eitaa logo
خانواده و مهارتهای زندگی
190 دنبال‌کننده
447 عکس
382 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اینترنت رایگان همراه اولی ها🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین الان یه نفر داره برای داشتن چیزایی که تو الان قدرشونو نمی دونی، دعا می کنه!😇 دقیقا همین الان...🙂 پس توام همین الان برای همه چیزهایی که داری بگو خدایا شکرت🌺❤️🌺
اگر میخوای توی زندگیت موفق باشی و یه مسیری رو پیش بگیری و رو به جلو بری، به حرفای دیگران زیاد اهمیت نده چرا که این حرف ها مانع رشد تو هست و تو رو از مسیرت متوقف میکنه👌 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فرمول محبوبیت 👇 یه مرد زیرک، یه زن زیرک اگر بخواد عشق رو توی زندگیش داشته باشه عشق زمینی.... باشکوه... رمانتیک...همیشه جوون... باید خدا رو بریزه توی روحش... وگرنه کم میاره... خود خدا گفته اگه کسی ایمان داشته باشه، عملش هم درست باشه، محبوبش میکنم بعضیا میگن برو بینیت رو عمل کن! نمیدونم ، به این برس ، به اون برس تا عشق و محبوبیت بیاد توی زندگیت ولی اگه اصلش رو بخوای بدونی باید خدا رو توی روحت بریزی تا دوست داشتنی همسرت بشی و عشق وارد زندگیت بشه❤👌 🌺❤️🌺❤️🌺❤️
🟢 ✅مانع یا وسیله برای پیشرفت در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند وسیله ای برای تغییر زندگی انسان باشد! 🌺❤️🌺
سر ناهار قهر کردم،،،با گریه رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم،بعد از چند دقیقه دیدم.....داداشم اومده در میزنه!!✊ فکر کردم میخواد دلداریم بده!!😊 ......میگم:چیکار داری؟؟! میگه: بقیه ناهارتو نمیخوری؟؟بیا به اینا بگو که نمیخوری،اینا نمیذارن ناهارتو بخورم!!! یه همچین داداش مهربونی دارم !😒😂👐
دو چیز شخصیت تو رو تعریف میکند: صبرت موقعی که هیچی نداری، طرز برخوردت موقعی که همه چی داری…
☘داستان ☘ 💥یك خواب عجیب از پسر عبدالباسط قاری قرآن💥 🌸ماجراى خوابى كه فرزند استاد عبدالباسط درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذكر است كه محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیه‏السلام، و خاندان اهل‏ بیت علیهم‏السلام، با وجود سنى ‏مذهب ‏بودن‏ مصریان مشهوراست. 👈نقل مى‏كنند كه: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مى‏بیند در حالى كه از وى مى‏خواهد به شهر نجف برود و تذكره ولایت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه كند. پسر در عالم خواب از او می پرسد كه چه نیازى به این تذكره دارد و او در جواب مى‏گوید: 🌹 قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ كرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى كه در آستانه آن قرار گرفته‏ ام یك چیز كم دارم و آن تذكره ولایت على علیه‏السلام است. برو و آن را برایم تهیه كن. 🌱فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیه‏السلام، مى‏شود.
🔴همین امروز توبه کنیـد، فردا دیـره ✍یکـی از آفت‌های امروز و فـردا کـردن برای آدم شدن در این روایت بسیار زیبا آمده: 🌷 علیه السلام می‌فرمایند: ؛ پس مـا بقی عمـر خویش را دریاب و مگـو فـردا یا پس فردا؛ زیـرا کسانی که قبل از تو می‌زیستند، به سبب دو چیز هلاک شدند: 1⃣ باقی ماندنشان بر آرزوهـا، 2⃣ و دیگری امروز و فردا کردن‌هـا، تا اینکه مرگ و امر خدا ناگهانی آنان را گرفت؛ در حالی که آنان در غفلت به سر می‌بردند. 📚الکافی، ج2، ص 136، ح23 ✨✨✨
📜 💠امام باقر عليه السّلام فرمود: در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه‏ اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، در اين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى‏كند؟ مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى‏كرد مى ‏ايستاد و دو ركعت نماز مى‏خواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟ گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم. گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد. فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند. گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟ گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى‏كنم كه اذيّت‏ كننده ‏ام را زير دستم قرار داده، و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى‏شد. 📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص 287-288