#خاطره بر اساس واقعیت 🍁باهم دوست شدن! 😔 👈از همین رفاقتای چتی گفت و گو و شناخت با صحبت مجازی و راه رفتن تو دانشگاه و بیرون رفتن بعد دانشگاه... 🎈 چه دروغایی که به مامانش نمیگفت🥺!😔 خلاصه نزدیک 2سال گذشت ولی نمیدونم چرا هرچی میگذشت کمتر همومیشناختن!😁 اخه هرسری یه بهونه ای بود و یه ماجرا و گریه و قهر و... 😏خلاصه بعد دوسال فهمیدن به درد هم نمیخورن🤔 و به قول معروف کات کردند🤦‍♂️ تو این دوسال عمرشون گذشت و عفتشونم که چه عرض کنم...🙈 تو این دوسال خیلی چیزا از همکلاسیم یاد گرفتم و من برعکس اون به ازدواج تن دادم و الان الحمدلله زندگی خوبی داریم، سخت نگرفتیم و ساده شروع کردیم ... 🤲❤️ هردو دانشجو و اول راه، هردو هم فکر و هم راه😍 و خیلی برا اون هم کلاسیم ناراحتم که چرا اونم راه درستو انتخاب نکرد!؟😔 📌شما راه درست رو انتخاب کنید... از تجربیات دیگران تجربه کسب کنید، دوست شدن و چت قبل ازدواج و شناخت به قول امروزیا همش بهونه است این روشا جواب نمیده😎✌️ صحبت قبل ازدواج خوبه اما نه دوستی... تحت نظر خانواده و بهترین زمانشم برا اینکه صحبت شکل بگیره دوران دانشجویی است، در غیر این صورت آشنایی مجازی حتما باید از طريق خانواده باشه🌹✌️ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره بر اساس واقعیت شهدارو دوست داشت! همیشه ازشون میگفت یه روز دوستشو برد سر مزار شهید هادی گفت هرچی خواستی بهش بگو امروز تولدشه🎈 سال بعد هنوز تولدشهید نشده بود که دوستش عروس شد، میگف به سال نشده حاجتشو داد...💕 حالا نوبت رفیقش بود که یکیو ببره سرمزار شهید🌹این داستان ادامه داره و اگه هنوز شهید هادیو نمیشناسی یه سرچ بکن جا نمونی از لیست رفقاش❤️ #شهید_ابراهیم_هادی شهدا زنده اند و رفیق همیشگی❤️✌️ 🖤شهدای شیراز یادتان گرامی🖤 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره بر اساس واقعیت 🍁🍁🍁 📌یکی دو سالی بود تو دانشگاه دختری رو مد نظر داشت ولی دختر راضی نمیشد 🥺تصمیم گرفت یه بار دیگه اقدام کنه منتها این بار 👈عموی شهیدشو واسطه کرد بعد رفت و برا آخرین بار به دختر خانم پیشنهاد داد🤗 ارشد میخوند و هنوز درآمد و خونه نداشت🎈 📌 دختر این سری قبول کرد و شماره تلفن خونه و آدرسو داد که بیان یه جلسه صحبت کنن 🤭😍🎈همونا الان حدود3ساله ازدواج کردن و خونه هم دارن و پسره هم یه جا کار گرفته ✌️ شهدا رو واسطه کنید جور میکنن عجیب 😎. .. شهدا زنده اند و مارو میبینن به خصوص اونا که باهاشون رفیقن😍 اونا که رفیق شهیددارن میدونن من چی میگم❤️❤️❤️❤️👌 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره 👇 #تقسیم_شیرینی‌_با_همسر😍 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می‌تونم یکی دیگه بردارم؟»😊 گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟»🌿 برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. می‌گفت: «می‌برم با #خانم و بچه هام می‌خورم». می‌گفت: اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می‌ذاره!