نسل پیشین گاگٌلها، گاگول نام داشت؛ آنها با صداقت اعتراف میکردند نمیتوانند بفهمند چه چیزی خوب است چه چیزی بد، عقلشان نمیرسد. اما نسل پیشرفته آنها تصمیمگرا شدهاند؛ تصمیمگرایی (decisionism) یعنی در هر وضعیتی خودمون مشخص میکنیم که چی درسته و چی غلط، درستی و نادرستی اخلاقی پیشاپیش مشخص نیست، تقریبا هیچکدام از دو طرفِ یک تصمیم بر دیگری ترجیح ندارد مثل انتخاب عکس پروفایل، انتخاب با ترک یک کار مساویست و همه چیز را قدرت انتخاب ما تعیین میکند. مهمترین چیزی که تصمیمگرا برایش مهم است این است که آزادی انتخابش حفظ شود تا خودش طبق خواست و سلیقه خودش انتخاب کند. چون هییچکس به قدر خودش نمیتواند بگوید چی برایش خوب است.
@abdollahemadi
🌻 انسان با تعهدهایش معنا میشود
بفرمایید روی پلکان اندیشه:
🔺پله اول:
تعهد در زبان عربی از باب تفعل است یعنی قبول عهد، پذیرش عهد. بر این اساس متعهد کسی است که عهدی رو پذیرفته باشه.
🔺پله دوم:
این پذیرش، با چی حس میشه؟ با حس الزام درونی به خود یا کسی برای انجام کاری. یعنی با خودش میبنده که حتما حتما باید فلان کارو انجام بده. کسی که تعهد نداره، در درون خودش، به هیچی و هیچکی الزام و حتم نداره.
🔺پله سوم:
آدمی که خودش- بدون جبر محیط- یک الزام رو برای خودش ایجاد میکنه، یعنی در دلش نسبت به اون کار، اراده قوی داره. بالا بره پایین بیاد اون کارو باید کنه.
🔺پله چهارم:
اراده، قوه حرکت و عمل انسان است. حرکت و عمل، جزء مهم و لاینفک انسان است. انسان که در حرکت نباشد و عاملیت نداشته باشد، گویی در مرحله مجسمه گلی مانده است.
🔺پله پنجم:
تعهد آدم گاهی برای خداست، گاهی برای خود، گاهی برای خانواده و فامیل، گاهی برای رفیق رفقا، گاهی برای شرکت و مشتری، گاهی برای استاد و دانشگاه، گاهی برای شهر یا کشور...
🔺پله ششم:
انسان عصر جدید، در درون خودش هیچ الزام و تعهدی به هیچکس نمیبیند و نمیخواهد ببیند؛ نه به خدا، نه به خانواده، نه به فامیل و دوست، نه به جامعه.. حتی به خودش هم که میخواهد تعهد داشته باشد، عملا ندارد و دچار تعلل است به جای تعهد
🔺پله هفتم:
اگر در درون خود، حس الزام و تعهد را به وجود بیاوریم که حتما در قبال خدا، خود و دیگران فلان کار را باید انجام دهیم و سمبَل نکنیم، آن وقت زندگیمان معنادار میشود؛ معنایش میشود همان تعهد و مسئولیت، و به همان زنده و دلخوشیم. زندگی بدون تعهد کاری، تعهد عاطفی، تعهد جنسی، تعهد مالی و تعهد اخلاقی چه معنایی جز سرگرمی دارد!
حالا به پشت بام رسیدید:😊
«انسان با تعهدهایش معنا میشود»
این حرف مرا به یادگار داشته باشید و همیشه سری به درون خود بزنید ببینید خود را به چی در قبال کی الزام کردهاید. اگر جوابی نیافتید، اشکالی ندارد! لااقل راز تهی بودن خود و پوچی زندگی را یافتهاید.
✍️ دکتر عبدالله عمادی (معین)
❁---❁---❁---❁-------
📅 ۱۴۰۲/۳/۱۱
@abdollahemadi
سلام بر دوستانی که علاقمند به نویسندگیاند
اگر یادداشت دیروزم رو خوندید،
به عنوان یک نمونه از تمرین نوشتنِ جملات نیمهتمام، این جملات رو کامل کنید:
من تعهد دادهام به خدا که..........
من تعهد دادهام به خودم که ...
من تعهد دادهام به پدرم....مادرم... همسرم...که..
و هر کسی که خواستید را میتوانید در جمله قرار دهید.
#نویسنده_شو
نویسنده نیز با تعهدش معنا میشود و ارزش نویسندگی را بهتر از هر چیز با تأمل در «تعهد نویسنده»، میشود درک کرد نه در بازار نشر.
نویسنده متعهد آن است که خودش را در قبال خوانندگان ملزم کرده تا آنها را آگاهتر، سالمتر و موفقتر گرداند و حس و حال خوب به دلشان ببخشد. همچنین در قبال جامعه تعهد دارد که فرهنگشان را به سهم خود ارتقا دهد و حتیالامکان آنرا برای آیندگان خوب نگه دارد.
#نویسنده_شو
✍️ دکتر عبدالله عمادی (معین)
❁---❁---❁---❁-------
📅 ۱۴۰۲/۳/۱۲
@abdollahemadi
🌻 چالش گناه آزاد
جوان آزاداندیشی از من پرسید: اگر قرار بود خدا سه گناه رو برات آزاد کنه و میتونستی انجام بدی، چه گناهانی رو انتخاب میکردی؟
یا فرض کن قراره یکی از گناهان برای تو آزاد بشه و قانونش عوض بشه! ترجیح میدادی اون کدوم گناه باشه؟
(اگر این سؤالِ چالشیه، بقیه سؤالهای چالشی باید استعفا بدن و برن گاراژ! من که حسابی خودم رو به چالش کشیدم شما هم بچالشید.)
حالا که چی بشه؟ 🧐
این چالش میرساند که انسان شخصا به چه گناهانی اعتقاد دارد و به چه گناهانی ندارد.
همچنین میرساند که چه گناهانی در ذات و سرشت بشر عاقل قرار دارد؛ به طوری که حتی اگر شرع و دین هم نبود آن کار را نمیکند.
مثلا سرقت، شرابخواری، غیبت، قهر کردن،...
پیشفرض ما و علمای ما این است که الزامات و ممنوعیتهای دینی همان الزامات و ممنوعیتهای عقلی و اخلاقیاند و خدا نخواسته ما را بیخودی اذیت کند! اما از آنجایی که معمولا این سؤال چالشی بیپاسخ نمیماند، مرز بین حرام شرعی و ممنوع عقلی باز و بارز میشود. با بارز شدن واجب یا ممنوعیتی که صرفا شرعی ارزیابی میشود، جای آن است که مورد فکر و احیانا تجدیدنظر قرار گیرد یا تحلیل نویی از آن ارائه شود که عقل قبحش را بپذیرد. چرا که امام علی فرمایش کرده اگر خداوند سبحان، از حرامهاى خود نهى هم نمیکرد، باز لازم بود كه انسان خردمند از آنها دورى كند؛ لَو لَم يَنْهَ اللّه سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن يَجتَنِبَها العاقِل.
✍️ دکتر عبدالله عمادی (معین)
❁---❁---❁---❁-------
📅 ۱۴۰۲/۳/۱۶
@abdollahemadi
کافهـ اخـــلاق ◾
🌻 چالش گناه آزاد جوان آزاداندیشی از من پرسید: اگر قرار بود خدا سه گناه رو برات آزاد کنه و میتونستی
#نظر_وارده
اون گناهی که اگر آزاد بشه انجام میدم، همون نقطه ضعف اخلاقی منه که باید به فکر علاج و درمانش بود.
🌻ناز و نیاز
جاذبه روابط زن و مرد به معادله «ناز و نیاز» است. عشق هم بر مبنای همین معادله بنا میشود. زن ناز دارد و مرد نیاز. زن با ناز کردن و ناز فروختن، جاذبه و جایگاه خود را در چشم مرد بالا می برد و مرد با نازکشیدن و نازخریدن علاقه و اهتمام خود به معشوق را نشان میدهد.
اما شما رابطه دو دوست مرد یا دو دوست زن را در نظر بگیرید؛ هر دو به هم نیاز دارند و هیچکس برای طرف ناز نمیکند. معادله آنها «نیاز و نیاز» است.
تفاوت مهم رابطه عاشقانه و رابطه دوستانه همین است؛ رابطه عاشقانه مبتنی بر ناز و نیاز است، رابطه دوستانه مبتنی بر نیاز و نیاز. در رابطه عاشقانه، زن به عنوان معشوق جایگاه بلندی دارد و مرد در جایگاه عاشق، در مقام خدمت و ارادت به اوست. اما در رابطه دوستانه، زن در جایگاه برابر با مرد قرار دارد؛ هر دو به همدیگر نیاز دارند و هیچ برتری بر هم ندارند.
بنابراین اگر روابط زن و مرد بخواهد عاشقانه باشد، ناز کردن و ناز کشیدن معنا دارد ولی اگر دوستانه باشد نه؛ همه چیز در آن برابر است و ناز، بیمعنا بلکه مسخره است.
ناز کردن بر همه رفتارهای دختر تأثیر میگذارد. مثلا در رابطه عاشقانه وقتی زن با مرد کار دارد و به او نیاز دارد، پیشقدم نمیشود تا مرد خودش به خواهش و تمنا بیفتد. یا اگر نیازش را مطرح کند، با لحن و ادای کشدار خاصی مطرح میکند.
جان کلام: نوع ارتباط خود را بشناسید و بر اساس معادله آن، مناسبات خود با طرف مقابل را تنظیم کنید.
✍️ دکتر عبدالله عمادی (معین)
❁---❁---❁---❁------
📅 ۱۴۰۲/۳/۱۸
@abdollahemadi
یکی از دلایلی که امروزه در روابط زن و مرد، سطح جاذبه و عشق افت کرده است، همین است که معادله ناز و نیاز به هم خورده است. نه دختران، حس ناز کردن دارند نه پسران، حوصله ناز کشیدن! حرفشان هم این است که تو هم مثل من نیاز داری پس بیا با هم دوست باشیم.. گاهی هم که اصلا برعکس شده؛ آن خرس گنده ناز میکند!
