eitaa logo
خانواده و مهارتهای زندگی
191 دنبال‌کننده
442 عکس
381 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت کریمه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد امام رضا علیه‌السلام: کسی که حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را زیارت کند، پاداش او بهشت است. عیون اخبارالرضا جلد ۲ صفحه ۲۶۷
. سخنانى تكان دهنده در كودكى بسيارى از تاريخ ‌نويسان آورده اند: روزى يكى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى كرد، بچّه هائى را ديد كه مشغول بازى هستند. و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسكرى عليه السلام را ديد - در حالى كه كودكى خردسال بود - كنارى ايستاده و گريه مى كند. بهلول گمان كرد كه چون اين كودك ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نمايد و با حسرت گريه مى كند؛ به همين جهت جلو آمد و اظهار داشت : اى فرزندم ! ناراحت مباش و گريه نكن ، من هر نوع اسباب بازى كه بخواهى ، برايت تهيّه مى كنم . حضرت در همان موقعيّت و با همان زبان كودكى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود: اى كم عقل ! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفريده شده ايم ، كه با من اين چنين سخن مى گوئى . بهلول سؤال كرد: پس براى چه چيزهائى آفريده شده ايم ؟ حضرت عليه السلام در پاسخ به او فرمود: ما بندگان خدا، براى فراگيرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستايش پروردگار متعال آفريده شده ايم . بهلول گفت : اين مطلب را از كجا و چگونه آموخته اى ؟! و آيا براى اثبات آن دليلى دارى ؟ حضرت فرمود: از خداوند سبحان و از گفتار حكيمانه او آموخته ام ، آن جائى كه (در سوره مؤمنون : آيه 115) مى فرمايد: أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أنَّكُمْ إلَيْنا لا تُرْجَعُونَ. يعنى ؛ آيا شما انسان ها گمان كرده ايد كه شما را بيهوده و بدون هدف آفريده ام ، و نيز گمان مى كنيد براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى كنيد!؟. سپس بهلول با آن موقعيّت و شخصيّتى كه داشت از آن كودك عظيم القدر تقاضاى موعظه و نصيحت نمود. حضرت در ابتداء چند شعرى حكمت آميز را سرود؛ و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود: اى بهلول ! عاقل باش ، من در كنار مادرم بودم ، او را ديدم كه مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هيزم ضخيم را زير اُجاق روشن كند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن كه مقدارى هيزم باريك و كوچك را روشن كرد و سپس آن هيزم هاى بزرگ و ضخيم به وسيله آن ها روشن گرديد. و گريه من از اين جهت است كه مبادا ما جزئى از آن هيزم هاى كوچك و ريز دوزخيان قرار گيريم . با بيان چنين مطالبى ، بهلول ساكت ماند و ديگر حرفى نزد. إحقاق الحقّ: ج 19، ص 620،
☑️ رحلت حضرت معصومه سلام الله علیها تسلیت ☑️ در سال 201ه ق بعداز سفر تبعید گونه امام رضا علیه السلام به مرو حضرت معصومه س به شوق برادر وادای رسالت زینبی وپیام ولایت به همراه عده ای از برادران و وبرادر زادگان به طرف خراسان حرکت کرد◾️🌿 ☑️ در هر شهر ومحلی مورد استقبال مردم واقع می شد◾️🌿 ☑️ حضرتش در هر توقف در بین راه مخالفت خود واهل البیت رابا حکومت حیله گر بنی عباس اظهار میکرد◾️🌿 ☑️ کاروان به شهر ساوه رسید◾️🌿 ☑️ عده ای از مخالفان اهل البیت که از پشتیبانی مأموران حکومتی برخوردار بودندسر راه کاروان را گرفتند◾️🌿 ☑️ با همراهان حضرت وارد جنگ شدند تقریبا همه مردان کاروان به شهادت رسیدندحتی بنا بر نقلی حضرت را مسموم کردند◾️🌿 ☑️ خلاصه حضرت براثر اندوه زیاد یابر اثر مسمومیت از زهر جفا،بیمار شدندوامکان ادامه راه به طرف خراسان نبود◾️🌿 ☑️ قصد شهر قم را کردنداز مسافت ساوه تا قم