#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#قصیده
ای به قم آفتاب قلب جهان!
دخت موسی !سلالۀ قرآن!
عمه و دخت و خواهر سه امام!
مادر کل عالم امکان!
تو به چشم ائمه زهرایی
بعد زهرا به قدر و عزت و شان
زینب دوم بنی الزهرا
عمۀ چار حجّت یزدان
هم وجودت کریمة عترت
هم ولایت، حقیقتِ ایمان
فیض فیضیه از کرامت توست
شهر قم از تو گشته مهد امان
حرم یازده ولی خدا
حرم توست ای سپهرمکان
مدح تو ای ملیکۀ هستی
وصف تو ای یگانۀ دوران
نه توان با هزار دست نوشت
نه!توان گفت با هزار زبان
صحن تو مسجدالرسول همه
حرمِ امن توست کعبۀ جان
پدر و مادرم به قربانت
نه، همه جان عالمت قربان
کوثر کوثر رسول خدا
عصمت عصمت الله منّان
قم، جلال مدینه پیدا کرد
تا نهادی قدم به دیدۀ آن
گشت روز ورود تو در قم
روز عید کرامت و احسان
روز عید نزول رحمت ها
روز عفو و عنایت و غفران
اهل قم از برای استقبال
همه با دستهگل شدند روان
مرد و زن دور محملت گشتند
اشک شوق همه ز دیده روان
قم دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گلباران
همه گفتند فاطمه در حشر
پای بنهاده ای گنهکاران
حرمت شیعیان قم، ز تو کرد
ستم اهل شام را جبران
کاش زینب به قم سفر می کرد
تا نمی دید آن همه طغیان
اهل قم کی برند مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان؟
جای تو بیتِ «موسی خزرج»
جای زینب به گوشۀ ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور او ابن سعد و شمر و سنان
دور تو دسته های گل در دست
دور او سنگ بود و زخم زبان
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#مسمط_مخمس
دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را
ترسیم کرده جای نگاهت بهار را
عطر تو میوزد به خزان و بهار قم
گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم
تنها نه من امام زمان بیقرار قم
علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم
مستی بده ز یک نگهت میگسار را
ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت
از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت
باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت
هر کس به هر روش مددی از شما گرفت
روشن کند ز برق نظر شام تار را
بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر
ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر
شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر
اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر
لبریز کرده ساغر مهرت خمار را
اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان
تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان
راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان
آری کم از عقیله نبود اعتبارتان
تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را
معصومه ای و دختر موسی بن جعفری
زینب شناس و زینب کبرای دیگری
آهو منم تو ضامن آهوی محشری
از نسل حیدری و رضا را تو خواهری
درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا
تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی
با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی
اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی
قم را دمشق محترم دیگری کنی
زهرا شدی مدینه کنی این دیار را
وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است
وقتی برای ما قدمت عین رحمت است
وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است
وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است
باید فدایی ات کنم ایل و تبار را
خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست
هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست
این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست
این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست
شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را
#داریوش_جعفری
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#قصیده
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود
و کوچه کوچه ی این راه، ریسه بندان بود
مُقَّربان الهی به صف شده بودند
هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود
سکوتِ محض، فضا را گرفته بود و سحر
ملک به شکل بشر آمد و غزل خوان بود
چه ازدحام عجیبی، چه راه بندانی
و هرچه قدر بخواهی گدا فراوان بود
حسودِ شهر، لبش را گزیده از حسرت
در انتهای همین کوچه ها پریشان بود
بشارت از در و دیوار کوچه می بارید
ترانه بر لبِ حور و پَری و قِلمان بود
جنون به حَدِ خودش می رسید هر لحظه
بشیر آمده و دست به گریبان بود
فضا فضای تهیَّت، هوا هوای جنون
زمان زمانِ رسیدن، ملک گل افشان بود
نفس به سینه گرفت و، صدا نمی آمد
فقط طنینِ صدا، آیه های قرآن بود
ز رفت و آمد قدّوسیان شنیدم که
حرام بود غم و غصه، عشق ارزان بود
نسیمِ باد صبا می وزید نیمه ی شب
مسیر سبز حضورش به کوی جانان بود
تعارف این لحظات، آمد و نیامد داشت
که مور دور و برِ خانه ی سلیمان بود
از این طرف همه میخانه ها شده آباد
از آن طرف بت و بتخانه هرچه ویران بود
سبد سبد گل یاس از بهشت آوردند
عبورِ خانه ی وحیٍ خدا گلستان بود
پیمبران الهی جلوس می کردند
طبیب می رسد از راه، وقت درمان بود
فرشته از دل عرشِ برین زمین آمد
خبر چه بود، که در بینِ شهر حیران بود؟
خبر رسید که آمد امامِ یازدهم
زمان آمدنش فرش، باغِ رضوان بود
رسید و روشنی آورد با قدم هایش
و عمرِ تیرگیِ محض، رو به پایان بود
به یمن مقدم مولود خانه ی زهرا
امامِ هادی علیه السلام، خندان بود
نگاهِ فاطمه در چهره اش هویدا شد
برای اهل نظر این عقیده آسان بود
کشید پرده به رویش ستاره ی زهره
ز بسکه این پسر فاطمه درخشان بود
کسی رسیده که حاتم گدای او بود و
همیشه سفره ی او پهن و از کریمان بود
کسی رسیده که هر نیمه شب شبیه علی
به فکر سفره ی خالیِ مستمندان بود
کسی که قبل ولادت نبود، آمده بود
خلاصه خانه ی او مجمعِ محبان بود
#رضا_باقریان
@ewwmajmamolodi
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ز خاک پای تو اول سرشت قلبم را
سپس غبار حریمت نوشت قلبم را
ز نور معرفت و رحمت و ولایت تو
بنا نهاد چنین خشت خشت قلبم را
میان مزرعه ی سبز استجابت تو
کنار چشمه ی خورشید، کشت قلبم را
مرا اسیر تماشای چشمهایت کرد
سپس نهاد میان بهشت قلبم را
دخیل پنجره های حرم شدم تا حق
رها نمود ز کعبه، کنشت، قلبم را
خدا گواست که من از ازل گدای توام
اسیر رحمت و فضل تو، مبتلای توام
ز بسکه آهوی چشم تو دلبری کرده
دل رمیده ی ما را کبوتری کرده
من چو ذرّه کجا و زیارت خورشید
نگاه روشن تو ذرّه پروری کرده
بهشت چشم رئوفت چه رونقی دارد
که با بهشت خدا هم برابری کرده
فدای عاطفه های نگاه پُر مهرت
مرام قلب مرا عشق باوری کرده
چقدر تازه مسلمان کنار خود داری
مسیح چشم تو کار پیمبری کرده
شکوه ناب ولایت تویی که دل ها را
تجلیات نگاه تو حیدری کرده
همیشه معجزه های تو منجلی بوده
همیشه ذکر کثیرت علی علی بوده
خدا نهاده در این چشم ها صلابت را
شکوه و هیبت و آقایی و سیادت را
برای اهل زمین آسمانی از فیضی
ببار بر دلمان کوثر فضیلت را
به لطف گوشه ی چشم تو حضرت باران
خدا گشوده روی خلق باب رحمت را
مسیح آل محمّد! بزرگ نصرانی
چه خوب دیده کرامات چشمهایت را
چه کودکانه به عزم مصاف می آیند
نگاه نافذ تو رام کرده خلقت را
ز دشمنان خودت هم دریغ ننمودی
زلال معرفت و زمزم هدایت را
تمام همّتت این بود که بفهمانی
به شیعه سرّ بقا، معنی ولایت را
چقدر گفتی از آن آفتاب پشت ابر
حکایت ولی و انتظار و غیبت را
خوشا کسی که دمی غائب از حضورش نیست
حجاب خود نشده بی نصیبِ نورش نیست
شده ست مرقد تو اعتبار سامرّا
شکوه گنبد زردت وقار سامرّا
به یمن مقدمت آقا طواف می کردند
تمام ارض و سما در مدار سامرّا
فرشتگان مقرّب مسافران تواند
شهود می چکد از جلوه زار سامرّا
غبار مقدمت ای عشق جای خود دارد
که طوطیای نگاهم غبار سامرّا
گرفته قلب من خسته آشیان امشب
در آستان تو، گوشه کنار سامرّا
اگر چه لایق وصل تو نیستم امّا
ز دست رفته دلم در جوار سامرّا
به عشق دیدن سرداب می تپد هر دم
دل شکسته دل بی قرار سامرّا
غروب جمعه نگاهم به راه موعودی است
کنار جادهی چشم انتظار سامرّا
طلوع می کند آخر سلاله ی خورشید
ز راه می رسد آخر بهار سامرّا
کبوتر دل من را تو جمکرانی کن
مرا به لطف خودت صاحب الزّمانی کن
#یوسف_رحیمی
@ewwmajmamolodi
.
#صلواتی
🔸️رباعیات #صلوات
🔸️بهبهانه میلاد امام #عسکری (ع)
براهل ولا و بر محبین صلوات
برسوره تین و طور سینین صلوات
گویند ملائک همه امشب باهم
برحضرتعسکری شه دین صلوات
تاسوی حرم مرغ دل من پر زد
از بیت ولا نور ولایت سر زد
تبریک بگویم به امام هادی
زیراکهبه سر از اینپسرافسر زد
امشب همهی عرش چراغانی شد
جاری به کویر سینه بارانی شد
بفرست مدام بر محمد صلوات
زیرا که فضای شهر قرآنی شد
بر روی زمین زیور و فری پیدا شد
از لطف خدا دادگری پیدا شد
ذکر همهی اهل ولا شد صلوات
تا نور جمال عسکری پیدا شد
#رباعیات
#مرتضی_محمودپور
@ewwmajmamolodi
Karimi-MiladImamZamanHeiatorreza1391[02](1).mp3
8.87M
تو میای و همه دردامون دوا میشه 💖
#حاج_محمود_کریمی
@ewwmajmamolodi
Arzi babolharam(1).mp3
7.47M
⚜🕊مدح و توسل ویژۀ 4 ربیع الثانی میلاد سیدالکریم حضرت عبدالعظیم الحسنی به نفس استاد حاج منصور ارضی اجرا شده 20 آذر ماه 97⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
@ewwmajmamolodi
⚜🕊مدح و توسل ویژۀ 4 ربیع الثانی میلاد سیدالکریم حضرت عبدالعظیم الحسنی به نفس استاد حاج منصور ارضی اجرا شده 20 آذر ماه 97⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
در سخن روحِ تازه می خواهم
از حسن جان اجازه می خواهم
لب گذارم به پنچه هایِ ضریح
صحبت از تو کنم نگارِ ملیح
السلام ای ارِ این وادی
عاشقی را تو یادمان دادی
.........................
ای بلندای عشق قامت تو
ای سلام خدا به ساحت تو
خاک بوس سیادت تو زمین
جایگاهت ولی به عرش برین
آسمانیترین مسافر خاک
قدر و شان تو کی شود ادراک
ای ذراری حضرت زهرا
بندهٔ با ارادتِ زهرا
افتخارت همین بس ای والا
باشی از نسلِ سیدالنُّجبا
بس که بودی تو فاطمه سیرت
مصطفایی منش ، علی صولت
در سماوات چون ستاره شدی
تو اباالقاسمی دوباره شدی
ذکر تحلیل با تکانِ لبت
چشمهٔ نور در نماز شبت
ای هدایت گر هدایتها
راویِ صادقِ روایتها
بس که در عشق مستدامی تو
دست بوس چهار امامی ت
اعتقادت ز بس که بنیادی است
صلهاش لطفِ حضرت هادی است
بهر تحسینتان بگفت آقا
انت انت ولیّنا حقا ...
تو صفا بخش دین و آیینی
عزتِ سرزمین باکینی
آبرودار خاک مایی تو
صاحب ملک خون بهایی تو
ملکِ ری از تو آبرو دارد
پای تو هستِ خویش بگذارد
بس که در رتبه ت عظیمی تو
حضرتِ سیدالکریمی تو
قبلۀ خاک ما شده حرمت
چشم امید ماست بر کرمت
ای قرار دل هوایی من
مرهم زخم کربلایی من
ای به دل دادگان تو نورعین
ای نگار همیشه شکل حسین
کویِ تو رنگی از خدا دارد
خاک تو بویِ کربلا دارد
ای فرستادۀ رسول الله
جانب خون بهای ثارالله
تویی آن یار بی قرین دلم
هر شب جمعه همنشین دلم
با علی عهد عشق بستی تو
سفرهدار کمیل هستی
شاعر:قاسم نعمتی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#میلاد_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@ewwmajmamolodi