🌻 عباس خوشآهنگ، سنجیده، صاحب وزن
شاکر خدایم که توفیق حضور در سمینار عباس موزون را پیدا کردم. با همان لحن موقر و متین و آرام، قریب به سه ساعت سخنرانی کرد، طولانی و طوفانی، نه خودش خسته شد نه مستمعان!
صحبتش را با سه بار گفتن اعوذ بالله من النفس شروع کرد و سپس یک بار گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بین صحبتها هم چند بار خودش را پرهیز داد از اینکه ابلیس در او یا سخنش نفوذ نکند. همانطور که سخنرانیاش زیبا شروع شد، سخنانش هم زیبا شروع شد: «چیزی که ما را اینجا گرد آورده «زندگی» است. ما در کالبد هستیم برای زندگی و از کالبد میرویم برای زندگی. همه چیز برای حی بودن و حیات است. حیات به معنای کمال نه به معنای تنفس، چشیدن، دویدن.. که اگر متوجه معنای حیات نباشیم، معمولا منجر میشود به نرسیدن. ما آمدهایم برای رسیدن که البته مقدور هم نیست. هیچ وقت نخواهیم رسید. اما میتوانیم برسیم به مسیر و حرکت کنیم در مسیر و این یعنی حیات؛ حرکت در مسیر کامل شدن». همین تفسیر از حیات کافی بود که بارم را بردارم و بلند شوم بروم پی زندگی. اما نشستم و باز هم نابگفتههایی شنیدم از تجربیات و معنویات این محقق باسواد بااخلاق با ارزش. گفت بحث تجربه نزدیک به مرگ، در حوزه آکادمیک حدود ۵۰ سال است شکل گرفته و تا کنون در سراسر جهان حدود ۴ میلیون مقاله درباره آن نوشته شده است اما در ایران تعدادش به ۵۰ نمیرسد. آشنایی وی با این مطالعات انگیزه ساخت برنامه زندگی پس از زندگی را به او میدهد که ۴ سال به اتفاق همسرش شهرگردی و روستاگردی کنند تا تجربهگران را بیابند و قصه آنان را ضبط کنند بی آنکه از جایی و کسی، دستور یا درخواست و سفارش بگیرند. برای اثبات هر یک از اطلاعات گردآوری شده، پاشنه ور میکشند و سفر میکنند تا صحت و سقم اظهارات تجربهگر نزدیک به مرگ را بررسی کنند. مثلا میگفت یک بار برای ارزیابی مشخصات یک جوی آب که بخشی از اظهارات یک تجربهگر بوده، بلند شده رفته افغانستان!
پس از آن، از بیان تشکر و رضایت و استقبال سازمانها و شبکههای جهانی و بینندگان این نتیجه را گرفت که این موضوع برای مردم اهمیت دارد، برای همه بشر این مسأله است که روزی از بدن جدا خواهد شد. اما معتقد بود که تحولها برایش مهم است نه تشکرها؛ تحولهایی که بینندگان برنامه داشتهاند و ایشان همه را در کانالش آورده. در بین تحولها چیزی که بیشتر از همه چشمم را گرد کرد، گزارش انصراف ۱۵ هزار نفر تاکنون از قصد خودکشی بود؛ ۷هزار نفر خودشان مستقیما گزارش دادند و ۸هزار نفر از نزدیکان خود گزارش دادند که برنامه، این تحول را روی آنها داشته است. واقعا قابل احترام است کسی که به این همه آدم حیات بخشیده باشد.
از ذکر برنامه و پشت صحنه هایش که رد شد، باقی وقت را به اثبات این نکته پرداخت که تجربههای نزدیک به مرگ، کارکرد مغز نیست بلکه واقعیتی بیرونی است. در واقع میخواست جوابی بدهد به کسانی که مدعیاند اینها همش توهمات مغز است. با رد این ادعا، به یافته خودش نیز اشاره کرد که این تجربهها در واقع تجربه «احتضار» است.
سراسر سالن دانشگاه قم، سکوت و گوش محض بود و در طی جلسه، حتی کوچکترین صدا مثل صدای بچه را کنترل میکرد که مخل تمرکز نشود. خوب استدلال میآورد و شواهد کافی برای حرفش ردیف میکرد. خدا نسل این پژوهشگران را زیاد کند. از شیوه بحث کردنش چند نکته یادداشت کردم، لذت بردم، درس دیدم، تجربه شنیدم، گریه کردم، یاد گرفتم که پژوهشگری خوب یعنی حضور در متن مسأله و زندگی خوب یعنی توجه به فراحسهایی که از حسها ساخته میشوند.
✍️ دکتر عبدالله عمادی (معین)
❁---❁---❁---❁------
📅 ۱۴۰۲/۳/۱۸
@abdollahemadi