eitaa logo
خانواده و مهارتهای زندگی
190 دنبال‌کننده
447 عکس
382 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 ✅مانع یا وسیله برای پیشرفت در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند وسیله ای برای تغییر زندگی انسان باشد! 🌺❤️🌺
🟢 ♦️سخن چین خون آلود می گویند روزی شیر مریض شد. تمام حیوانات بدیدن او آمدند مگر روباه . گرگ سخن چین از موقعیت استفاده کرده به شیر گفت :همه حیوانات به عیادت شما آمدند فقط روباه است که سر از اطاعت باز زده شیر گفت :وقتی آمد مرا یادآوری کن تا سزایش را بدهم . روباه آمد شیر با خشم او را عنایت نموده گفت : کجا بودی من مریض شدم همه آمدند مگر تو؟ در جواب گفت: من وقتی شنیدم شما مریض هستید بفکر این افتادم که دوائی برایتان تهیه نمایم تا بهبودی حاصل کنید. پرسید: چیزی بدست آوردی .؟ جوابداد : آری در پشت پای گرگ غده ای است که برای معالجه شما موثر است . شیر پرید و با چنگال خود مقداری از پشت پای گرگ بیرون آورد، روباه آهسته از گوشه ای خارج شد. در بین راه چشمش به گرگ افتاد که با پای خون آلود میآید. (قال با صاحب الخف الاحمر) گفت: ای آقائیکه کفش قرمز پوشیده ای وقتی در حضور پادشاهان می نشینی متوجه باش از دهانت چه خارج می شود. 📚الکنی ولالقاب ج 2 ص 13
🟢 ( ) 👈از آب گل آلود ماهی گرفتن 🔸مرد ماهیگیری، در حال ماهیگیری از رودخانه‌ای بود. تور ماهیگیری خود را به میان جریان آب قرار داده بود. همزمان ریسمانی را هم در آب قرار داده بود که تکه سنگی به آن وصل بود. آن ریسمان را تکان می‌داد و آب را گل‌آلود می‌کرد. رهگذری او را در این حال می‌بیند و ‌به ماهیگیر می‌گوید: این چه کاری است که می‌کنی؟ این آب آشامیدنی است و تو با این کار آن را آلوده می‌کنی و دیگر برای ما قابل استفاده نیست! ماهیگیر اما در جواب می‌گوید: من هم مجبورم، می‌خواهم ماهی بگیرم که از گرسنگی نمیرم. با این کار و تکان دادن این ریسمان آب گل‌آلود می‌شود و ماهیان راه خود را گم می‌کنند و در دام من گرفتار می‌شوند. 🔴این ضرب‌المثل کنایه از افرادی است که از موقعیتی خراب و آشفته سوءاستفاده می‌کنند و منفعت خود را می‌طلبند.
🟢 🔹شاهکار ابوسعید ابوالخیر را گفتند: فلانی قادر است پرواز کند، گفت: این که مهم نیست، مگس هم میپرد. گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود! گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی. این شاهکار است.. 🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺🌺🌺🌺
وقتى که حاتم.طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد. برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!! برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد. ✅بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته میشوند
🟢 🔸کم گویی لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار و هرچه بر زبان راندی، بنویس، شبانگاه همه آنچه را که نوشتی، بر من بخوان، آنگاه روزه ‏ات را بگشا و طعام خور! شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند… دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد… روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت… شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته‏‌ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‌‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور… بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏‌اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری… ❤️❤️
💠 قضیه عجیبﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ حضرت آیت ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ رحمه الله 🔸ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭگ حضرت آیت الله العظمی بهجت ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻌﺪ ﻓﻮﺕ "آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ" ﺳﻨﮓ ﺗﺮﺍﺵ ﻫﺎ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﺑﺮﺍﯼ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻥ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻦ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ میخوﺭﻩ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﺩﯾﮕﻪ مینوﯾﺴﻦ ﻣﺮﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺯ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻩ 🔹ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻦ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﺗﺮﮎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮ ﺍﺭﺷﺪ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ میرﻥ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ: ﭼﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ 🟢ﭘﺴﺮ ﺍﺭﺷﺪﺷﻮﻥ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﻮﺗﺶ ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ: "ﺍﻟﻌﺒﺪ" ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺮﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺒﻮﺩ. ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻮد!💐💐💐💐
🟠 ♦️گول شکل ظاهری زندگی دیگران رو نخورید 💠دﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. 🔹ﺍﻭﻟﯽ: ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟ 🔸ﺩﻭﻣﯽ: ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ 🔹ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ: ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ. ▪️از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند 🔹ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ 🔸ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟ 🔹ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨم ✅نتیجه ﺍﺧﻼﻗﯽ: گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید. شاید شما خوشبخت تر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید…!
🟢 ❌اعتراض به خداوند ممنوع❌ ✍️ فرض کنید 👈 ساعت ۱۰ صبح ⏰ دکتر به همراه پرستار 👩⚕👨⚕ وارد اتاق بیمار میشه... 🛏 چند تا تخت کنار هم، داخل اتاق هست. دکتر میگه:👇 ✔️ به این چلو کباب بدید با کره.. ✔️ به تخت کناری غذا ندید.. ✔️ به این یکی سوپ بدید.. ✔️ به این یکی کته‌ی بدونِ نمک بدید.. ✔️ و... مریضا همه یه جور به دکتر نگاه میکنند.. حتی به کسی هم که میگه غذا ندید، اون خودش میفهمه که امروز عملِ جراحی داره و نباید غذا بخوره.. چون میدونه که دکتر خیر و صلاحش رو میخواد، و به همین خاطر اعتراضی نمیکنه👌 ⁉️حالا اگر بلند شه و داد بزنه که چرا به اون مریض چلوکباب میدن و به من هیچی نمیدن؟😳 👈 دکتر میفهمه این شخص روانی است. ✨✨✨✨✨ ❌☝️ ما هم نباید تو کار خدا اعتراض کنیم.🔚 نباید بگیم خدایا! ⛔️ چرا به فلانی مال و ثروت دادی، ولی به من ندادی⁉️ ⛔️ چرا به فلانی خونه‌ی دو هزار متری دادی، ولی به من ندادی⁉️ ⛔️ چرا فلانی قدش بلنده، من قدّم کوتاهه⁉️ ⛔️ چرا فلانی قیافه‌اش قشنگ‌تر از منه⁉️ ⛔️ چرا فلانی... ولی من...⁉️ ☝️ خدا از حال بنده‌هاش بهتر خبر داره، پس بهتر میدونه که چطوری رزق و روزی رو بینشون تقسیم کنه. به کدوم بنده چه چیزهای رو بده، و به کدوم بنده چه چیزهایی رو نده:↶ إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ، إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا 📖 سوره اسراء، آیه ۳۰ 💢 به یقین، پروردگارِ تو، رزق و روزی را برای هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ میکند. 💢 او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست. 👈 پس به خدا اعتماد کنیم.😌 ✅ همونطور که مریض میفهمه و به دکتر اعتراض نمیکنه، ما هم نباید به خدا اعتراض کنیم،☝️ 😊 بلکه یقین داشته باشیم که خدا خیر و صلاحِ ما رو میخواد، 🙏 پس هر چی به ما میده باید راضی باشیم و خدا رو شکر کنیم. ⛔️
🟢 🔸همه در پوسـتیـم ▪️نقل میکنند روزی ناصرالدین شاه قاجار به مسئول باغ وحش تهـران گفت : وصـف بـاغ وحش را زیاد شنیده ام ، مایلم روزی به تماشـا بیایم . روزی که بنا بود فردایش شاه برای تماشا و بازدید بیاید . از قضـا شیر مرد . و البـته بـاغ وحش هم بدون شیر هیچ شوری ندارد . از اینرو مسئول باغ وحش کسی را پیدا کرد و گفت :به تو صد تومان می دهم به شرط آنکه فردا برای چند دقیقه ای پوست شیر را به تن کرده و در قفس شیر باشی ، و همینکه ناصرالدین شاه آمـد ، تـو هـم غرش کنان از این سو و آن سوی قفس جولانی بدهی ، و آن شخص هم پذیرفت . همان روز پوست شیر را به تن کرد و به درون قفس آمد و در برابـر نـاصـرالدین شـاه غـرش کـنـان ایـن سـو و آن سو رفت . ناصرالدین شـاه خیلی خوشش آمد . سپس به قفس کناری رفت ، . قفـس پلنگ بود . پلنگ نیز چابک و چالاک قدم میزد و به کار خود مشغول بود . ناصرالدین شاه از پلنگ هم خوشش آمد . به مسئول باغ وحش روکرد و گفت : مـن از کوچکی مایل بودم ببینم وقتی پلنگی کنار شیری قرار می گیرد چه اتفاقی می افتد . . مسـئول بـاغ وحـش گفت : من همین الان آنها را کنار هم قرار می دهم تا شما تماشا کنید . مردی که در پوست شیر رفته بود این سخنان را شنید ، اما هیچ فکر نمی کرد که این اتفاق بیافتد و پیش خود گمان میکرد که این یک تعارف ساده است و تمام می شود . اما مسئول باغ وحش در قفس پلنگ را باز کرد و پلنگ هم غرش کنان به داخل قفس شیر پرید . شیر ترسید و عقـب عقـب رفت ، پلنگ آرام و اهسته به او گفت : نترس من هم یکی هستم مثل تو ، به تو صد تومان داده اند رفته ای در پوست شیر ، به من هم صد تومان داده اند رفته ام در پوست پلنگ .پس نه من پلنگم نه تو شیر ، بلکه هر دو در پوستیم . 🔹 حـال داستان ما در دنیا نیز دقیقاً همینگونه است . یعنی همه در پوسـتیـم ، خیلـی ها شیر می نمایند اما نیستند و خیلی ها هم پلنگ به چشم می آیند اما پلنگ واقعی نیستند . و مرگ روزی است که آدمها از پوست بیرون آمده و حقیقت خود را نشان می دهند . 💐بقول سعدی: 🔹بسا سـوار که آنـجـا پیاده خـواهـد شد 🔹بسا پیاده که آنـجـا سـوار خـواهـد بـود 🔸بسا امیر کـه آنجا اسيـر خـواهـد شد 🔸بسا اسیر که فـرمانگـذار خـواهـد بـود 🔹
💠 👈ازدواج دوم مردي ازدواج مجدد ميكنه و وقتي زن متوجه ميشه به روي خودش نمياره و خودش رو به بي اطلاعي ميزنه. شرايط زندگي روز به روز بهتر ميشه و ١٦ سال به خوبي و خوشي زندگي ميكنند. مرد ميميره و بعد از مراسم، خانواده مرد تو خونه جمع ميشن و ميخوان موضوع ازدواج مجدد مرحوم رو به خانم بگن. زن هم خيلي عادي و بيخيال بهشون نگاه ميكنه. بالاخره پدرشوهرش مياد ميگه دخترم، ميخوام موضوع مهمي رو باهات درميون بگذارم، فقط ازت خواهش ميكنم منطقي باش و شرايط رو از اين كه هست سخت تر نكن. 📕📒📕📒📕 زن ميپرسه ميخواي در مورد ازدواج دوم شوهرم صحبت كني؟ همه با تعجب ميگن: مگه تو ميدونستي؟ ميگه: از همون ابتدا فهميدم ولي به روي خودم نياوردم، چون اگه اون روز دعوا راه مينداختم ..... ✨شبهامون رو تقسيم ميكرد ✨خرجي خونه رو تقسيم ميكرد ✨ تا ازم ناراحت ميشد ميرفت پيش اون يكي 🌻🌻🌻🌻🌻 من هم خودم رو به بي اطلاعي زدم و درنتيجه: هرشب كنارم بود از اين ميترسيد كه متوجه بشم خرجي خونه بيشتر شد و مرتب برام هديه ميخريد هميشه دنبال راضي كردنم بود و ميترسيد پيش من لو بره اصلاً بهترين سالهای زندگیم همونهايي بود كه اون ازدواج مجدد كرده بود و من مثل ملكه زندگي ميكردم و شوهرم مثل مرگ ازم ميترسيد. از اين بهتر چي بخوام؟ ميگن شيطون كتاباشو جمع كرده رفته پيشش براي يك دوره آموزش فشرده .... 😊😊😊 ‎┈•°.⤳❁ 🌸🌷🌸 ❁⬿.°•┈ https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
🟠 🔸بد اخلاقی و بد زبانی 🟢بانوی مسلمانی همواره روزه می گرفت و به نماز اهمیت بسیار می داد و حتّی شب را با عبادت و مناجات به سر می برد؛ ولی بداخلاق بود و با زبان خود، همسایگانش را می آزرد. شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و گفت: «فلان زن، همواره روزه می گیرد و شب زنده داری می کند؛ ولی بداخلاق است و با نیش زبانش، همسایگان را می آزارد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «در چنین زنی، خیری نیست و او، اهل دوزخ است». 📚بحارالانوار، ج 71، ص 294 🌸لذاامام امیر المومنین عليه السّلام می فرماید: «كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ» بسا روزه دارى كه بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد. ♦️لا اقل یک عیب خود را در ماه رمضان شناسایی کنیم، و اراده کنیم، آن را ترک کنیم. و یک خوبی به خوبی هایمان اضافه کنیم که قبلا انجام نمیدادیم. بعد ماه رمضان بدانیم که انجام یا ترک آن کار بخاطر تاثیر روزه داری بوده است.  وگرنه روزه داری ثمره ای برای ما ندارد. ‎┈•°.⤳❁ 🌸🌷🌸 ❁⬿.°•┈ https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada