🔶زن گل فروش
🔸چراغ قرمز شد.... قرمزی چراغ، چراغ سبزی است برای بچه هایی که کنار خیابان مانده بودند تا از این فرصت چند ثانیه ای چند تومانی را کاسب شوند...
🔸من هم از این فرصت استفاده کردم تا سری به گوشیم بزنم و پیام های جدید گروههای واتساپی را چک کنم... همینطور که سرم توی گوشی بود، دیدم زنی که کودکی به آغوش داشت داره گوشه شیشه ماشین را تمیز می کند...
🔸با اشاره گفتم که نمی خواد...آخه تازه شیشه را تمیز کردم...
🔸زن بی خیالِ اشاره من، همچنان با گوشه چادرش داشت کار خودش را می کرد... یهو خم شد و تصویری که گوشه شیشه ماشین بود را بوسید و زیر لب با عکس حرفهایی زد و دستش را به نشان تبرک، بر سر بچه اش کشید..
🔸موقعی که می خواست رد بشود، دست کشیدم تا پولی را به او بدهم
سرش را خم کرد از شیشه سمت شاگرد بهم گفت: من پول نمی خوام..گل می فروشم؛ عکس حاج قاسم کثیف شده بود... من حاجی را خیلی دوست دارم...
🔸زبانم بند آمده بود...شرمنده شدم.. و غرق در این عرض ارادت آن زن بود...
🔸صدای بوق های ممتد ماشین ها من را به خود آورد ..
✅چراغ سبز شد...
#Hero
#فرمانده
✍️#علی_صالحی_زاده
🔸فانوس🔸
@faanos313
〰〰〰🇮🇷〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1843462178C0f358f7318