💡ضرب المثل کاچی به از هیچی
کاچی نام یک نوع غذاست که با آرد و روغن و ... درست می شود.(و بیشتر به خاطر نرم و ملین بودن و پر انرژی بودن برای خانم های زائو درست می شود ) گاهی که این مثل را می شنویم تعجب می کنیم که چرا قدیمی ها این طور گفته اند چون کاچی غذای بدی نیست- دست کم در بسیاری از خانه ها غذای محبوبی است و از طرفی کاچی در لهجه شیرازی به معنی لوچی است یعنی کسی که چشمش چپ است. و تازه متوجه می شویم که معنی درست این ضرب المثل هم همین است.
یعنی لوچی بهتر از کوری است و متوجه میشویم که این ضرب المثل ریشه ای شیرازی دارد.
✍️#داستان
👈علاقه مادری
مرد عربی تصمیم گرفت که به «مدینه» برود و رسول اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت نماید.
در بین راه، زیردرختی چند جوجه پرنده دید، آن ها را براشت تا به عنوان هدیه برای پیامبر خدا ببرد.
در همین موقع مادر جوجه ها پرواز کنان از راه رسید و چون جوجه هایش را در دست مرد، اسیر دید، به دنبال او به راه افتاد.
مرد در روی زمین راه می رفت و پرنده، پرواز کنان او را دنبال می کرد.
مرد به مدینه رسید. وارد شهر شد و یکسره به مسجد رفت و پس از زیارت نبی اکرم، جوجه ها را نزد ایشان گذاشت. در این موقع، پرنده مادر که چند فرسخ به دنبال جوجه هایش پرواز کرده بود، به سرعت فرود آمد، غذایی را که به منقار گرفته بود، در دهان یکی از جوجه ها گذاشت و سپس به سرعت پرواز کرده و دور شد. رسول خدا و اصحاب ایشان، نشسته بودند و این صحنه را می نگریستند.
ساعتی گذشت. جوجه ها در وسط مسجد قرار داشتند و مسلمانان دور آنها را گرفته بودند. در همین لحظه، دو باره پرنده مادر رسید و با اینکه خطر اسیر شدن به دست مردم او را تهدید می کرد، از جان گذشتگی نموده، فرود آمد، و غذایی را که تهیه کرده بود، در دهان جوجه دیگر گذاشت. سپس قبل از اینکه کسی او را بگیرد،
پرواز کرده و دور شد.
در این هنگام، رسول گرامی اسلام جوجه ها را آزاد فرمود. آنگاه رو به اصحاب کرده و فرمود: «مهر و محب این مادر را نسبت به جوجه هایش چگونه دیدید؟»
اصحاب عرض کردند: «بسیار عجیب و شگفت انگیز بود.»
پیامبر فرمود: «قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزید، مهر و محبت خدای عالم، به بندگانش، هزاران مرتبه از چیزی که دیدید، بیشتر است.»
اصحاب همگی شاد شدند و شکر پروردگار را به جای آوردند.
معارفی از قرآن (آیت الله شهید دستغیب رحمه الله ) ص 106
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﻞ ﭘﻮﭺ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ...
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ،
ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﮔﻞ ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ...!!!
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ!!!
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ!!!
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ...ﮔﻞ ﺑﻮﺩ...
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ!!!!!
ﺁﻧﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ،
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ...
از تيمورلنگ سوال میکنند كه :
چگونه امنيتی در كشور پهناور خود ايجاد نمودی كه وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول كشور را طی میكند ، كسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمیكند ...؟
در جواب ،
جمله كوتاه ولی با تاملی میگويد :
در هر شهری که دزدی ديدم ، گردن داروغه را زدم .
✍️#داستان
👈طلا یا نقره
زنی سیصد درهم نقره در کیسه ای گذاشت و آن را خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برد و عرض کرد: «ای رسول گرامی ، این درهم ها را به مصرف فقرا برسانید.» حضرت به یکی از اصحاب که آن جا حاضر بود، فرمود: «این کیسه زر را خالی کن.»
آن مرد، کیسه را خالی کرد و دید که همه سکه ها طلا است. زن با دیدن این صحنه گفت: «به خدا سوگند، من پول نقره در کیسه ریخته بودم.»
پیامبر فرمود: «تعجب مکن. من گفتم طلا و خداوند هم همه آنها را به طلا تبدیل کرد.»
🍃آنان که خاک، را به نظر کیمیا کنند
آیا شود گوشه چشمی به ما کنند؟
📕نبوت(شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 22
✍️#داستان
👈وعده گاه
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با شخصی قرار گذاشتند که یکدیگر را در مکانی معینی، کنار سنگی ملاقات نمایند.
رسول اکرم، زودتر از موعد مقرر در محل حاضر شده و کنار سنگ توقف کردند و منتظر آمدن آن فرد شدند.
زمان مقرر فرا رسید، اما آن مرد نیامد.
چند ساعت گذشت. خورشید به وسط آسمان رسید و گرمای سوزان آن به بدن مبارک رسول خدا آزار رسانید.
عده ای از اصحاب، پیامبر را در آن حالت دیده و عرض کردند که از اینجا حرکت بفرمائید زیرا آفتاب بسیار سوزان است.
پیامبر در جواب ایشان فرمود: نمی توانم به جای دیگری بروم. چون در اینجا با کسی قرار گذاشته ام.»
چند ساعت دیگر گذشت تا بالاخره آن مرد رسید. حضرت به او فرمود: «اگر نیامده بودی از اینجا حرکت نمی کردم تا مرگم فرا می رسید.
📕گناهان کبیره - جلد اول - صفحه 434
📌 ازخوابتون بزنید و نگذارید مردبدون صبحانه و بدرقه و لبخندو بوسه برود... کاری کنیدمرد روحش بطرف شما و خانه پر بکشد.
👈 این برای مردان خیلی مهم است که همسرشان آنها را ببیند.
https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
#تلنگر
حتما لازم نیست شیطان شما را
بہ یڪ سایت شیطانے وارد ڪند...
براے او همیڹ ڪه نماز اول وقتتاڹ را بہ
وسیله موبایل از شما مےگیرد ڪافیست!
خبر خیلی مهم
لایحه تنوع ازدواج با قيد دو فوريت به منظور افزايش جمعيت به مجلس رفت:
#ازدواج_مسلم
ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
#ازدواج_مفرح:
مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
#ازدواج_موجه:
مردی که زن اولش بچه دار نمیشود یا بیماری دارد، موّجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اقدام کند.
ازدواج_متمم:
مرد ببیند چه صفات زنانهای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفتها را داشته باشد.
#ازدواج_مثلث:
مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
#ازدواج_مربع:
مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه میدهد بگیرد.
#ازدواج_ملوّن:
مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.
#ازدواج_منظم:
مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.
#ازدواج_میسر:
مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
#ازدواج_مشبک:
مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، دو زن دیگر را هم برای ازدواج به او معرفی کند.
https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
نخند، فوروارد کن
شهادت کریمهی اهلبیت علیهمالسلام حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها تسلیت باد
امام رضا علیهالسلام:
کسی که حضرت معصومه سلاماللهعلیها را زیارت کند، پاداش او بهشت است.
عیون اخبارالرضا جلد ۲ صفحه ۲۶۷
.
سخنانى تكان دهنده در كودكى
بسيارى از تاريخ نويسان آورده اند:
روزى يكى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى كرد، بچّه هائى را ديد كه مشغول بازى هستند.
و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسكرى عليه السلام را ديد - در حالى كه كودكى خردسال بود - كنارى ايستاده و گريه مى كند.
بهلول گمان كرد كه چون اين كودك ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نمايد و با حسرت گريه مى كند؛ به همين جهت جلو آمد و اظهار داشت : اى فرزندم ! ناراحت مباش و گريه نكن ، من هر نوع اسباب بازى كه بخواهى ، برايت تهيّه مى كنم .
حضرت در همان موقعيّت و با همان زبان كودكى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود: اى كم عقل ! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفريده شده ايم ، كه با من اين چنين سخن مى گوئى .
بهلول سؤال كرد: پس براى چه چيزهائى آفريده شده ايم ؟
حضرت عليه السلام در پاسخ به او فرمود: ما بندگان خدا، براى فراگيرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستايش پروردگار متعال آفريده شده ايم .
بهلول گفت : اين مطلب را از كجا و چگونه آموخته اى ؟!
و آيا براى اثبات آن دليلى دارى ؟
حضرت فرمود: از خداوند سبحان و از گفتار حكيمانه او آموخته ام ، آن جائى كه (در سوره مؤمنون : آيه 115) مى فرمايد: أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أنَّكُمْ إلَيْنا لا تُرْجَعُونَ.
يعنى ؛ آيا شما انسان ها گمان كرده ايد كه شما را بيهوده و بدون هدف آفريده ام ، و نيز گمان مى كنيد براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى كنيد!؟.
سپس بهلول با آن موقعيّت و شخصيّتى كه داشت از آن كودك عظيم القدر تقاضاى موعظه و نصيحت نمود.
حضرت در ابتداء چند شعرى حكمت آميز را سرود؛ و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود: اى بهلول ! عاقل باش ، من در كنار مادرم بودم ، او را ديدم كه مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هيزم ضخيم را زير اُجاق روشن كند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن كه مقدارى هيزم باريك و كوچك را روشن كرد و سپس آن هيزم هاى بزرگ و ضخيم به وسيله آن ها روشن گرديد.
و گريه من از اين جهت است كه مبادا ما جزئى از آن هيزم هاى كوچك و ريز دوزخيان قرار گيريم .
با بيان چنين مطالبى ، بهلول ساكت ماند و ديگر حرفى نزد.
إحقاق الحقّ: ج 19، ص 620،