بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
اگر ربنا ربنا کرده ام..
سحرها خدا را صدا کرده ام..
خودم را بر این سفره جا کرده ام..
دراین پانزده شب دعا کرده ام..
خدایا به چشمان مست حسن...
بده دست من را بدست حسن
من امشب برآنم که مثل قدیم
دلم را ببندم به راه نسیم
دراین ماه با یاعلی، یا عظیم
بیوفتم بدست و به پای کریم
کریم کریمان عالم حسن!
دمت گرم! دردت به جانم حسن!
تو سبحان ربّی الاعلای من
تو والتین و یاسین و طاهای من
تو دیروز و امروز و فردای من
تو یاربّ و یاربّ شبهای من
به کوری آن دو زن فتنه گر
بگو یا حسن یا حسن تا سحر
درآن شب که عالم قمردار شد
درخت نبوت ثمردار شد
علی نذر کرد و پسردار شد
زمین پیش پایش خبردار شد
چه بهتر ازینکه به هر انجمن..
به زهرا بگویند ام الحسن!
حسن اسم اعظم حسن کل دین
حسن حق مطلق حسن بی قرین
حسن کیست ایاکِ هر نستعین
حسن کیست گردن زن ناکثین
به حلم حسن دشمن اقرار کرد
معاویه را صلح او خوار کرد
منی که شدم مبتلای حسین
زمین خورده ام پیش پای حسین
شدم وقف دولت سرای حسین
چه بهتر که محض رضای حسین...
بپا خیزم و باز طوفان کنم
دوباره حسن جان حسن جان کنم
حسین است مست وقار حسن
حسین است هرجا کنار حسن
حسین است است دنبال کار حسن
حسین است در اختیار حسن
حسینی که سرها کف پای اوست
امیری حسن روی لبهای اوست!
برو طوس صحن رضا را ببین
نجف باش و ایوان طلا را ببین
شلوغی کرببلا را ببین
خودت غربت مجتبی را ببین...
دم گنبد شاه عبدلعظیم...
بگو یا حسن ای غریب کریم
بزودی همه چشمه ها جاری است...
بقیع حسن پر ز معماری است
و هرنوکری گرم یک کاری است
تمام ضریحش طلاکاری است
براین غصه با عشق حاکم شویم
همه وارد صحن قاسم شویم..
به این فکر کردی چرا شد سپید؟!..
مویی که بر آن شانه زهرا کشید
غمی که حسن دید را کس ندید
حسن درهمان کوچه هاشد شهید
اگر صبر او حرف هر منبریست!
بدانید مردم! حسن مادریست..
@ewwmajmamolodi
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
خوبست این شبها که مهمان خدائیم
پیوسته مشغول مناجات و دعائیم
مهمانسرا باز است و رزق ما فراوان
باحق غریبه نیستیم و آشنائیم
وقت مناجات سحر با ذکر حیدر
بین نجف در زیرِ ایوانِ طلائیم
گاهی نجف گاهی مدینه یا که گاهی
در کاظمین و مشهدیم و سامرائیم
این بهترین فیض است یاد یار هستیم
در موقع افطار یاد کربلائیم
امشب ولی معطوف جنّات النّعیمیم
دعوت شده بر سُفرهء شاه کریمیم
اذن از خدای عالی اعلی گرفتیم
بین گدایان حسن ما جا گرفتیم
کارِ حسن امداد بر ابن سبیل است
بودیم در ره مانده امّا پا گرفتیم
قبل از شب قدر و جلوتر از بقیه
از دست پُر خیر حسن امضا گرفتیم
این خانواده اشک ما را پُر بها کرد
قطره فرستادیم و یک دریا گرفتیم
بابا شده حیدر سرِ مولا شلوغ است
عیدیِ خود را از کفِ زهرا گرفتیم
بر جان ما زهرا شمیم یاسمن زد
بر قلب ما مُهر گدایی حسن زد
مثل حسن ما دلبر و یاری نداریم
با حاتم طائی دگر کاری نداریم
او در نکوبیده گدا را شاه سازد
با بودنش دیگر گرفتاری نداریم
بَرده رسیده ، قیمت یوسف گرفتیم
جُز این کَرَم سیرت خریداری نداریم
ایکاش درد ما شفا هرگز نگیرد
جُز عشق سوزانش که بیماری نداریم
در نیمه ء این ماه جُز ذکر حسن جان
شیرینی و خُرمای افطاری نداریم
ما روزهء خودرا بنامش باز کردیم
مابندگی را با حسن آغاز کردیم
نام حسن نامی بلند آوازه باشد
کهنه نمیگردد همیشه تازه باشد
او دشمنش را هم در آغوشش بگیرد
از بسکه لطف و مهر بی اندازه دارد
وقتی به حیدر میشود با او رسیدن
یعنی حسن هم تا خدا دروازه باشد
هرکس فقط صلح حسن را دیده حتما
در خواب غفلت یا که در خمیازه باشد
جنگ جمل را خوب در خاطر بیاور
نابودیِ این لشگر و شیرازه باشد
آگاه باشید اوست تیغ آبدیده
بابای قاسم شیر اَزرَق کُش رسیده
او طالع سبزی است بر دامان مادر
او سرّ لبخند است بر لبهای حیدر
او لؤلؤِ قرآن و مرجان هم حسینش
قرآن ندارد غیر او تفسیر دیگر
کعبه به دور او بگردد بُرد کرده
هر کس جُز این اندیشه دارد هست کافر
سایه ندارد قبرش امّا میرسد که
سایه بیاندازد به کُلّ اهل محشر
راه و مسیر کربلا را او نشان داد
صبرش کُند با روز عاشورا برابر
اینست تحلیل درست اصل مکتب
صبر حسن یک جلوه اش رفته به زینب
در کودکی محنت کشیدن وای سخت است
از غصّه و ماتم خمیدن وای سخت است
از بی کسی باشی غریبه بین شَهرَت
از عالم و آدم بریدن وای سخت است
بر منبر بابای خود در بین مسجد
از بی حیا تُهمت شنیدن وای سخت است
فرزند ارشد باشی و در بین کوچه
پیش تو بر چادُر دویدن وای سخت است
با مادری که صورتش خورده به دیوار
از کوچه تا خانه رسیدن وای سخت است
راز دلش را گفت:خیلی غُصّه خوردم
دیر آمدی ای زهر من در کوچه مردم
@ewwmajmamolodi
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
اگر ربنا ربنا کرده ام..
سحرها خدا را صدا کرده ام..
خودم را بر این سفره جا کرده ام..
دراین پانزده شب دعا کرده ام..
خدایا به چشمان مست حسن...
بده دست من را بدست حسن
من امشب برآنم که مثل قدیم
دلم را ببندم به راه نسیم
دراین ماه با یاعلی، یا عظیم
بیوفتم بدست و به پای کریم
کریم کریمان عالم حسن!
دمت گرم! دردت به جانم حسن!
تو سبحان ربّی الاعلای من
تو والتین و یاسین و طاهای من
تو دیروز و امروز و فردای من
تو یاربّ و یاربّ شبهای من
به کوری آن دو زن فتنه گر
بگو یا حسن یا حسن تا سحر
درآن شب که عالم قمردار شد
درخت نبوت ثمردار شد
علی نذر کرد و پسردار شد
زمین پیش پایش خبردار شد
چه بهتر ازینکه به هر انجمن..
به زهرا بگویند ام الحسن!
حسن اسم اعظم حسن کل دین
حسن حق مطلق حسن بی قرین
حسن کیست ایاکِ هر نستعین
حسن کیست گردن زن ناکثین
به حلم حسن دشمن اقرار کرد
معاویه را صلح او خوار کرد
منی که شدم مبتلای حسین
زمین خورده ام پیش پای حسین
شدم وقف دولت سرای حسین
چه بهتر که محض رضای حسین...
بپا خیزم و باز طوفان کنم
دوباره حسن جان حسن جان کنم
حسین است مست وقار حسن
حسین است هرجا کنار حسن
حسین است است دنبال کار حسن
حسین است در اختیار حسن
حسینی که سرها کف پای اوست
امیری حسن روی لبهای اوست!
برو طوس صحن رضا را ببین
نجف باش و ایوان طلا را ببین
شلوغی کرببلا را ببین
خودت غربت مجتبی را ببین...
دم گنبد شاه عبدلعظیم...
بگو یا حسن ای غریب کریم
بزودی همه چشمه ها جاری است...
بقیع حسن پر ز معماری است
و هرنوکری گرم یک کاری است
تمام ضریحش طلاکاری است
براین غصه با عشق حاکم شویم
همه وارد صحن قاسم شویم..
به این فکر کردی چرا شد سپید؟!..
مویی که بر آن شانه زهرا کشید
غمی که حسن دید را کس ندید
حسن درهمان کوچه هاشد شهید
اگر صبر او حرف هر منبریست!
بدانید مردم! حسن مادریست..
