرورش مستنبط(3) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(1) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(2) 🔶استنباطات ائمه علیهم السلام(3)