سوال کردند وسپس فرمود مرا به قم ببرید◾️🌿 ☑️ حضرت حدود ،17روز در شهر قم زندگی کرد◾️🌿 ☑️ سرانجام در دهم ربیع الثانی سال201 ه_ق پیش از آن که دیدگانش به دیدار برادر روشن شود در دیار غربت وبا اندوه فراوان دیده از جهان فروبست◾️🌿 ☑️ مردم قم با تشییع با شکوه پیکر پاکش را به سوی محل فعلی که در ان. روز بیرون شهر وبه نام باغ بابلان معروف انتقال دادند ◾️🌿 ☑️ وقتی قبر آماده شد در اینکه چه کسی بدن مطهر را در قبر بگذارد دچار مشکل شدند◾️🌿 ☑️. ناگاه دوتن سواره که نقاب به صورت داشتنداز جانب قبله پیدا شدند نزدیک آمدند وپس از اقامه نمازیکی از آن دو وارد قبر شدندودیگری بدن مطهر را به دست او دادخلاصآن حضرت را دفن وبدون گفتن کلامی سوار بر اسبهای خود شدند واز ان محل دور شدند◾️🌿 ☑️ پس از دفن حضرت موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر قبر شریف حضرت قرار داد◾️🌿 ☑️ حضرت زینب دختر امام جواد علیه السلام در سال256. ه ق اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه اش بنا کرد◾️🌿 هدیه به محضرش صلوات◾️🌿◾️🌿◾️🌿◾️🌿◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴چهار دعایی که مستجاب نمی‌شود! 1️⃣دعای کسی که در خانه بنشیند و بگوید: خدایا روزی مرا برسان! این دعا مستجاب نمی‌شود 🔆چرا که خدا به او خطاب می‌کند: آیا دستور ندادم برای کسب روزی تلاش کنی؟! 2️⃣ مردی که زنش اختیار او را کاملا به دست بگیرد، 🔆 که خداوند می‌گوید: آیا اختیار او را به دست تو واگذار نکردم؟ 3️⃣فردی که دارای مال و ثروت باشد و آن را تباه کند و گوید: خدایا روزیم را برسان 🔆که خداوند می‌فرماید: آیا دستور ندادم که میانه رو باش و اسراف نکن. 4️⃣ مردی که پول داشته و آن را قرض داده بدون آنکه سندی بگیرد. 🔆خداوند می‌فرماید: مگر تو را دستور ندادم که شاهد بگیری؟! 📚بحارالانوار؛ ج۱۰۳،ص۱۲
🍂🕊🍂 🕊 سه داستان زیبای ۳ ثانیه ای برای یادآوری : 1️⃣روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ، 👈این یعنی ایمان... ○○○○○○○○○○○○○○ 2️⃣كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت 👈اين يعنى اعتماد.. ○○○○○○○○○○○○○○ 3️⃣هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم 👈 اين يعنى اميد... ✅برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم ... 🕊🍁🕊
✍️ 👈سلیمان و مورچه ها روزی حضرت سلیمان و لشکریانش از دشتی می گذشتند. این دشت پر از مورچه هایی بود که همگی در جنب و جوش بودند. وقتی لشکر به نزدیک مورچه ها رسید، رئیس مور چه ها فریاد زد و گفت: «ای مورچگان، زود به لانه هایتان بروید که اگر بمانید لشکر سلیمان شما را پایمال کند.» باد صدای مور چه را به گوش حضرت سلیمان رسانید.حضرت سلیمان نزد رئیس مور چگان رفت و پرسید: «آیا مرا می شناسی؟» مورچه پاسخ داد: «آری، تو رسول خدا هستی.» سلیمان فرمود: «آیا می دانی من ظلم نمی کنم؟» مور چه گفت: «آری می دانم.» سلیمان فرمود: «پس چرا به مورچه ها دستور دادی پنهان شوند؟» مورچه پاسخ داد: «دستورمن به خاطر این نبود که شما را ظالم بدانم، بلکه منظورم این بود که اگر آنها جلال و شکوه و عظمت دستگاه تو و حقارت خودشان را ببینند، ناشکری می کنند و کفران نعمت می نمایند. ای سلیمان، آیا می دانی چرا خداوند باد رامُسَخَر تو کرده تا بساط سلطنتی ترا از جایی به جای دیگر ببرد؟» سلیمان چند لحظه فکر کرد و گفت: «نظرتوچیست؟» مورچه پاسخ داد: «برای اینکه مغرور نشوی و بدانی که سلطنت تو روی باد است. این سلطنت نابود شدنی و فناپذیر است. دنبال سلطنتی بگرد که زوال و پایان نداشته باشد، که آن هم سلطنت بهشتی می باشد.» 📕معارفی از قرآن- صفحه 79
♨️دوستى با بى خردان و خلافكاران بپرهيز ◽️وَاحْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَيُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ 🔴از همنشينى با کسى که فکرش ضعيف و عملش زشت است بپرهيز، زيرا معيار سنجش شخصيت هر کس، يارانش هستند» 📘 https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
✍️ 👈سرگذشت حبیب نجار در زمان های قدیم، «آنطاکیه» شهر بزرگی در «آسیای صغیر» بود که دوازده میل طول داشت و جمعیت زیادی در آن زندگی می کردند. مردم این شهر، افرادی گمراه و ستمگر بودند. آنها ستاره پرست و بت پرست بودند. خداوند برای ارشاد و راهنمایی آنان، سه رسول را مأمور کرد که به انطاکیه بروند و فطرت زنگار گرفته مردم را بیدار نموده و آنان را به توحید و یکتاپرستی دعوت کنند. سه رسول به شهر رفتند و شروع به دعوت و تبلیغ مردم نمودند. آنها از گوشه ای به گوشه دیگر می رفتند و برای مردم صحبت می کردند، آنان را به توحید دعوت می نمودند، و معاد و بازگشت به سوی خداوند را به آنان تذکر می دادند و از عذاب الهی می ترسانیدند. مدتی گذشت. در این مدت فقط چهل نفر به آن ها ایمان آوردند، اما اکثر مردم به مخالفت با رسولان پرداخته و به آزار و اذیت ایشان و پیروانشان پرداختند و بالاخره نیز، پیامبران و دیگر ایمان آورندگان را دستگیر نمودند، سپس گردن هایشان را سوراخ کرده و بند از آن گذرانیده و آنان را به دار آویختند تا به تدریج و با شکنجه به شهادت برسند. در شهر انطاکیه، مرد با ایمان و نیکوکاری به نام «حبیب نجار» زندگی می کرد. او به رسولان ایمان آورده، اما عقیده خود را پنهان داشته بود. او با نجاری، زندگی خود را می گذارنید. وی هر روز درآمد خود را نصف می کرد. نصف آن را به فقیران صدقه می داد و نصف دیگرش را برای خانواده اش خرج می کرد. وقتی حبیب نجار خبردار شد که پیامبران و دیگر مؤمنین را به دار آویخته اند، خود را به میدان شهر رسانید و به مردمی که جمع شده و به تماشای دار زدن پیامبران ایستاده بودند، گفت: «ای مردم، از پیامبران پیروی کنید، پیامبرانی که از شما پاداشی نمی خواهند و طمعی ندارند و خودشان هدایت شده اند. چرا خداوند یگانه را نمی پرستید؟ خداوندی که شما را از نیستی پدید آورده است و به سوی او بازگشت می کنید.» اما مردم به جای اینکه از گفته های وی پند گیرند و از خواب غفلت بیدار شوند، به حبیب نجار حمله کردند و او را زیر کتک گرفتند و به قدری او را کتک زدند که دل و روده اش بیرون ریخت. سپس او را خفه کرده و در چاه انداخته و سر چاه را پر کردند. عده ای می گویند که او را دستگیر کرده و بدنش را از وسط سرش تا پائین نصف کردند. و عده ای دیگر نوشته اند که گردنش را سوراخ کرده و او را با بند به صلیب کشیدند. آخرین کلامی که حبیب قبل از مرگش بر زبان آورد، این بود که رو به پیامبران کرد و گفت: «همانا من به پروردگارتان ایمان آورده ام، پس شما شاهد باشید.» خداوند نیز به او پاداشی شایسته داد. به محض اینکه روح از بدین شریفش خارج شد، از جانب خداوند ندا رسید که: «داخل بهشت (برزخی ) شو» 📕قلب قرآن صفحه 85
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام دختران افغانستان برای دختران ایران👆👆 قدر بدونید تا دچار درد نشوید❌❌❌ واقعا زیبا و قابل تفکر🍁🍃🍁
وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم ، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی ، در حال مطالعه خوابش برده است . دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم .‌همان طور که پایش دراز بود، صورتم را کف پای پدر می مالیدم تا از خواب بیدار شود . در این حال که بیدار می شد ، برایم دعا می کرد و طلب عاقبت به خیری می نمود . من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم . ‌‌‌ قسمتی از زندگی آیت الله العظمی 🦋 مرجع تقلید مرحوم سیدشهاب الدین مرعشی نجفی‌‌‌ https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•