eitaa logo
خانواده و مهارتهای زندگی
191 دنبال‌کننده
443 عکس
382 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیما نکیسا این ویدئو خیلی مهمه احساس میکنم باعث شه بقیه بازیکنا،هنرمندا و… زبون باز کنن و انقدر تو حالت ضعف و ترس نباشن ایشون تابو شکنی کرده و نباید پشتش خالی بشه یه یاعلی بگید و نشر بدید نکیسا:دروازه بان سابق تیم ملی و پیروزی مثل شهید آرمان علی وردی شجاع باش حتی زیر فشار✌️ اینجا مملکت است بی احترامی به پرچم و سرود ملی قطعا تاوان بزرگی دارد... خواری و ذلت ابدی سرنوشت کسانیست که با عزت این مملکت بازی کنند... با داعشی های وطنی و سلبریتی های حامی آنها ⚠ # جام_جهانی بازی در پازل صهیونیستی است دجال رسانه های یهود تورا به لهو مشغول کرده اند تا ندانی چه جنایاتی در شرف وقوع است...
احسنا🌹🌺🌺🌹🌺🌺🌹
یه روز دوتا راننده تاکسی سر یه مسافر دعواشون شد. راننده تاکسی اولیه به دومیه میگه شده این مسافر رو میذارم زیر ماشین لهش میکنم ولی نمیدمش به تو😂 قیافه ی مسافره دیدن داشت... طرفا جهت خنده🕊
سه دزد بزدزد رفتند بزدزدی . یه دزد بزدزد دو بز دزدید. دو دزد بزدزد یه بز دزدیدند، یه دزد بزدزد به دو دزد بزدزد گفت: من که یه دزدبزدزدم دوبز دزدیدم آنوقت شما که دو دزدبزدزدید یه بزدزدیدید؟! و این چنین بود که آن دو دزد بزدزد شرمنده آن یه دزد بزدزد شدند!!!😁😍😍😍😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♦️کی‌روش بر بالای دستان بازیکنان تیم ملی 😍😂 از موج ها بپرسید.. با صخره چند چندیم🏃‍♂🏃‍♂ این پیروزی عجب شیرینه. بعد از دو ماه جنگ روانی علیه ایران، علیه فوتبال ایران و جنجالهای سیاسی.. ما پیروز شدیم... دشمن هامون باختن دشمن هایی وحشی که حتی طاقت دیدن ذره ای مردم مونو ندارن.. و این مدت خوووب چهره خودشون و مزدوراشون رسوا شد
🔴خـزان گـناهان 🍂🍁🍂🍁 سلمان می‌گوید ✍️زیر سایه درختی نزد رسول خداصلی الله علیه وآله بودیم. آن حضرت شاخه‌ای را گرفت و تکان داد .برگهایی از آن بر زمین ریخت. بعد فرمود: نمی پرسید که چرا چنین کردم؟ گفتیم: بفرمایید. فرمودند: ✍️هنگامی که مسلمانی به نماز می‌ایستد گناهانش مانند برگ‌های این درخت بر زمین می‌ریزد 📚 وسائل الشیعه،ج۴ص۳۰
رسوایی در زمان حضرت امام حسین«علیه السلام»،مردی زندگی می کردکه رعایت دستورات اخلاقی را نمی کرد. وی همیشه با نگاه هایش ولمس کردن بدن نامحرمان،آنان را مورد اذیت و آزار قرار می داد. یک روز در مسجد الحرام،زنی پرده کعبه را چنگ زده بود و رازونیاز می کرد. این مرد باز به خواهش نفسانی اش عمل نمود.دستش راروی دست آن زن قرار داد. ولی ناگهان آن دو دست به یکدیگر چسبید. خبر این ماجرا به سرعت در بین همگان پخش شد و باعث آبروریزی برای این مرد گردید. تا اینکه آن دو نفر را نزد قاضی شهر بردند.قاضی دستور دادکه هر دو دست باید قطع شود و چاره ای هم جز این نیست. این حکم باعث تعجب همگان شد،زیرا زن در این ماجرا هیچ گناهی نداشت. اتفاقا در همان ایام حضرت امام حسین«علیه السلام»در«مکه»اقامت داشتند. مردم آن دو نفر را خدمت حضرت بردند و ایشان ابتدا ازمرد تعهد گرفت که دیگر به انجام چنین کارهایی نپردازد.سپس دعافرمودند و با دست های مبارک خویش دستهای آنان را از هم جداکردند 📕قلب قرآن-234
💭 🌹 یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه‌ام داشتم، اوایل بهش می‌رسیدم، قشنگ بود و جون‌دار، کم کم فهمیدم با همه بوته‌هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمی‌دادم هیچ تغییری نمی‌کرد، 🔸منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه، هر گلی که خراب میشد می‌گفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمی‌کردم... 🔸تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه‌اش از بین رفته بود و فقط ساقه‌هاش ظاهرشو حفظ کرده بود، قوی‌ترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم... ☘️مواظب قوی‌ترین‌های زندگیامون باشیم ما از بین رفتنشونو نمی‌فهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی‌اند، پشتت بهشون گرمه... اما بهشون رسیدگی نمی‌کنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی‌ها هم از بین میرن... ─═इई 🍃🍁🍁🍃ईइ═─
مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد. موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد، دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید: نه یک حفره بزرگ نیست! خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم. مرد می گوید: راستی؟ موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است. دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید: این یک امر طبیعی است، چون یکی از کارهای زبان❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ اغراق است! ❌❌❌❌ ⭐️نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتربرود⭐️
🔆 ✍️ تو یک زندگی تکراری نساز 🔹دو برادر بودند كه يكی از آن‌ها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود. 🔸برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده‌اند، سرنوشتی متفاوت داشته‌اند؟ 🔹از برادرِ معتاد علت را پرسيدند، پاسخ داد: علت اصلی شكست من پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود، خانواده‌اش را كتک می‌زد و زندگی بدی داشت، چه توقعی از من داريد؟ من هم مانند او شده‌ام. 🔸از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند، در كمال ناباوری او گفت: علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی‌اش را می‌ديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايسته‌ای جايگزين آن‌ها كنم. 🔹طرز نگاه هرکس به زندگی دنیای او را می‌سازد.
🟢 زیبا و جالب 🔻خدا چه نیازی به اعمال ما دارد؟؟ پادشاهی سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند... از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برده و کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند پادشاه از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند... وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند. وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود. و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود. روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند. در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند. وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید. اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد. و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد. 🔴نکته :خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد.در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