هدایت شده از هزار مناره
#خاطره_بازی
نقش کردستان در جنگ تحمیلی
کردستان ۲۲۷ کیلومتر مرز مشترک در چهار شهرستان مریوان، بانه، سقز و سروآباد با کشور عراق دارد که در طول جنگ تحمیلی به صورت مستقیم درگیر جنگ بود.
مرزهای جنوب و غرب کشور هر چند مدتی به محل شهادت پاکترین فرزندان این دیار بدل گشت، ولی ایمان و قدرت روح والای آنان، این خاک را به مکانی مقدس تبدیل کرد که تا امروز سایه حضورشان در آن جا موج میزند و خاک، عطر خود را از وجود آنان وام دارد.
کردستان مهد اصلی رشادتهای رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی بوده است. کردستان سرزمین مجاهدتهای خاموش است و با تمام توان در برابر دشمن متجاوز ایستاد. از آغاز پیروزی انقلاب همه کسانی که در جریان این انقلاب الهی بودهاند با موضوع و عنوان پیشمرگان کرد مسلمان و نقش آنان در عرصههای مهم و سرنوشتساز آشنا هستند.
جبهه میانی، غرب و شمالغرب و بخشی از استانهای ایلام، آذربایجان غربی، کرمانشاه، کردستان و سلیمانیه در عملیاتهای والفجر 2 و 4 در سال 1362، ۶۴ بار مورد اصابت بمبهای شیمیایی از نوع تاولزا (خردل) و اعصاب (تابون) قرار گرفتند که بر اثر این حملات صدها نفر شهید و هزاران نفر مصدوم شدند.
پیشمرگان کرد مسلمان از جان و مال خود گذشتند تا از خاک ایران دفاع کنند و امنیت امروز مرزهای کشور در این خطه، مرهون از خودگذشتگیهای شهدا و مرزداران کرد است.
استان کردستان به عنوان یکی از استانهای هممرز با کشور عراق در طول دوران هشت ساله جنگ تحمیلی چندین بار دستخوش حملات رژیم بعث شد و شهدای زیادی را تقدیم انقلاب کرد.
ادامه دارد......
هدایت شده از هزار مناره
چه کسی می گوید
بهشت همیشه باید سرسبز باشد
اینجا بهشت خاکی ست
خاکی خاکی ....
مثل چادر مادرمان ....
▫️رزمندگان عزیز هشت سال دفاع مقدس، مدافع حرم و وطن و جبهه مقاومت اسلامی
▫️خانواده معزز شهدا
▫️خادمین و زائرین عزیز راهیان نور
🔹 جهت ارسال مطالب، خاطرات، روایتگری ها، دلنوشته های شیرین و ناراحت کننده خود و یا نزدیکانتان و درج در کانال هزار مناره در بخش #خاطره_بازی با نام خودتان لطفا با ما در ارتباط باشید.
@hezarmanarah
هدایت شده از هزار مناره
#خاطره_بازی
مسعود قربانی رزمنده ای است که در دوران دفاع مقدس دشواری های بسیاری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی كه جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.
مسعود قربانی اهل شهرستان بیجار است و در سال 1361 در حالی كه 21 ساله بود و یک فرزند پسر کوچک داشت وارد ارتش و یك سال بعد، پس از طی دوره آموزشی راهی جبهه های جنوب می شود. جذابیت یادداشت های مسعود قربانی در جبهه خلاصه نمی شود و سرگذشت او پس از جنگ نیز خواندنی است و آن تا مدتی از ذهن پاك نخواهد شد.
یادداشت های روزانه رزمندگان همیشه جذاب و خواندنی بوده است تمام نوشته ها بر مبنای واقعیت بوده و اتفاق افتاده و به همین دلیل این خاطرات را می توان یك مستند تاریخی دانست و از آن جهت كه سعی شده جذاب و خواندنی باشد به جذابیت های ادبی هم توجه شده است.
