نمیدانم زمان ثانیهشمار را جلو میبرد یا ثانیهشمارها زمان را. اگر ساعت باطری نداشته باشد، زمان متوقف نمیشود؛ اما ثانیهها چرا. پس زمان، دائم الجاریست. دقیقا هر دو ثانیهای که میگذرد، یک قطرهی آب از شیر چکیده میشود و میافتد روی دریای کوچک توی بشقاب چرب و چیلی ماکارونی. و ذرات کوچک روغن نارنجی رنگ روی طنین دایره شکلی که بزرگ و بزرگتر میشود تا به لبهی بشقاب بپیوندد، بالا و پایین میشوند. میروم تا شیر را ببندم، که قیس قیس میکند. بعد متوجه میشوم اصلا بشقابی در کار نبوده و قطرات آب توی کاسه میریختند. صدای خندهام بیاختیار توی آشپزخانه میپیچد که افسارش را میگیرم و رامش میکنم تا نتازد توی هال و اتاقها و بپیچید توی گوش مسلمین و مسلمات. معلوم نیست کسی شیر آب گرم را باز میکند یا آبگرم کن خودش روشن میشود؛ اما صدای تقی میدهد و بعد هر کدام از سوراخهای شعلهپخش کن گر میگیرند؛ یکی پس از دیگری، آتششان را به سوراخ بغلی میدهند و مثل دومینو، همه روشن میشوند.
#مهدینار🖋♣️
#تمارین_داستاننویسی
@ezdehameeshgh