👌✨ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍁❤️ سید‌مرتضی‌آوینی،‌کتاب🌺 دانشجویی،ص۱۹ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره بر اساس واقعیت🍁 همه چی خوب بود ولی جای یه چیزی تو خونه کم بود! ☺️ یه حس عجیب، یه چیزی کمه! 😉 آره، یه شادی، یه تجربه جدید و یه حس متفاوت 😍 👶👶👶 این شد که تصمیم گرفتن بچه دارشن 😍 و وقتی اومد از همون اولش کلی هیجان آورد تو زندگیشون🍼👶 یه کوچولوی بامزه که بودنش کلی تجربه جدیده و کلی حس خوب 😍 ⭕️متاهل شدید زودی از این آبنباتا بیارید، زندگیتون خیلی قشنگ میشه😎✌️ 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و نکته 👈اینو بدون اگه توی مجردی با خودت خوش نگذرونی و از تنهایی لذت نبری با خودت حال نکنی👈 حالت خوب نباشه، متاهلم بشی این تغییر نمیکنه و بچه دارم بشی حال نمیکنی! 👌 حال خودتو خوب کن، تا بتونی توی متاهلی کسی رو شریک حال خوبت کنی✌️🎈 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره بر اساس واقعیت ❄️👇 🌺همون اوایل فهمیدم دوسش دارم! رفتم خواستگاری گفتن کار نداری هیچی نداری دختر نمیدیم 😔 📌دختره هم مخالف بود ولی من دوسش داشتم... رفتم کار جور کردم و مغازه زدم... ✨ دختره شوهر کرد... 🥺 🔴بعد یه مدت دختره طلاق گرفته اومد خونه دلیلشم وضع مالی اقا بوده و... الله علم😒 📌یه روز اومدم برم مجدد خواستگاری بلکم الان جواب مثبت بدن 🤔رفتم ولی بازم نه شنیدم😐 اصلا نذاشت حرف بزنم...😐 📌یه روز مسیرش خورد به مغازه من, اومد خرید, 📌گفتم بله بفرمایید چیزی لازم دارید? گفت کارگری اینجا؟ 😊خندیدم و گفتم نه صاحب مغازه ام... بعد تحقیقات فهمید وضعیت مالیم خوب شده اومد یه جورایی خودشو نزدیک کنه برا ازدواج اما من گفتم نه✌️ 👈👈👈نکته: وضعیت مالی و زندگی رو باید باهم ساخت نه تنهایی، و اینا چیزی نیست که بخوای بابتش جواب نه بدی چون درست شدنیه✌️🌹 🔴دختر خانم هاحواستون به نه گفتن هاتون باشه✌️ 🔴و آقایون قیافه هیچ وقت دلیل بر درک و شعور و خوب بودن باطن نیست ✌️ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره دخترعمه‌م میخواست خونه بخره یه مقدار پول کم داشت، گفت طلاهامو میفروشم، 😔😊 📌مادرشوهرش گفت طلاهاتو ببر طلافروشی هرچی قیمتش باشه من ازت همه رو میخرم، خلاصه این طلاهاشو فروخت به مادرشوهرش و خونه‌ش رو خرید. 😍 وقتی مادرشوهرش رفت خونه جدیدشون رو ببینه همه طلاها رو آورد براش گفت من که🥺 صد سال به دلم نیست تو اینا رو داده باشی به من خودت هیچی دورت نباشه مادر خودت استفاده کن خونتونم مبارکتون باشه. میخواستم کارتون راه بیوفته.😘😘😘 چه خوبه که آدم‌در کنار مادر خودش یه مادر دیگه هم به این مهربونی داشته باشه.😍😍 نکته 👈اگه مادرشوهرهستید، مادر شوهر خوبی باشید کلی عروستون دعاگوتون میشه🤗 اگه نه هر وقت شدید خوبی کنید ✌️😎 و هوای جوونارو داشته باشید ✌️ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره 📌داشتم با مامان بزرگم حرف میزدم و پرسیدم خواستگاریتون لباس چی پوشیده بودید؟ گفت اووو برای پنجاه شصت سال پیشه و یادم نیست،😉 بابا بزرگم از تو آشپزخونه داد زد😁👈 پیرهن و روسری طوسی با چادر سفید گل صورتی🤗 😍😍😍 #عاشقانه 🤗 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره بر اساس واقعیت 🌹👇 📌کار خیر میکرد و همش دنبال این جور کارای جهادی بود یه دختر مودب و محجبه و فعال اصلا تو فکر ازدواج نبود خواستگار زیاد بودا ولی خب میگفت دوست دارم هم فکر باشیم...🤭🤗یعنی یکی که کمکم باشه تو کار خیر... نه سد راهم... 😊 مادر بزرگش خونشونون بود و خیلی بهش میرسید, ازش نگهداری میکردن دعای مادرا خیلی تاثیر داره😎✌️ نمیدونم چه دعایی کرد که... بعد یه مدت یه خواستگار خوب براش پیدا شد و الان چند روزیه محرم شدند و یه ماه دیگه عقدشونه😍 🌹خلاصه یه دعا یه لبخند به بزرگترا یه کار خیر اجرش هم دنیاییه هم اخروی😉 از ما گفتن بود✌️ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره ❄️ بر اساس واقعیت 👇👇 (ارسالی از یکی از دنبال کننده های کانال) 🌺 📌یه دختری تعریف می کردوقتی که دانشگاهموتموم کردم خواستگارزیادداشتم🤵 مادرهاچن سال سرازیرشدندبه منزل مامی آمدندومی رفتند☺️من هم کلاس می گذاشتم که زیباهستم😳 این بره یکی بهترازاین میاد😒هفت سال خواستگارآمدورفت🙃 می گفتم بهترازاین میاد🤨پدرمادرم غمگین می شدندکه چراازدواج نمی کنم حرفشان راگوش نمی کردم😔 برادرخواهرم می گفتن به آنهاهم حق دخالت نمی دادم ومی گفتم به شماربطی نداره 😞 ✨تااینکه به فاصله یک سال پدرمادرم هردوبه رحمت خدارفتندتنهاشدم😭😞 دیگربرادرخواهرم هم به من سرنمی زدند😨یک سال بعداز عزای پدرومادرم دوباره معرف برام گفت برات خواستگارمی فرستم من نیزگفتم مشکلی نیس🤔 ازدواج‌می کنم تاازتنهایی دربیام 🤔دیدم یه خانمی زنگ زدگفت شماروبه پسرم معرفی کردن دوتابچه داره ازخانمش جداشده گفتم بابچه دارازدواج نمی کنم😱 ⭕️ دوباره چن سال همین طورمردمیان سال یابچه دارزنگ‌زددوباره آنهاراردکردم تااینکه به معرفم گفتم چرامیان سال❗️❓چرابچه دار❓گفت دخترم به کسی که مجرده یابچه نداره معرفی می کنم می گم پدرمادرنداره قبول نمی کنن😕 سنت هم رفته بالابایدازدواج کنی😔 ‼️ دوباره چن روزپیش یه آقایی خودش زنگ زدگفت براامرخیرزنگ‌زدم شصت سالمه زنم مرده بچه هام ازدواج کردن گفتم برای پسرت زنگ‌زدی گفت نه برای خودم 😔معرف گفت ایشون هم تنهاهستن پدرمادرندارن ( آدرس بده با دخترم‌بیاییم)😕 گوشی روقطع کردم یک دل سیرگریه کردم 😭بعدازاینکه دلم خالی کردم روزهایی که الکی خواستگارهای خوب وتحصیل کرده مهندس وکیل کارمند بازاری راردمی کردم دل پدرومادرم رامی شکستم می گفتم شماکارنداشته باشین من خودم می دونم آه کشیدم پشیمان شدم😔 ولی زمان به عقب برنمی‌گردد💯.... شماها حواستون باشه✌️ میلاد امام علی علیه السلام و روز پدر بر همه شیعیان مبارک ❤️✨ 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره 🌺👇👇 📌عروسی ما به خواست خودمون نیمه شعبان در مسجد برگزار شد.🤵👰 جالبه براتون بگم وقتی فیلمبردار آمد داخل ازم پرسید چه آرزویی داری؟چون می­‌دونستم رضا دوست داره شهید بشه، در جوابش گفتم: انشاءالله عاقبت ما ختم به شهادت بشه.🤲 از رضام پرسید. گفت همین که خانم گفت❤️❤️ از خاطرات #شهید رضا حاجی زاده🌿🌺 #عاشقانه #شهدا 🆔 @ezdevajpaydar

#خاطره خاطره جذاب استاد قرائتی در رابطه با مراسم خواستگاری😃😃😃👆👆👆👆 🆔 @ezdevajpaydar