eitaa logo
🇵🇸فرهنگسرای امام مهدی عج
782 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
858 ویدیو
54 فایل
فرهنگسرای تخصصی‌ امام مهدی عج، واحد خواهران @jashnvare99_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمود: عمل خیری که خداوند توفیق انجامش را به تو داد، [مثل و مناجات و زیارت] در قبول شدنش شک نکن. 💟 اگر خدا نمی خواست قبول کند، توفیق انجامش را نمی داد. 💟 عبادات و طاعات خود را اگر کار خدا بدانی، دیگر در مقبول بودن آن شک نمی کنی. 📚 کشکول فرحزاد ، جلد ۱ ؛ صفحه ۲۵۱. https://shad.ir/darolghoranmarkazi https://eitaa.com/n_dq_yazd
⚜️ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): 🔸️روایت است کسی که بخواند زیاد می‌شود. ▫️استاد خوب گیرش می‌آید، رفیق خوب پیدا می‌کند، داماد خوب، عروس خوب، پدر زن خوب، این‌ها هستند. ▫️ ما خیال می‌کنیم که رزق یعنی پول بدست آوریم، می‌گوییم پس چرا ما نماز شب خواندیم پول گیرمان نیامد! 🌿 مهم‌تراست. اگر کسی نماز شب بخواند رزق معنوی بدست می‌آورد و بعد از آن به اسلام خدمت می‌کند، مثل تالیفات کتاب‌ها. 🍀 eitaa.com/f_emammahdi 🌷 اگر یک نفر را به او وصل کردی، برای سپاهش تو سردار یاری...
⚜️ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): 🔸️روایت است کسی که بخواند زیاد می‌شود. ▫️استاد خوب گیرش می‌آید، رفیق خوب پیدا می‌کند، داماد خوب، عروس خوب، پدر زن خوب، این‌ها هستند. ▫️ ما خیال می‌کنیم که رزق یعنی پول بدست آوریم، می‌گوییم پس چرا ما نماز شب خواندیم پول گیرمان نیامد! 🌿 مهم‌تراست. اگر کسی نماز شب بخواند رزق معنوی بدست می‌آورد و بعد از آن به اسلام خدمت می‌کند، مثل تالیفات کتاب‌ها. ✨️ 🍀 eitaa.com/f_emammahdi 🌷 اگر یک نفر را به او وصل کردی، برای سپاهش تو سردار یاری...
✳ خدایا دیر آمدم اما... 🔻 دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» 🔸... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 صص ۳۸۳ تا ۳۸۵ 👤 نوشته: 🍀 eitaa.com/f_emammahdi 🌷 اگر یک نفر را به او وصل کردی، برای سپاهش تو سردار یاری...