#به_وقت_شعر😌^^
#سالروز_ازدواج_حضرت_علےوزهرا°💖•
میرسد قصه به آن جا که علی دلتنــ🍁ـگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنــ⚔ـگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشـ📿ـن دارد
«اِنْ یَکـاد» از نفس فاطـــمـه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک🌌 سراسیمه رسید
تا که این نیمه توحیـ🌟ـد به آن نیمه رسید
”علی و فاطمه“ در سایه هم فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعـ🕋ـبه یک دست سفید🏳
عشـــ❤️ـق تا قبل همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آوازِ 🎼خــدا گوشه عشاق نداشت
کوچه آذین شده🎊 در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطـمه آرام آرام✨
فاطمه... فاطمه با رایحه گـلـ🌸 آمد
ناگهان شعر📝حماسی به تغزل•❥ آمد
آسمان با نفسش رنگ🎨 دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیــ🌍ـا کرد
ابر مهریه او بود که باران🌧آمد
نفس فاطـمه فرمود که بـ💦ـاران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا👀 وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد😍
مثنوی🍃 نام تو را برده، تلاطم🌊 دارد
چادرت را بتکان، قصد تیـ🙌🏻ـمم دارد
میرود قصـه ما سوی 🔚سرانجام آرام
دفتر قصـ📖ـه ورق میخورد آرام آرام
🖋|°حمیدرضا برقعی
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
{°❀•}
ماندهام احمـــد پیمبر بود
یا عطار عشـــق ؟
بس ڪهـ سَلمان هــا،
مسلــــمان ڪرد با بوۍ علۍ
#به_وقت_شعر🍃
#بح_بح😍
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