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#موسی_علیمرادی
از روز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من
گر سربرود خون ز رگم بانگ زند باز
آند السون علینین جانینا حیدری ام من*
این رشته اشکم نخی از چادر زهراست
در حشر گواهی بدهد مادری ام من
اما منشم سائلی از دست کریم است
آری حسنی ام ، ز دو عالم بری ام من
هر قطب نما قبله نما گشته به سویت
این ماه مبارک شده با رویت رویت
تا خواست قنوت شب زهرا اثری را
در چهره تو دید مبارک سحری را
هر کس که خبردار شد از آمدن تو
عاشق شد و دادند به او بی خبری را
وا شد به گدایان دری امشب که دوباره
سائل نکشد هیچ کجا در به دری را
تا چشم تو واشد همه این معجزه دیدند
در چهره خورشید طلوع قمری را
یک رتبه حسن داد به مولای مراتب
پوشاند تن شاه لباس پدری را
در دست علی سوره و شمس ضحی ها است
این ماه مبارک شد ه ی سفره زهراست
هرجا سخن از بردن دلها که بیاید
اول رخ زیبای حسن دل برباید
بی شک که ببینند همه روی حسن را
روزی که خدا از رخ خود پرده گشاید
تو زلف بیفشان و به عالم نظری کن
تا از شب تاریک جهان ماه درآید
هرکس قدوبالای تو را دیده به لبهاش
لاحول ولاقوه الله بیاید
بر حلقه تو هر که اسیر است امیر است
این حکم مقرر شده بی شبهه و شاید
از نام حسن گفتم لب غرق عسل شد
هر قطعه ای ازجان و تنم نیز غزل شد
تا چرخ و فلک از می چشمان تو نوشید
شد مست به دور سر این میکده چرخید
افتاد ز رونق همه جا عطر فروشی
تا باد در آن حلقه گیسوی تو پیچید
هر کوچه که بند آمده از تو خبری هست
هرجا سخنی هست کلام تو درخشید
ابروی گره کرده تو فاتح رزم است
ای لشگریان جملی بار ببندید
طوری به زمین گام نهادی که به افلاک
خورشید و قمر از سر هر گام تو پاشید
این زَهری چشم تو به هر رزم مَثَل بود
مژگان حسن صف شکن جنگ جمل بود
بی عشق حسن زندگی ما شدنی نیست
جز کرببلا بر حسنیون وطنی نیست
او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است
درمکتب و قاموس حسن ، خویشتنی نیست
در حد حسن هیچ کسی نیست حسینی
اندازه ارباب کسی هم حسنی نیست
از بس که به سینه زده ام سنگ شما را
چون سرخی این سینه ،عقیق یمنی نیست
در قبر هم از تن نَکَنم جامه ی خدمت
جز رخت غلامی به تن ما کفنی نیست
درسینه نمانده زغمت صبر و قراری
دل ، تنگ تو و صحن سرایی که نداری
یک عمر تنت بود اگر رخت امیری
یک غصه تو را برد همه عمر اسیری
سربسته بگو از غم خود در دو سه جمله
ازکودکی خویش بگو از سر پیری
یک بار نشد راحت و آسوده بخوابی
در خواب نوای "نزن ای پست" نگیری
وقتی که روی تشت جگر های تو می ریخت
دیدند که هر پاره شده زخم ز تیری
زخمی که همه از غم آن کوچه تنگ است
این غصه تو را برد همه عمر اسیری
تا مادر تو فاطمه در کوچه زمین خورد
آلاله ی عمر تو در آن ثانیه پژمرد
* آندوالسون علینین جانینا حیدری ام من (کلامی زنجانی) قسم به جان علی من حیدری ام
#مدح
✨💫✨💫✨💫✨💫
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
امشب ای ماه الهی آفتاب آورده ای
اختران تابان ز برج بوتراب آورده ای
گلبن سبز ولایت را گلاب آورده ای
یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده ای
شادی و وجد و سرور بی حساب آورده ای
پای تا سر احمد ختمی مآب آورده ای
کوثر طاها دلت روشن تبارک زاده ای
این مبارک ماه را ماه مبارک زاده ای
ملک هستی غرق در انوار پا تا سر شده
جلوه گر در ماه حقّ ماهی خدا منظر شده
روشن از خورشید حسنش چشم پیغمبر شده
پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده
بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده
یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) دخترت مادر شده
عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین
در گل روی حسن حُسن خدایی را ببین
می توان دیدن جمال غیب را در این جمال
می توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال
صاحبان عقل مات این جمال و این جلال
عارفان دهر محو این صفات و این کمال
کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال
کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال
گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل
گه محمّد (ص) گیردش مانند قرآن در بغل
حُسن ها بر گرد شمع عارضش پروانه ای
خلدها از بوستان طلعتش ریحانه ای
حلم ها در پیش حلم حضرتش افسانه ای
قدسیان در آستان قدس او بیگانه ای
اختران هر یک به بحر رحمتش دُر دانه ای
آسمان از کوثر احسان او پیمانه ای
ماه کنعان ولایت یوسف زهراست این
اوّلین فرزند حیدر دوّمین مولاست این
دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن
آسمان ها سجده آوردند در کوی حسن
مهر، خود را کرده گم در پرتو روی حسن
ماه، زیبایی گرفت از حسن دلجوی حسن
سوره ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن
آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن
ابر لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر
آنچه خوبان سر به سر دارند بیشتر
این کریم اهلبیت این مظهر لطف خداست
این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست
این فروغ سوّم این چارم نفر ز اهل کساست
این گرامی وارث صبر علّی مرتضاست
این به صلحش فُلک سرگردانم دین را ناخداست
