بچه ای بود تو سیستون
دائم دستش تو قندون
قند و نبات و چایی
هر روز می خورد فراون
مامانش می گفت پسر جون
تو خیلی هستی شیطون
دندونای سفیدت
سیاه شدن چه آسون
زبیر بلوچ از زاهدان
پسر سر به هوا بود
خیره سر و بلا بود
اما یه روز صبح زود
دستش رو دندوناش بود
با مادرش رفت مطب
چون از درد کرده بود تب
تو رو به خدا دکتر جون
مردم از درد دندون
فکری به حالم بکن
شدم داغون داغون
علی ستاری
من کیام؟ دندانم
من سفیدم، پاکم
بچه ها میدانید
#کودک
دندونی
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین