#دلنوشته
دلم خون است خون تر از خون،نه از تو که از خودم ؛منی که یکه و تنها سدی شده ام در برابر آمدنت .
غیر از من و تو و خدا هیچ کس نمی تواند درک کند که چه می گویم. دلم خون است از این همه بی وفایی ها 😔😔😔
و خون تر از جوابت که همه لطف است و لطف
. زمانی ترسم شب اول قبر بود اما اینک هراسم دیدار با زهرا ست.مادرت را می گویم ،
مادرم را می گویم و ترس از سوالش ؛
پسرم را یار بوده ای و یا باری بر دوش😭😭. و تنها جوابی که در ذهنم جا خوش کرده است به زبان می آید :
خاری در پایش نه در پای او که در پای آمدنش 😔😔.اما میدانم او در برزخ هم حافظ آبروی من است و نمی پرسد اما اگر پرسید و اگر رنجید .وای بر من😭😭😭...
من نه توان پاسخ به زهرا را دارم و نه توان نگاه سنگین مولایم علی را
پس بیا تا زنده ام و مگذار من شوم موجب بغض های مادرت .....
مرا دریاب اینک که اراده بر پاک شدن کرده ام .مرا دریاب تا دیگر نه خار باشم و نه بار .
مرا دریاب😔😔...
🌺اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🌺
@etr_zohor