از غم و غصه و بلایش به خدا پناه برد. گویی در برابر مصیبت سنگین پیش رویش احتیاج داشت در خود مقاومت و آرامش ایجاد کند.
به جرأت می توانم بگویم به عنوان یک مشاور که قویترین مسکن و مرهم غمها و گرفتاریها پناه بردن به خداست
مثلا با گفتن همین جمله امام حسین که «خدایا از غم و بلایم به تو پناه میبرم» یا گفتن جمله «اعوذ بالله» یا بقول دوست شوخم، پَنهتُ بالله
ببینید وقتی یک مهاجر بعد از کلی بلاتکلیفی و سرگردانی از یک کشوری پناهندگی میگیرد، چطور احساس امنیت پیدا میکند؛ احساس اینکه کسی جایی هست که از او حمایت کند و او را در برابر تعارضات حفظ کند.
پناه بردن به خدا بیش از هر چیز، حامی و حافظ بودن خدا را در دل ما فعال میکند و از همان کانال به ما آرامش میدهد.
طبیعتا کسی دنبال پناهگاه میگردد که احساس خطر و ناامنی کند. ما نسل امروز، پناهطلب نیستیم، نگاهطلبیم. یا دقیقتر بگویم پناهطلبی در ما بسیار کمرنگ شده.
به خاطر احساس خودمختاری و خودبسندگی. به خاطر اینکه به صورت غیرعامدانه و ناخودآگاه مایلیم در هر چیز مستقل باشیم. حتی مستقل از خدا! به همین خاطر احساس این را داریم که از پس همه چیز برمیآییم. آنجا هم که کم میآوریم، جسور و پرخاشگر میشویم!