مسعود قربانی رزمنده و ایثارگر کردستانی است که 14 ماه را در جبهه ها با عشق و علاقه خدمت می کرد وی 3 فرزند پسر دارد وقتی از ایشان خواستیم تا با وی مصاحبه ای را داشته باشیم دفتر خاطراتی را از آن دوران به ما نشان داد خاطراتی که به مانند کتابی گرانبها اما واقعی عشق و علاقه ی رزمندگان و ایثارگران و شهیدان آن زمان را تک تک بیان نموده که می تواند درسی آموزنده و واقع بینانه برای نسل های جدید باشد.
ادامه دارد......
هدایت شده از هزار مناره
#خاطره_بازی
خاطراتي که در سينه پيشمرگان کرد نهفته ماند
وقتي مقابل هم مي نشينيم صحبت هايش را با يک گلايه از مسئولان و رسانه ها شروع مي کند و مي گويد: بيش از ۳۰ سال از انقلاب گذشته و کمتر کسي به مقوله جنگ کردستان و رشادت هاي اکراد پرداخته است.ما امروز به جز خاطرات نهفته در سينه کردهاي پيشمرگ مسلمان، هيچ سندي از روزهاي جنگ نداريم...
از زندگي و کارو بارش پيش از پيروزي انقلاب مي پرسم و اين که چگونه پا در رکاب انقلاب گذاشت و تا آخر پاي اعتقادش ايستاد؟با لهجه شيرين کردي در معرفي خود مي گويد:احمد سقزي هستم در زمان انقلاب 24سال بيشتر نداشتم در آن روزگار کار کشاورزي مي کردم و به پدر که از روحانيون اهل تسنن بود در امور کشاورزي کمک مي کردم.درگيري ها از سال 56شروع شد و در سال 57به اوج خود رسيد.
در آن زمان همه آرزوي ما نابودي شاه بود و ديدار روي امام خميني(ره).مبارزه ادامه داشت تا اين که سرانجام در بهمن ماه سال 57 شاه و حکومت پهلوي ساقط شدند و نيروهاي شاهنشاهي از سنندج خارج شدند.با سقوط حکومت پهلوي کار براي ما شروع شد و در اولين اقدام کميته را با همت مردم انقلابي سنندج تشکيل داديم.در روزهايي که شهرباني متلاشي شده بود وضعيت امنيت کردستان رو به بحراني شدن مي رفت. وضعيت در کردستان با ديگر استان هاي کشور متفاوت بود.در ديگر استان ها مردم پس از انقلاب به دستاوردهايي که مي خواستند دست يافته بودند ولي در کردستان هم زمان با سقوط حکومت شاه گروه هاي مختلف سر برآوردند و به سهم خواهي و عناد با حکومت اسلامي پرداختند.
#خاطره_بازی
اعزام از حرم سیدالکریم
زمان جنگ بچه های رزمنده در سپاه شهرری جمع می شدند و بعد پیاده می آمدند حرم حضرت سیدالکریم. در صحن جامع بعد از نوحه خوانی و سینه زنی، در میان دود اسپند از زیر قرآن رد شده و با خانواده های خود وداع کرده و می رفتند. حسین که رفت سپاه، ما هم حاضر شدیم و به بدرقه او رفتیم. در تمام سه سالی که جبهه می رفت این کار ما بود.
خاطرات هولناکی از جنگ کردستان داشت
اولین اعزام حسین به کردستان چند ماهی طول کشید. بیشتر نیروی دشمن در کردستان ستون پنجم و خودی بود و جنگیدن با آنها به مراتب سخت تر و هولناک تر از دشمن بعثی بود. نفوذی ها قابل پیش بینی نبودند. حسین از این اعزام خاطره هایی داشت مثل سربریدن بچه های سپاه، دزدیدن بچه ها و لودادن مقر بچه های بسیج توسط بعضی عناصر نفوذی. اما اعزام های بعدی حسین به مناطق جنوب بود. پادگان دوکوهه، اندیمشک، شلمچه، دزفول، جزیره مجنون، طلائیه آخرین اعزامش هم به اروندکنار(فاو) بود.
پایان