این صراط الله اعظم این امام مجتباست
هم سپهری ها زعیم اهلبیتش خوانده اند
هم زمینی ها کریم اهلبیتش خوانده اند
روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر
بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر
سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر
جان آل الله و جانان بهشت است این پسر
آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر
سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر
ای تمام شیعیان این است مولای شما
ای جوانان بهشت این است آقای شما
سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن
جاودان دین خدا گردید با صبر حسن
حق ز باطل جدا گردید با صبر حسن
هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن
نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن
کربلا کرب و بلا گردید با صبر حسن
دین اسیر انزوا می شد اگر صلحش نبود
دست دشمن باز وا می شد اگر صلحش نبود
ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن
ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن
ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن
ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن
ای یم جود، ای کریم بینهایت یاحسن
ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن
یا بن زهرا من نمی گویم ثنا گوی توام
تو کریم عالمی من سائل ثنا کوی توام
سینه های سوخته شمع شب تار تواند
طایران سدره صبح و شام زوّار تواند
عرشیان در عرش اعلا هم گرفتار تواند
آسمان ها غرق در دریای انوار تواند
ماه رویان ذرّه ای از مهر رخسار تواند
شهر یاران برده های کوه و بازار تواند
مهر تو هم بحر ما، هم فلک ما، هم نوح ماست
تربت بی زائرت بیت الحرام روح ماست
تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری
نو نبی را جان شیرین تو خدا را مظهری
تو کتاب الله روی سینۀ پیغمبری
تو علّی مرتضایی نو بتول اطهری
تو امام مجتبی چشم و چراغ حیدری
تو کریم عترتی تو دست لطف داوری
جود سائل، عفو مرهون و کرم مهمان تو است
چشم «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان تو است
#مدح
💫✨💫✨💫✨💫✨
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#محسن_عرب_خالقی
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تن عاطفه ام باز توان آمده است
چه مبارک سحری هست وچه فرخنده شبی
كه صداي ملكوتي اذان آمده است
چه نشستید در میکده ها باز شده
آی مستان خدا پیر مغان آمده است
حرف ازکوثر واز ساقی کوثر بزنید
حال که صحبت مستی به میان آمده است
تا كه از راه رسيده ست مسيحاي حرم
به تن مرده طبعم ضربان آمده است
روزه داران شب پانزدهم مژده دهید
نمک سفره ماه رمضان آمده است
سفره تکمیل شد و ماه خدا کامل شد
سوره قدر شب پانزدهم نازل شد
کوچه باغ ازنفس یاس معطر شده است
شب شهر از قدم ماه منور شده است
زودتر از همه مژده به پیمبر دادند
نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است
نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت
رطب سفره افطار پیمبر شده است
طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار
میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است
سفره ماه مبارک برکت داردلیک
با قدم های شما با برکت تر شده است
چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده ایم
بر در خانۀ ارباب کریم آمده ایم
پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی
که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی
قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم
سحری هم به کنار دل من بنشینی
مستجاب است دعای دل آلوده من
اگراز صحن لبانت برسدآمینی
به صف مشتریانت نظر اندازی گر
ته صف یوسف دل باخته را می بینی
کوهکن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو
آب افتاده دهانم چقدَر شیرینی!
بیشترازهمه نام توحلاوت دارد
بازهم قاری توشوق تلاوت دارد
حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو
میوۀ عرشی پیغمبر ما بودی تو
«کُلُکُم نورُواحد» ولی ای نورخدا
روشنی بخش دل آل عبابودی تو
چند باری همه دارایی خود بخشیدی
از ازل در کرم انگشت نما بودی تو
شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش
ای که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو
اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر
مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟
ماورای همه افکار نگاهت بوده
آخر عرش خدا، اول راهت بوده
گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی
گاه با آیۀ کِفلَین تو تفسیر شدی
گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها
گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی
زانو از غم به بغل داری و سر بر زانو
به گمانم دگر از زندگی ات سیر شدی
آه، آقای غریبم چه به روزت آمد
چه شد آخر که تو در کودکی ات پیر شدی؟
آسمان در وسط كوچه چرا خورد زمين
از چه يك عمر در آن راه زمينگير شدي
خبري آمد و كوه از كمر انگار شكست
"شيشه عطر خدا خورد به ديوار شكست"
#مدح
💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین