بسمالله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوبَعْلِهاوَبَنیهاو...
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
داریم به دل گرمیِ طوفانِ نجف را
داریم به لب مِدحَتِ سلطانِ نجف را
داریم به سَر سجده به ایوان نجف را
خوردیم فقط شُکرِ خدا نان نجف را
ما نانِ علی خورده نمک گیرِ غدیریم
سوگند به زهرا همه درگیرِ غدیریم
باید به درِ خانهی زهرا بنشینیم
تا لطفِ خدا را به تماشا بنشینیم
تا در خُنکِ سایهی طوبی بنشینیم
تا ظِلِّ قیامت همه بالا بنشینیم
بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است
تعظیمِ تو بر شیرِ خدا واجب عینی است
دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است
آن دخترکی که شده مادر فقط این است
کُفوی که شده معنیِ حیدر فقط این است
یاسی که شده قبلهی قمصر فقط این است
خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت
از نورِ شما یازده آئینه خدا ساخت
بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطهیِ با ، نقطهیِ پیوند تو هستی
آئینه قَدی خداوند تو هستی
چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری
سوگند که ای آیِنه مانند نداری
بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
یا جمع جلال و جبروتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که داری
با تیغ به تو تکیه کُنَد شیرِ خداوند
ای خطبهیِ تو غیرتِ شمشیر خداوند
از روزِ ازل هر تپشت یادِ علی بود
نَبْضَت ، ضربانت ، نَفَسَت نادِ علی بود
این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود
خانم همهی حرفِ تو فریادِ علی بود
از ریشهی آن چادر اگر ریشهی شیعه است
از خطبهی بُرَّندهات اندیشهی شیعه است
در سینه اگر آتشی از شورِ تو داریم
در دست اگر رأیتِ منصورِ تو داریم
ما چشم فقط جانبِ منشورِ تو داریم
دردیم چه غم ، نورِ علی نورِ تو داریم
از بارِشَت ای ابر ، پُر از لاله شد این باغ
از لطفِ نگاهِ تو چهل ساله شد این باغ
هرجا که بلنداست به زیرِ قدم ماست
بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کم ماست
"موجیم که آسودگیِ ما عدم ماست"
ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر لاله توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نَفَسِ بُت شکن ما
در سایهی زهراست تمامِ وطنِ ما
صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما
"آسایش منزل نَبُوَد در سفرِ ما"
یکروز از این ظلمِ گران هیچ نمانَد
از دشمنِ اسلام نشان هیچ نمانَد
از آلِ فلان آلِ فلان هیچ نمانَد
از حسرتِ این پیر و جوان هیچ نمانَد
یکروز از این دل پَرِ پرواز بسازیم
در خاکِ بقیع چار حرم باز بسازیم
گفتید که : سرگرمِ پریشانیِ خویشم
سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم
شرمندهی جانان زِ گران جانی خویشم
دلبستهی یارانِ خراسانی خویشم
یارانِ خراسانیات امروز بگوشند
لب تر بکنی پایِ شما مرگ بنوشند
حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
از نجف آمدهام از نجف آبادِ علی
تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی
من و ایوانِ علی پنجرهفولادِ علی
که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی
هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است
مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است
باید از خلق چهل سال جدا بنشیند
تا چهل سال فقط پیشِ خدا بنشیند
هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند
چلهای آخرِ سر غارِ حرا بنشیند
تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد
تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد
باید او عینِ پیمبر خودِ خاتم باشد
باید انگار خداوند مجسم باشد
باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد
جمع اسماء خدا جامعِ اعظم باشد
باید این مرد علی باشد و حیدر بشود
تا که با حضرتِ صدیقه برابر بشود
مادرِ آخرت آمد که به دنیا برسد
خاکِ لب تشنه مُهیاست که دریا برسد
مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد
فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد
نقطهی فا به بَرِ نقطهی باء آمده است
آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است
چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست
چار علی چار محمد همه زهرا زهراست
یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست
حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست
او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها
پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها
هرچه جبریل پریده نرسیدهاست به او
هرکجا عقل دویده نرسیدهاست به او
کعبه از حج که رسیده نرسیدهاست به او
سینه را باز دریده نرسیده است به او
فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد
خواست تا کعبه فقط جایِ امیرش باشد
چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد
اولین بار که خندید زمان پیدا شد
آمد از پیشِ خداوند و مکان پیدا شد
تا به لب گفت علی جان ضربان پیدا شد
آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را
دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را
کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش
امتحان داده ولی قبلِ خودش جای خودش
هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش
تا خداوند ببیند رُخِ زهرای خودش
او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند
شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند
او رحیم است خدا هم کرمش فاطمه است
ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است
هرکه از تیرهی مولاست است غمش فاطمه است
دلِ او شد حرم و در حرمش فاطمه است
تا گرفتیم از این سینه نشانیِ تو را
یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را
پایِ انوارِ تنورِ تو که مهمان بشویم
تازه سلمان شده و تازه مسلمان بشویم
ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم
مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم
تا علی هست همه یک رگِ غیرت داریم
به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم
چه غم از حادثهها پیرِ خراسانی هست
چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست
آی ای خصم زبون خونِ سلیمانی هست
منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست
منتظر باش که تیغِ عَلَوی تر گردد
«رفته سردار نَفَس تازه کند برگردد»
(حسن لطفی ۹۸/۱۱/۲۵)
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
گرچه در سِرِّ هوالهو همهی ها زهراست
گرچه در جانِ حرا چلهی اِحیا زهراست
گرچه در عینِ علی معنی اَعلی زهراست
گرچه در معنیِ لولاک معما زهراست
بنویسید فقط حضرتِ زهرا زهراست
آنکه در ذائقهی عشق تصرف کردهاست
آنکه پیش از قدم خویش تشرف کردهاست
آنکه در قامت یک نور توقف کردهاست
شب معراج خودش سیب تعارف کردهاست
تا بدانند چرا اُمِابیها زهراست
از خدا جلوهی او گرمِ دلآرایی بود
موقع آمدنش عشق تماشایی بود
عرش تا فرش فقط غرقِ شکوفایی بود
آنکه در گوش خدیجه خودِ لالایی بود
قبل میلادِ خدیجه به تماشا زهراست
دید حق نور فقط نور جهان میخواهد
قلبِ بی جانِ زمین یک ضربان میخواهد
دید حق ظلمت مکه فوران میخواهد
جمع احمد و علی ، فاطمهجان میخواهد
گفت ای جهل و خرافات مهیا زهراست
دختری آمده تا زن به کمالش برسد
تاکه زمزم به تماشای زُلالش برسد
تا پیمبر به جوابش به جلالش برسد
صلواتی که خدا داده به آلَش برسد
تا ببینند همه کار فقط با زهراست
آمده تا بنشیند به شبستان علی
آمده تا برود باز به قربان علی
تا که نُهسال شود بی سرو سامان علی
تا بسازد فقط او با نمک و نان علی
تا بمیرند حسودانِ علی تا زهراست
شیر وقتی که به سر ، تیغِ دوسر میچرخاند
مثل گرداب سر و دست و سپر میچرخاند
گِرد خود دست خدا کوه و کمر میچرخاند
درِ خیبر به رویِ دست اگر میچرخاند
همه دیدند رجزهای علی یازهراست
آب را مهریهاش ساخت که باران بشود
دو سه خرما به کسی داد که سلمان بشود
چادرش داد که یک قوم مسلمان بشود
او رضا داد به ما ، کشورم ایران بشود
مادر اینهمه آلالهی زیبا زهراست
مادری کرد و به ما لطف ، فراوان کرده
با حسینش همه را مستِ حسن جان کرده
کربلا را جگرِ مردم ایران کرده
خاکِ ما را حرمِ شاهخراسان کرده
به شهیدان حرم زمزمهی ما زهراست
گفته بودیم به این خصم خزانش برسد
صبر کردیم فقط تا هیجانش برسد
رخش بر رستم و آرش به کمانش برسد
انتقامی که بزرگ است زمانش برسد
لب اگر تر بکند نعرهی ما یازهراست
(حسن لطفی ۹۹/۱۱/۱۴)
بسمالله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةوَاَبیهاوبَعْلِهاوَبَنیهاو...
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
داریم به دل گرمیِ طوفانِ نجف را
داریم به لب مِدحَتِ سلطانِ نجف را
داریم به سَر سجده به ایوان نجف را
خوردیم فقط شُکرِ خدا نان نجف را
ما نانِ علی خورده نمک گیرِ غدیریم
سوگند به زهرا همه درگیرِ غدیریم
باید به درِ خانهی زهرا بنشینیم
تا لطفِ خدا را به تماشا بنشینیم
تا در خُنکِ سایهی طوبی بنشینیم
تا ظِلِّ قیامت همه بالا بنشینیم
بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است
تعظیمِ تو بر شیرِ خدا واجب عینی است
دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است
آن دخترکی که شده مادر فقط این است
کُفوی که شده معنیِ حیدر فقط این است
یاسی که شده قبلهی قمصر فقط این است
خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت
از نورِ شما یازده آئینه خدا ساخت
بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطهیِ با ، نقطهیِ پیوند تو هستی
آئینه قَدی خداوند تو هستی
چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری
سوگند که ای آیِنه مانند نداری
بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
یا جمع جلال و جبروتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که داری
با تیغ به تو تکیه کُنَد شیرِ خداوند
ای خطبهیِ تو غیرتِ شمشیر خداوند
از روزِ ازل هر تپشت یادِ علی بود
نَبْضَت ، ضربانت ، نَفَسَت نادِ علی بود
این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود
خانم همهی حرفِ تو فریادِ علی بود
از ریشهی آن چادر اگر ریشهی شیعه است
از خطبهی بُرَّندهات اندیشهی شیعه است
در سینه اگر آتشی از شورِ تو داریم
در دست اگر رأیتِ منصورِ تو داریم
ما چشم فقط جانبِ منشورِ تو داریم
دردیم چه غم ، نورِ علی نورِ تو داریم
از بارِشَت ای ابر ، پُر از لاله شد این باغ
از لطفِ نگاهِ تو چهل ساله شد این باغ
هرجا که بلنداست به زیرِ قدم ماست
بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کم ماست
"موجیم که آسودگیِ ما عدم ماست"
ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر لاله توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نَفَسِ بُت شکن ما
در سایهی زهراست تمامِ وطنِ ما
صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما
"آسایش منزل نَبُوَد در سفرِ ما"
یکروز از این ظلمِ گران هیچ نمانَد
از دشمنِ اسلام نشان هیچ نمانَد
از آلِ فلان آلِ فلان هیچ نمانَد
از حسرتِ این پیر و جوان هیچ نمانَد
یکروز از این دل پَرِ پرواز بسازیم
در خاکِ بقیع چار حرم باز بسازیم
گفتید که : سرگرمِ پریشانیِ خویشم
سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم
شرمندهی جانان زِ گران جانی خویشم
دلبستهی یارانِ خراسانی خویشم
یارانِ خراسانیات امروز بگوشند
لب تر بکنی پایِ شما مرگ بنوشند
(حسن لطفی)
#یاشبیر
میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها
سرود زیبا بانوای
حاج محمود کریمی 🎤 🎤
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میزنم فریاد از عمق وجود
بی تو بانو هیچ دنیایی نبود
شمس فلک نشین کجا ؟ ذره ی کمترین کجا !
عشق علی خوش اومدی، شما کجا زمین کجا !
سحر نبی اومده الحمدلله
دلبر علی اومده الحمدلله
مادر حسن و حسین الحمدلله
نور ازلی اومده الحمدلله
امام آفرین کجا !؟ وصف کجا یقین کجا ؟!
عرش کجا؟! فرش کجا ؟؟ شما کجا ! زمین کجا ؟!؟
ناموس خدا اومده، تبارکالله
ام النجبا اومده، تبارکالله
مادر امام زمان، تبارکالله
ام ابیها اومده، تبارکالله
شبِ میلادت یا ام الشهدا
یا نجف خوبه یا کربوبلا
بانوی عالمین کجا ! بندهی خاک نشین کجا ؟!؟
انس کجا ؟ حور کجا ؟ شما کجا؟ زمین کجا ؟!؟
شکر خدا که اومدی، الحمدلله
یه سری به عالم زدی، الحمدلله
تو که برای مرتضی، الحمدلله
آیینه ی تمام قدی، الحمدلله
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#میلاد_حضرت_زهرا
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
گرچه در سِرِّ هوالهو همهی ها زهراست
گرچه در جانِ حرا چلهی اِحیا زهراست
گرچه در عینِ علی معنی اَعلی زهراست
گرچه در معنیِ لولاک معما زهراست
بنویسید فقط حضرتِ زهرا زهراست
آنکه در ذائقهی عشق تصرف کردهاست
آنکه پیش از قدم خویش تشرف کردهاست
آنکه در قامت یک نور توقف کردهاست
شب معراج خودش سیب تعارف کردهاست
تا بدانند چرا اُمِابیها زهراست
از خدا جلوهی او گرمِ دلآرایی بود
موقع آمدنش عشق تماشایی بود
عرش تا فرش فقط غرقِ شکوفایی بود
آنکه در گوش خدیجه خودِ لالایی بود
قبل میلادِ خدیجه به تماشا زهراست
دید حق نور فقط نور جهان میخواهد
قلبِ بی جانِ زمین یک ضربان میخواهد
دید حق ظلمت مکه فوران میخواهد
جمع احمد و علی ، فاطمهجان میخواهد
گفت ای جهل و خرافات مهیا زهراست
دختری آمده تا زن به کمالش برسد
تاکه زمزم به تماشای زُلالش برسد
تا پیمبر به جوابش به جلالش برسد
صلواتی که خدا داده به آلَش برسد
تا ببینند همه کار فقط با زهراست
آمده تا بنشیند به شبستان علی
آمده تا برود باز به قربان علی
تا که نُهسال شود بی سرو سامان علی
تا بسازد فقط او با نمک و نان علی
تا بمیرند حسودانِ علی تا زهراست
شیر وقتی که به سر ، تیغِ دوسر میچرخاند
مثل گرداب سر و دست و سپر میچرخاند
گِرد خود دست خدا کوه و کمر میچرخاند
درِ خیبر به رویِ دست اگر میچرخاند
همه دیدند رجزهای علی یازهراست
آب را مهریهاش ساخت که باران بشود
دو سه خرما به کسی داد که سلمان بشود
چادرش داد که یک قوم مسلمان بشود
او رضا داد به ما ، کشورم ایران بشود
مادر اینهمه آلالهی زیبا زهراست
مادری کرد و به ما لطف ، فراوان کرده
با حسینش همه را مستِ حسن جان کرده
کربلا را جگرِ مردم ایران کرده
خاکِ ما را حرمِ شاهخراسان کرده
به شهیدان حرم زمزمهی ما زهراست
گفته بودیم به این خصم خزانش برسد
صبر کردیم فقط تا هیجانش برسد
رخش بر رستم و آرش به کمانش برسد
انتقامی که بزرگ است زمانش برسد
لب اگر تر بکند نعرهی ما یازهراست
(حسن لطفی ۹۹/۱۱/۱۴)
#یاشبیر