eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
23.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
112 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت معصومه(س)مدح و مناجات -( ی دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه ) ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو فیضیّه بُود دائم در ظلّ همای تو گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند هر گام که ای بانو در صحن تو پیمایند هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت قبر تو بوُد کعبه در خانه ی اهل البیت قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت نازند به تو عترت یا حضرت معصومه ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را هم صورت زهرا را هم زینب کبری را خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا را دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه تو جان سجود استی تو روح قیام استی موسای محمّد را تورات تمام استی دخت صلوات ستی فرزند سلام استی فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی الحق که یکی مریم از هفت امام استی ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم تو بحر کرم داری من دست تهی دارم سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم هم بنده ی این کویم هم میثم این دارم ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه شاعر: @ewwmajmamolodi
اشعار میلاد حضرت امام محمد تقی (ع) - (امشب به شبستان ولایت قمر آمد) امشب به شبستان ولایت قمر آمد خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد میـلاد جـواد‌بـن جـوادبـن جـواد است این باب مراد است مراد است مراد است **** خیزید که امشب شب شادی و سرور است خیزیـد کـه میــلاد تجلیگــه نــور است هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟ **** این موهبت و لطف خداداد، مبارک بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک این عید بود بر همه اعیاد، مبارک میـلاد جـوادبـن‌رضا بـاد، مبارک جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب قرآن به روی دست رضا باز شد امشب **** سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی جان همگـان در قـدمش باد فدایی جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید **** ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش این باب کرم، باب دعا، باب مراد است والله جواد است جواد است جواد است **** ای چشم رضا محـو تماشای جمالت جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت بالیده رضا لحظه‌به‌لحظه به وجودت مشهورتر از کـل امامان شده جودت **** داده است خداوند به فضل تو گواهی در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی گویی که شراری شد و یکباره برافروخت در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت **** در سن طفولیتت ای عالِم عالَم علم ازل و علـم ابد بود مجسم زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم نه زادۀ اکثم که تمام علما هم تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید **** من سائل لطف و کرمت بودم و هستم هرجا که روم در حرمت بودم و هستم یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم موری سـر خاک قدمت بودم و هستم با آن که گناهم را دانستی و دانی آنی ز دل خویش نراندی و نرانی **** هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی بر دشمن خـود هم در این خانه نبندی **** من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی **** شاعر: @ewwmajmamolodi
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پیامبر اکرم(ص)-مدح -( ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ) ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم ماکان محمد را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم iرا ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو قانون نبوت را قاضی تو و داور تو خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو ما ذره ناچیز و خورشید منور تو ای در همه جا با ما از خویش مران ما را چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی تو آینه حقی تو صاحب آئینی تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی دارنده و الیلی آرند و التینی مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داود ز بورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز کعراج خیال تو مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرمانده افلاکی ماه کره خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم خار تو گل عالم خاک تو گل آدم هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت سوگند به رخسار خونین و دل تنگت با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت کفار جهان با هم دارند سر جنگت آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده ای دست احد ما را با هم ید واحد کن بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن اجرای کمال دین در همت ما باشد احیای همه عالم در وحدت ما باشد تا چند ستمکاری از دشمن دون آید ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید وز دیده این امت درد فریاد درون کن ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید از سینه اهل درد فریاد درون آید ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد شاعر: @ewwmajmamolodi
ای داده در ﻣﺎه ﺟﻤﺎدی ﻓﯿﺾ از دﺳﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﺰ ﺟﺎم رﺟﺐ ﮔﺮدﯾﻢ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﻣﺎه دﻋﺎ ﻣﺎه ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺎه ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻫﺮ ﺷﺎم آن ﺷﺎم دﻋﺎ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ آن ﻋﯿﺪ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﺰ ﻧﻬﺮ رﺟﺐ آﺑﯽ ﺑﻨﻮﺷﯿﻢ از دﺳﺖ ﺳﺎﻗﯽ ﺑﺎدۀ ﻧﺎﺑﯽ ﺑﻨﻮﺷﯿﻢ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺗﺎ ﻋﻤﺮی ﺑﻮد ﺑﺎﻗﯽ، ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺟﺎم ﻃﻬﻮرا ﻣﯽ دﻫﺪ ﺳﺎﻗﯽ، ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮ زﻟﻒ ﻋﺒﺎدت ﺷﺎﻧﻪ ای زن ﭘَﺮ در ﺷرار ﻋﺸﻖ ﭼﻮن ﭘﺮواﻧﻪ ای زن دل ﺑﺰم ﺗﻮﺣﯿﺪ آﻣﺪه ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﻋﯿﺪ آﻣﺪه ﻋﯿﺪ آﻣﺪه ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮﺧﯿﺰ آﻏﺎز ﻣﺎه اﺳﺖ و زﻣﯿﻦ درﯾﺎی اﻧﺠﻢ ﺗﺎﺑﯿﺪه از ﺑﺮج وﻻ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﭘﻨﺠﻢ ﺑﻨﺖ اﻟﺤﺴﻦ ای ﻋﺎﻟﻤﯽ را ﮐﺮده ﮔﻠﺸﻦ اﻣﺸﺐ ﻣﺤﻤّﺪ (ص) زاده ای ﭼﺸﻢ ﺗﻮ روﺷﻦ او ﭼﺎر ﺧﻮرﺷﯿﺪ وﻻ را ﻧﻮر ﻋﯿﻦ اﺳﺖ ﻧﺠﻞ ﻋﻠﯽ ﻣِﻬﺮ ﺣﺴﻦ ﻣﺎه ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ ﻧﺴﻞ اﻣﺎﻣﺎن ﻫﻤﺎم از ﺑﺎب و ﻣﺎم اﺳﺖ آری اﻣﺎم اﺑﻦ اﻣﺎم اﺑﻦ اﻣﺎم اﺳﺖ او ﻣﯽ ﻓﺮوزد ﻧﻮر را در ﻣﺤﻔﻞ ﺟﺎن او ﻣﯽ ﺷﮑﺎﻓﺪ ﻋﻠﻢ را ﺑﺎ ﺗﯿﻎ ﺑﺮﻫﺎن علم تمام انبیا نقش نگینش دست امیرالمومنین در آستینش او طا و ها و حا و میم و یا و سین است قرآن روی دست زین العابدین است اﻣﺸﺐ ﺧﺪا ﻣﺮآت اﺣﻤﺪ آﻓﺮﯾﺪه ﺑﺎر دگر بر ما محمد آﻓﺮﯾﺪه در اوّل ﻣﺎه رﺟﺐ ﻣﻬﺮی درﺧﺸﯿﺪ ﺑﺮ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﻮر ﺑﺨﺸﯿﺪ اﯾﻦ ﻧﺎزﻧﯿﻦ ﻓﺮزﻧﺪ دﻟﺒﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ ﻣﺤﻮ ﺧﺪا و ﻣﺎت ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﻓﺮزﻧﺪی ﮐﻪ از ﺟﺪ ﮐﺮاﻣﺶ آورده ﺟﺎﺑﺮ ﺑﺎ ادب ﻋﺮض ﺳﻼﻣﺶ رﺧﺴﺎر او ﮔﻠﺰار ﻫﺴﺘﯽ را ﺻﻔﺎ داد اﻧﮕﺸﺖ او ﭼﺸﻤﺎن ﺟﺎﺑﺮ را ﺷﻔﺎ داد ﻫﻔﺖ آﺳﻤﺎن ﺧﺸﺘﯽ ز اﯾﻮان رﻓﯿﻌﺶ ﮔﻠﺒﻮﺳﮥ ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺑﺮ ﺑﺎب اﻟﺒﻘﯿﻌﺶ ﺑﯿﻤﺎری دل را ﻃﺒﯿﺐ ﺣﺎذق اﺳﺖ او ﻗﺮآن ﺻﺎﻣﺖ را زﺑﺎن ﻧﺎﻃﻖ اﺳﺖ او ای ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﻂ آل ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻧﻬﺎده ﻗﺮآن ﻓﺮا ﮔﯿﺮﯾﺪ از اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮاده اﯾﻨﺎن ﺑﻪ ﻗﺮآن خاندان مصطفایند اﯾﻨﺎن ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺨﺰن ﺳﺮ ّ ﺧﺪاﯾﻨﺪ ﺧﻮاﻫﯿﺪ از ﻗﺮآن ﮐﻼم ﺑﮑﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﺎﯾﺪ ز اﻫﻞ ذﮐﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻗﺴﻢ ﻗﺮآن ﺑﯽ آل رﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮاﻧﻨﺪه ی ﺧﻮد را ﮐﺸﺎﻧﺪ در ﺿﻼﻟﺖ ﺑﯽ ﻧﻮر ﻋﺘﺮت ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ ﻧﺎر و دود اﺳﺖ ﻫﯿﺰم کش اﯾﻦ ﻧﺎر و دود آل ﺳﻌﻮد اﺳﺖ اﯾﻨﺎن ﮐﻪ از اﺳﻼم و ﻗﺮآن ﺳﺮ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ اﺟﺪادﺷﺎن دﻧﺪان ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ اﯾﻨﺎن ﮐﻪ از اﺟﺪاد ﺷﯿﻄﺎن را ﻣﻄﯿﻌﻨﺪ وﯾﺮاﻧﮕﺮ ﻗﺒﺮ اﻣﺎﻣﺎن ﺑﻘﯿﻌﻨﺪ در ﻣﺬﻫﺐ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎر ﺑﺎﺷﻨﺪ زاﯾﻨﺎن ﺗﻤﺎم ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﺑﯿﺰار ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎ اوﻻد ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ اﻧﺪ ﻗﺮآن ﺳﺮ ﻧﯽ ﮐﺮده ﺑﺎ ﺣﯿﺪر ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ "ﺑﻦ ﺑﺎز"ﺷﺎن ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﻋﺎص ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮ ﺑﻮد ﭼﺸﻢ دﻟﺶ از ﭼﺸﻢ ﮐﻮرش ﮐﻮرﺗﺮ ﺑﻮد گویند مشرک زائر ختم رسل را خوانند مرده از جهالت عقل کل را در سفرهء شیطان هماره کاسه لیسند مزدور اسرائیل و عبد انگلیسند این بی خدایان وارث اصحاب فیلند در جنگ با "انا هدیناه السبیل" اند ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﯿﺮو آل رﺳﻮﻟﯿﻢ ﺷﺎداب ﻋﻄﺮ ﻧﺎب ﮔﻠﻬﺎی ﺑﺘﻮﻟﯿﻢ هرکس که زهرایی است پرچمدار دین است سیلی خور خط امیرالمومنین است شيعه جدا از آل پیغمبر نگردد یک گام از راهی که رفته برنگردد پیشانی تاریخ مهرش نام شیعه است "هیهات من الذلة"، این اسلام شیعه است ما بیشتر از ریگ صحرا کشته دادیم تا روی پای خود مقاوم ایستادیم داﻣﺎن ﻣﺎ داﻣﺎن ﻋﺰّت ﺑﻮده زآﻏﺎز ﻣﯿﺰان ﻣﺎ ﻗﺮآن و ﻋﺘﺮت ﺑﻮده زآﻏﺎز ما از علی و آل قرآن یاد داریم این درس را از چارده استاد داریم ﻣﺎ از ﺳﻘﯿﻔﻪ ﻧﻪ ﮐﻪ از ﻧﺴﻞ ﻏﺪﯾﺮﯾﻢ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﮥ ﺧﺼﻢ ﻋﻠﯽ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺗﯿﺮﯾﻢ آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبودند ﻣﺎ ﺷﯿﺮ ﺣﻖ را ﺗﺎ اﺑﺪ از رﻫﺮواﻧﯿﻢ ﻧﻪ اﻫﻞ ﺻﻔّﯿﻦ ﻧﻪ ﺟﻤﻞ ﻧﻪ ﻧﻬﺮواﻧﯿﻢ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺳﯽ راه ﻫﺎرون ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﯾﻢ از ﺳﺎﻣﺮی ﻫﺎ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﯾﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﯿﻔﺘﺪ ﻧﻐﻤﮥ ﺗﻮﺣﯿﺪ از ﺟﻮش ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﻫﺎی ﺳﺎﻣﺮی ﺧﺎﻣﻮش! ﺧﺎﻣﻮش! در ﺧﺸﻢ ﻣﺎ ﺑﺮق ﺳﺘﻢ ﻏﺪﯾﺮ اﺳﺖ ﻣﯿﻼد ﻣﺎ اﻣﺮوز ﻧﻪ روز ﻏﺪﯾﺮ اﺳﺖ دﻧﯿﺎی دﯾﻦ آﺑﺎد ﻗﺎل اﻟﺒﺎﻗﺮ ﻣﺎﺳﺖ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮ از ﻓﺮﯾﺎد ﻗﺎل اﻟﺒﺎﻗﺮ ﻣﺎﺳﺖ ﺑﺎ ﺣﻀﺮت او اﻟﻔﺘﯽ دﯾﺮﯾﻨﻪ دارﯾﻢ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻘﯿﻌﯽ در درون ﺳﯿﻨﻪ دارﯾﻢ ﻣﺎ اﻫﻞ درد و اﻫﻞ ﺳﻮز و اﻫﻞ داﻏﯿﻢ ﻫﺮ ﯾﮏ ﭼﺮاغ ﭼﺎر ﻗﺒﺮ ﺑﯽ ﭼﺮاﻏﯿﻢ دﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ درﯾﺎی ﻧﻮر اﯾﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ را ﺑﻮﺳﯿﺪه اﯾﻢ از راه دور اﯾﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ را زﯾﻦ ﭼﺎر، ﮔﯿﺮد ﻓﯿﺾ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻌﺒﻪ ﺗﻮ ﭼﺎر ﻗﺒﺮش ﺧﻮاﻧﯽ و ﻣﻦ ﭼﺎر ﮐﻌﺒﻪ "ﻣﯿﺜﻢ" ﮐﻪ دارد ﻧﻮر ﻋﺘﺮت را ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﮔﻮﯾﺪ ﺳﻼم از دور ﺑﺮ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ گلچین و تلفیق چهار شعر
1. 1395.mp3
6.74M
( علیه السلام ) میرِ مُلکِ وِداد میاید آیتِ عدل و داد میاید ای گدایان به راه بنشینید امشب از ره جواد می آید اي وجودت حيات‌بخش وجود سائلِ درگهت ،كرامت و جود مظهرِ كاملِ امام رضا آفتابِ دلِ امام رضا قبله ی حاجتِ همه ،حرَمت دشمن و دوست ، سائلِ كرمت ماه ، آئينه‌دارِ طلعتِ تو رخِ شمسُ ‌الشموس ، صورت تو آيه ی هشت ، سوره ی نوري به جوادالائمه مشهوري خلفِ پاك مرتضايي تو كوثرِ حضرت رضايي تو كاظمينت درون سينه ی ماست نجف و مكّه و مدينه ی ماست تو جوادي و ما گدايِ توئيم هر چه هستيم ، خاك پاي توئيم من اگر در گدائيم ، كاهل تو به جود و كرامتي ، كامل تو پیامبر ، عليست اِبن و اَبت كُنيه ابنُ الرضا ، تقي لقبت رنگِ رخسارِ مرتضي داري نقش گلبوسه ی رضا داري پدرت گفت : نازنين پسرم اي فدايِ تو ، مادر و پدرم عِلم‌ها قطره و تو دريايي عالَمی بنده و تو مولايي دو جهان ذرّه و تو خورشيدي كه به قلب همه درخشيدي پيش علمِ تو علمِ عالم چيست؟ در حضور تو ، پور اَكثم كيست؟ نفسِ حِلم ، زنده از سخنت بوسه ی علم ، بر لب و دهنت يك كلامِ تو ، صد سپهر كمال یك سؤال تو ، سي هزار سؤال تو دهي، اي كرم ،گداي درت حِرزِ مادر، به قاتلِ پدرت اي خجل گشته دشمن از كرمت اي مسيحا نيازمند دَمت شاعر :
4_5861664588398856483.mp3
6.74M
( علیه السلام ) 🎤 1395 میرِ مُلکِ وِداد میاید آیتِ عدل و داد میاید ای گدایان به راه بنشینید امشب از ره جواد می آید 👏👏👏 اي وجودت حيات‌بخش وجود سائلِ درگهت ،كرامت و جود مظهرِ كاملِ امام رضا آفتابِ دلِ امام رضا قبله ی حاجتِ همه ،حرَمت دشمن و دوست ، سائلِ كرمت ماه ، آئينه‌دارِ طلعتِ تو رخِ شمسُ ‌الشموس ، صورت تو آيه ی هشت ، سوره ی نوري به جوادالائمه مشهوري خلفِ پاك مرتضايي تو كوثرِ حضرت رضايي تو كاظمينت درون سينه ی ماست نجف و مكّه و مدينه ی ماست تو جوادي و ما گدايِ توئيم هر چه هستيم ، خاك پاي توئيم من اگر در گدائيم ، كاهل تو به جود و كرامتي ، كامل تو پیامبر ، عليست اِبن و اَبت كُنيه ابنُ الرضا ، تقي لقبت رنگِ رخسارِ مرتضي داري نقش گلبوسه ی رضا داري پدرت گفت : نازنين پسرم اي فدايِ تو ، مادر و پدرم عِلم‌ها قطره و تو دريايي عالَمی بنده و تو مولايي دو جهان ذرّه و تو خورشيدي كه به قلب همه درخشيدي پيش علمِ تو علمِ عالم چيست؟ در حضور تو ، پور اَكثم كيست؟ نفسِ حِلم ، زنده از سخنت بوسه ی علم ، بر لب و دهنت يك كلامِ تو ، صد سپهر كمال یك سؤال تو ، سي هزار سؤال تو دهي، اي كرم ،گداي درت حِرزِ مادر، به قاتلِ پدرت اي خجل گشته دشمن از كرمت اي مسيحا نيازمند دَمت ✍ 🌸🌸🌸🌸🌸
ولادت حضرت زینب(س) -(امشب شب میلاد امّید حسین است) امشب شب میلاد امّید حسین است عیدحسین عید حسین عیدحسین است گویی خدا کوثر به کوثر داده امشب یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب کوثر به روی دامن کوثر ببینید قرآن به روی دست پیغمبر ببینید امشب دوباره پنج تن را آفریدند احمد، علی، زهرا، حسن را آفریدند در پنج مهر آمد به دنیا ماه دیگر یا آمده میلاد ثارالله دیگر؟ بر زینت دین خدا زین اب آمد الله اکبر! زینب آمد زینب آمد در خلق و خو زهرا و ختم‌المرسلین است هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است این شیردخت شیر حی کردگار است فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است هر صبحدم با یاد او یک یادواره هر روز دازد عید میلادی دوباره چشم علی بر چهرۀ زهرایی اوست در چشم شیعه اشک عاشورایی اوست با گریه می‌جوید امام کربلا را انگار می‌بیند قیام کربلا را اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش انگار آوای علی دارد صدایش این عمۀ سادات این، زهرای زهراست این مثل زهرا مادرش ام‌ابیهاست این انبیا و پنج تن را نور عین است زین اَب و زین اُم و زین حسین است سرتاقدم جان است وجانانش حسین است می‌گرید و گهواره‌ جنبانش حسین است در خواب و در بیداری خود با حسین است در هر گل لبخند او یک یا حسین است الله اکبر! از کمال و از جلالش الحق که شیر فاطمه بادا حلالش گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست عطربهشت ازسینه‌اش بوید،عجب نیست کرب‌ و بلا بی‌ نام او معنا ندارد لوح رضا بی‌ صبر او امضا ندارد هر خطبه‌اش یک سورۀ آمال نهضت هر جمله‌اش یک آیۀ اکمال نهضت پیوسته بوده جا در آغوش الهش از گاهواره تا کنار قتلگاهش وقتی سخن مثل امیرالمؤمنین گفت بر او سر بالای نیزه آفرین گفت با احمد و زهرا و حیدر هم‌ صدا بود الحق که او پیغمبر خون خدا بود چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن! وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت هم بوسه می‌زدهم خدا راشکر می‌گفت با سیل اشکش عقده از دل باز می‌کرد اول سفر را بی حسین آغاز می‌کرد انگار می‌بینم تن در خون تپیتده بر او اذان گویند رگ‌های بریده در گریۀ او ناقه‌ها امداد کردند گویی فرات دیگری ایجاد کردند آتش به سوز سینۀ او باد می‌زد تنها برای او جرس فریاد می‌زد لب‌ها ترک‌خوردۀ فضا در چشم‌ها دود آب فرات از خجلت زینب گِل‌آلود صحرا‌ به‌ صحرا کو به‌کو منزل‌ به‌ منزل زینب، سوار و فاطمه دنبال محمل زینب، همیشه یاد او هم گریه دارد حتی شب میلاد او هم گریه دارد در هر مقامی یاد او یاد حسین است میلاد او هم مثل میلاد حسین است «میثم»! از آن روزی که پیغمبر نبی بود زینب حسینی و حسینش زینبی بود شاعر: @ewwmajmamolodi
4_5861664588398856483.mp3
6.74M
( علیه السلام ) 🎤 میرِ مُلکِ وِداد میاید آیتِ عدل و داد میاید ای گدایان به راه بنشینید امشب از ره جواد می آید 👏👏👏 اي وجودت حيات‌بخش وجود سائلِ درگهت ،كرامت و جود مظهرِ كاملِ امام رضا آفتابِ دلِ امام رضا قبله ی حاجتِ همه ،حرَمت دشمن و دوست ، سائلِ كرمت ماه ، آئينه‌دارِ طلعتِ تو رخِ شمسُ ‌الشموس ، صورت تو آيه ی هشت ، سوره ی نوري به جوادالائمه مشهوري خلفِ پاك مرتضايي تو كوثرِ حضرت رضايي تو كاظمينت درون سينه ی ماست نجف و مكّه و مدينه ی ماست تو جوادي و ما گدايِ توئيم هر چه هستيم ، خاك پاي توئيم من اگر در گدائيم ، كاهل تو به جود و كرامتي ، كامل تو پیامبر ، عليست اِبن و اَبت كُنيه ابنُ الرضا ، تقي لقبت رنگِ رخسارِ مرتضي داري نقش گلبوسه ی رضا داري پدرت گفت : نازنين پسرم اي فدايِ تو ، مادر و پدرم عِلم‌ها قطره و تو دريايي عالَمی بنده و تو مولايي دو جهان ذرّه و تو خورشيدي كه به قلب همه درخشيدي پيش علمِ تو علمِ عالم چيست؟ در حضور تو ، پور اَكثم كيست؟ نفسِ حِلم ، زنده از سخنت بوسه ی علم ، بر لب و دهنت يك كلامِ تو ، صد سپهر كمال یك سؤال تو ، سي هزار سؤال تو دهي، اي كرم ،گداي درت حِرزِ مادر، به قاتلِ پدرت اي خجل گشته دشمن از كرمت اي مسيحا نيازمند دَمت ✍
شعر مبعث رسول اکرم(ص)(امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت) امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت شد بی خبر از خویش و ز دلدار خبر یافت از گمشدۀ خویش دگر بار خبر یافت در دشت کویر از گُل بی خار خبر یافت وز مهر فروزان به شب تار خبر یافت در غار حرا پر زد و از یار خبر یافت صحرای کویر آمده گلزار نبوّت امشب شده ام غرق در انوار نبوّت تنزیل ملایک به زمین باد مبارک تهلیل به جبریل امین باد مبارک تسبیح خداوند مبین باد مبارک رحمت زیسار و ز یمین باد مبارک بر اهل یقین نور یقین باد مبارک بر ختم رسل رایت دین باد مبارک بت ها همه اقرار به توحید نمودند یکباره لب خویش به تکبیر گشودند ای شهر خدا این همه تمجید مبارک ای ظلمت شب پرتو خورشید مبارک ای مکّه به خاکت گل امّید مبارک ای کودک در گور نهان عید مبارک ای غار حرا جلوۀ توحید مبارک انوار خدا در تو درخشید مبارک ای دّر یتیم از صدفت جلوه گری کن بیرون شو و ابناء بشر را پدری کن این نغمۀ وحی است به پا خیز محمّد (صلی الله علیه و آله) تا چند بود تیغ ستم تیز محمّد (صلی الله علیه و آله) از خون شده جام همه لبریز محمّد (صلی الله علیه و آله) برخیز و برافروز و برانگیز محمّد (صلی الله علیه و آله) بت های حرم را تو فرو ریز محمّد (صلی الله علیه و آله) تو با حق و حق با تو بود نیز محمّد (صلی الله علیه و آله) از جانب ما منجی ابناء بشر باش بارید اگر سنگ تو با خنده سپر باش تو با سخن زندۀ خود مصحف نوری تو صبح امید همه را شمس ظهوری تو رهبر جنّ و ملک و آدم و حوری تو در دل تاریکی غم برق سروری تو منجی هر دخترک زنده به گوری تو ریشه کن ظلم و فساد و زر و زوری فریاد برآور که بشیریّ و نذیری تا حشر رسولی و سراجّی و منیری پیغامبران دست به دامان تو بودند در بین کتب پیرو قرآن تو بودند گمگشتۀ صحرا و بیابان تو بودند گلهای خدا بوی گلستان تو بودند پیش از تو همه در خط فرمان تو بودند آری همه شاگرد دبستان تو بودند پیش از گِل آدم گُل این باغ تو بودی تعلیم ده بلبل این باغ تو بودی تا چند خرد بسته به زنجیر جهالت تا چند بشر دستخوش کفر و ضلالت تا کی گذرد عمر خلایق به بطالت تا چند زند پست ترین، لاف جلالت تا چند شود طعمۀ بیداد، عدالت ای بر سرت از جانب حق تاج رسالت شب رو به زوال است و سحر منتظر تو است از غار برون آ که بشر منتظر تو است ای مکتب توحیدِ تو تا حشر سر افراز ای روح خرد بر سر کوی تو به پرواز ای کرده خدا حکم نبوّت به تو ابراز دین و سخن و حکم و کتابت همه اعجاز آیین تو در کلّ ملل هست بشر ساز اسلام تو با آیه اقراء شده آغاز جز تو نتواند نتواند نتواند از جهل بشر را برهاند برهاند ای ختم رسل باز نگر امّت خود را پا مال قلم ها بنگر حرمت خود را دادند زکف امّت تو وحدت خود را مظلوم تر از پیش ببین عترت خود را نادیده گرفتند بسی عزّت خود را کردند فراموش همه قدرت خود را شیطان ز کمین گاه بر آورده سر امروز بسته است به نابودی قرآن کمر امروز برخیز و دعا کن که شب هجر سر آید شاید سحری گردد و صبحی دگر آید برخیز و دعا کن که بشیری ز درآید از یوسف گمگشتۀ قرآن خبر آید از دیدۀ شیعه همه خون جگر آید کز قلب شب آن مهر فروزنده در آید دین، علم، نبوّت، سه گرامی اثر تو است این هر سه، کمالش به ظهور پسر تواست مهدی است که تکمیل کند مکتب دین را مهدی است که بخشد به بشر نور یقین را مهدی است که آرد به جهان فتح مبین را مهدی است که پر می کند از عدل زمین را مهدی است که پیروز کند اهل یقین را مهدی است که کوبد سر شیطان لعین را از بعثت پیغمبر، تا نهضت مهدی بوده همه جا صحبت، از دولت مهدی شیعه است که در موج بلا زندۀ مهدی است شیعه است که پوینده و پایندۀ مهدی است شیعه است که پیدا به لبش خندۀ مهدی است شیعه است که فریاد خروشندۀ مهدی است شیعه است که جان بر کف و رزمندۀ مهدی است شیعه گلی از گلشن فرخندۀ مهدی است «میثم» که بود منتظر روز ظهورش باشد که شود قسمت او فیض حضورش غلامرضا سازگار شاعر:
شعر مبعث رسول اکرم(ص)(امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت) امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت شد بی خبر از خویش و ز دلدار خبر یافت از گمشدۀ خویش دگر بار خبر یافت در دشت کویر از گُل بی خار خبر یافت وز مهر فروزان به شب تار خبر یافت در غار حرا پر زد و از یار خبر یافت صحرای کویر آمده گلزار نبوّت امشب شده ام غرق در انوار نبوّت تنزیل ملایک به زمین باد مبارک تهلیل به جبریل امین باد مبارک تسبیح خداوند مبین باد مبارک رحمت زیسار و ز یمین باد مبارک بر اهل یقین نور یقین باد مبارک بر ختم رسل رایت دین باد مبارک بت ها همه اقرار به توحید نمودند یکباره لب خویش به تکبیر گشودند ای شهر خدا این همه تمجید مبارک ای ظلمت شب پرتو خورشید مبارک ای مکّه به خاکت گل امّید مبارک ای کودک در گور نهان عید مبارک ای غار حرا جلوۀ توحید مبارک انوار خدا در تو درخشید مبارک ای دّر یتیم از صدفت جلوه گری کن بیرون شو و ابناء بشر را پدری کن این نغمۀ وحی است به پا خیز محمّد (صلی الله علیه و آله) تا چند بود تیغ ستم تیز محمّد (صلی الله علیه و آله) از خون شده جام همه لبریز محمّد (صلی الله علیه و آله) برخیز و برافروز و برانگیز محمّد (صلی الله علیه و آله) بت های حرم را تو فرو ریز محمّد (صلی الله علیه و آله) تو با حق و حق با تو بود نیز محمّد (صلی الله علیه و آله) از جانب ما منجی ابناء بشر باش بارید اگر سنگ تو با خنده سپر باش تو با سخن زندۀ خود مصحف نوری تو صبح امید همه را شمس ظهوری تو رهبر جنّ و ملک و آدم و حوری تو در دل تاریکی غم برق سروری تو منجی هر دخترک زنده به گوری تو ریشه کن ظلم و فساد و زر و زوری فریاد برآور که بشیریّ و نذیری تا حشر رسولی و سراجّی و منیری پیغامبران دست به دامان تو بودند در بین کتب پیرو قرآن تو بودند گمگشتۀ صحرا و بیابان تو بودند گلهای خدا بوی گلستان تو بودند پیش از تو همه در خط فرمان تو بودند آری همه شاگرد دبستان تو بودند پیش از گِل آدم گُل این باغ تو بودی تعلیم ده بلبل این باغ تو بودی تا چند خرد بسته به زنجیر جهالت تا چند بشر دستخوش کفر و ضلالت تا کی گذرد عمر خلایق به بطالت تا چند زند پست ترین، لاف جلالت تا چند شود طعمۀ بیداد، عدالت ای بر سرت از جانب حق تاج رسالت شب رو به زوال است و سحر منتظر تو است از غار برون آ که بشر منتظر تو است ای مکتب توحیدِ تو تا حشر سر افراز ای روح خرد بر سر کوی تو به پرواز ای کرده خدا حکم نبوّت به تو ابراز دین و سخن و حکم و کتابت همه اعجاز آیین تو در کلّ ملل هست بشر ساز اسلام تو با آیه اقراء شده آغاز جز تو نتواند نتواند نتواند از جهل بشر را برهاند برهاند ای ختم رسل باز نگر امّت خود را پا مال قلم ها بنگر حرمت خود را دادند زکف امّت تو وحدت خود را مظلوم تر از پیش ببین عترت خود را نادیده گرفتند بسی عزّت خود را کردند فراموش همه قدرت خود را شیطان ز کمین گاه بر آورده سر امروز بسته است به نابودی قرآن کمر امروز برخیز و دعا کن که شب هجر سر آید شاید سحری گردد و صبحی دگر آید برخیز و دعا کن که بشیری ز درآید از یوسف گمگشتۀ قرآن خبر آید از دیدۀ شیعه همه خون جگر آید کز قلب شب آن مهر فروزنده در آید دین، علم، نبوّت، سه گرامی اثر تو است این هر سه، کمالش به ظهور پسر تواست مهدی است که تکمیل کند مکتب دین را مهدی است که بخشد به بشر نور یقین را مهدی است که آرد به جهان فتح مبین را مهدی است که پر می کند از عدل زمین را مهدی است که پیروز کند اهل یقین را مهدی است که کوبد سر شیطان لعین را از بعثت پیغمبر، تا نهضت مهدی بوده همه جا صحبت، از دولت مهدی شیعه است که در موج بلا زندۀ مهدی است شیعه است که پوینده و پایندۀ مهدی است شیعه است که پیدا به لبش خندۀ مهدی است شیعه است که فریاد خروشندۀ مهدی است شیعه است که جان بر کف و رزمندۀ مهدی است شیعه گلی از گلشن فرخندۀ مهدی است «میثم» که بود منتظر روز ظهورش باشد که شود قسمت او فیض حضورش غلامرضا سازگار شاعر:
امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد امشب خدا شمس ولایت را قمر داد قرص قمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بر زاده ی خیر البشر خیر البشر داد جان ها فدایش باد کو جان حسین است این بهترین نجل امیرالمؤمنین است این افتخار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است این سیّد سجّاد زین العابدین است این بر فراز دست، قرآن حسین است آیینه ی حسن رسول اکرم است این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شهربانو شهریار عالم است این ماه تو و خورشید تابان حسین است تکبیر می بوسد دهان وقت نمازش چشم دعا در ره به هنگام نیازش آید زشش سو استجابت پیشبازش قرآن بود دلداده یصوت حجازش توحید جوشد از صدای دلنوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است باید دوباره در جهان پیغمبر آید از بیت حقّ بنت اسد با حیدر آید وز بهر حیدر همچو زهرا همسر آید همچون حسین از دامن آن مادر آید شاید که زین العابدین دیگر آید کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجده های او عبادت یافت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بزرگیّ و سیادت یافت زینت با صبح میلادش ولادت یافت زینت وز خطبه ی گرمش شهادت یافت زینت این خطبه فریادِ خروشان حسین است وجه خدا ماه جمال نازنینش نقش گُل روی محمّد (ص) در جبینش دست امیرالمؤمنین در آستنیش خورشید پیشانی گذارد بر زمینش علم تمام انبیا نقش نگینش در سینه اش دریای عرفان حسین است این است کز سوی خداوند مبینش آمد ندای انت زین العابدینش گوید به صورت آفرین نقش آفرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الیقینش از آستین ریزد دو صد روح الامینش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنجیرها وقت دعا هم صحبت او شمشیرها روز غزا در خدمت او بعد شهیدان شد اسارت نهضت او دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او یادآور احزاب و خیبر قدرت او حتّی حقّ مشتاق یارب یارب تو ای قدسیان محو مناجات شب تو ای عرشیان را بال، فرش مکتب تو ای انبیا را شعله ی تاب و تب تو ای ذکرها لب تشنه ی لعل لب تو هر ذکر تو یک دُرّ غلطان حسین است تو کیستی پرورده ی خون خدایی سر تا قدم خورشید حسن ابتدایی الحق که ارباب دعا را مقتدایی با احمد و زهرا و حیدر هم صدایی تو مطلع الانوار مصباح الهدایی روی تو خورشید درخشان حسین است صدها کلیم الله هزاران پور مریم باید وضو گیرند زآب چاه زمزم تا از تو گویند ای ولی الله اعظم این کار ناید از هزاران همچو «میثم» گر می زنم یک عمر از مدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است