eitaa logo
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
9.4هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
8.4هزار ویدیو
384 فایل
°• ❀﷽ ﴿مولاعلے(علیه السلام): هماناعفیف وپاڪدامݧ فرشتہ اےازفرشتہ هاست♥‌°﴾ . همھ چیزصلواتیست |میهمان مادَرماݧ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)هسٺیم . خادم : 📩|| @Farmandehh313 تبادلاٺ: 📋| @khademha شعبات: 🛒🛍 @Organic_saraye_bamboo@aramehaye_Jan
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید جهاد عماد مغنیه، "جواد" در سال 1991 در "طیربا" لبنان در خانواده ای مبارز متولد شد. پدرش، عماد مغنیه، نام برادر شهیدش در مبارزه با صهیونیستها را برای وی انتخاب کرد. وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود، حضور داشت و پس از شهادت پدرش، رابطه تنگاتنگی با سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت، بطوری که برخی از سید حسن نصرالله و سردار قاسم سلیمانی به عنوان پدران معنوی وی یاد می کنند. خانواده شهید جهاد مغنیه فرزند حاج رضوان بود که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفته و آنها نتوانسته بودند او را پیدا کنند. به همین دلیل در پی این سالها صهیونیست‌ها دو برادر حاج رضوان یعنی عموهای جهاد عماد مغنیه به نام های فواد و جهاد را به شهادت رساندند. شهید جهاد عماد مغنیه، چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد. وی یک خواهر و یک برادر با نامهای فاطمه، مصطفی دارد. تحصیلات: شهید جهاد مغنیه تحصیلات عالیه را در رشته‌ مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت، یکی از بهترین دانشگاه‌های خاورمیانه شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد. j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
در طول سال های جنگ داخلی سوریه، حزب الله توانست به کمک ایران و سوریه زیرساخت های "جولان" را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آن جا دایر کند. مسئول اول این پایگاه شهید جهاد مغنیه، پسر شهید عماد مغنیه بود و مسئول دوم نیز "سمیر قنطار" است که در سال 2008 در توافق تبادل اسرا، میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد. حزب الله خطوط دفاعی گوناگونی را در این منطقه به وجود آورده و نزدیک به هزار نفر را در آن خطوط مستقر کرده است تا به این ترتیب از عبور بنیادگراهای سنی از سوریه به خاک لبنان جلوگیری کند. روزنامه صهیوینیستی "هاآرتص" در گزارشی ادعا کرده که خمپاره کاتیوشای 107 میلیمتری که در جریان جنگ اسرائیل علیه غزه در تابستان گذشته از جولان به سمت اسرائیلی ها شلیک شد نیز از سوی عناصر حزب الله در این منطقه شلیک شده بود.اهمیت منطقه جولان و حضور موثر جهاد مغنیه: وب سایت شبکه سی ان ان در مصاحبه ای که با "موید غزلان"، یکی از اعضای هیات رهبری شورای ملی مخالفان سوری انجام داده بود؛ گفته بود که سازمان امنیت نظامی ارتش آزاد به اطلاعاتی دست یافته که نشان می دهد حزب الله، جهاد مغنیه را مسئول پرونده "جولان" کرده است. این چهره مخالف سوری همچنین گفت که: «نیروهای مسلح ارتش آزاد دریافته اند که حزب الله تا چه اندازه در منطقه جولان نفوذ دارد، تا آن جا که توانسته است بر منطقه استراتژیک "تل الحاره" مسلط شود. اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که مراکز وابسته به حزب الله امکانات ویژه ای در اختیار دارند که می تواند آنها را به واحدهای مستقر در مرزهای جولان مرتبط کند.» اهمیت این منطقه زمانی افزایش یافت که مخالفان مسلح توانستند پیشروی هایی در این منطقه داشته باشند و کنترل گذرگاه "قنیطره" و منطقه "تل الحاره" را به دست گیرند. اتفاقی که تاثیری بسیار در نقشه استراتژیک منطقه گذاشت. بعد از آن حزب الله متوجه این منطقه شد و با حمله گسترده توانست کنترل این مناطق را به دست گیرد و نیروهای مخالف سوری را به عقب براند. j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
«ما در مواجهه با مرگ، رسیدن به شهادت و بزرگی را انتخاب کرده‌ ایم؛ ما فرزندان کسانی هستیم که مرگ راه آنها را نمی‌شناسد؛ چرا که آنها بوسیله مرگ در مسیر خدا صعود کرده‌اند و به زندگی و نشاط و بشارت دست یافتند؛ زندگی که جز کسی که ابرها از دیدگانش کنار رفتند آن را احساس نمی ‌کند؛ از این رو آنچه را که کسی ندیده می‌بیند و آنچه که به قلب کسی خطور نکرده به قلب وی خطور می‌کند. ما فرزندان کسانی هستیم که در راه دفاع از مرزهای وطن جز زیبایی چیزی ندیدند. وطنی که ما شرم داریم آنرا رها کنیم هر چقدر تهدید هم باشد؛ ما سربلند می‌ایستیم و افتخار می‌کنیم که میوه‌های سالها جهاد با چشمانی باز هستیم، با اختیار و اخلاص، چشمانی که با عشق و اراده با شهادت بسته شدند. ما فرزندان مدرسه‌ای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمی‌کنیم؛ ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است، باز پس می‌گیریم. ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، برده‌ای خواهی شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست. ما امروز اینجا آمدیم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خونها جوی‌هایی می‌شود در مسیر قدس و فلسطین. ما آمده‌ایم که به مجاهدان و مبارزانی که در مسیر شهدا گام برمی دارند بگوییم که ثبات زمین از پافشاری‌های شماست و ثبات آسمان از ثبات شما می‌باشد و ما و شما قسم خورده ایم که سلاح‌هایمان را رها نسازیم و مرزها را ترک نکنیم. ما امروز اینجا آمدیم تا بگوییم ما در مسیر شما گام برمی داریم؛ مسیر عشق و جهاد، مسیر تصمیم برای پیروزی. ای شیخ راغب، ای سید عباس و ای حاج عماد شما چراغهایی بودید که راه را روشن ساختید و چراغها در پی شما و در راه شما روشن شدند؛ ما برای تمامی جهانیان خواهیم گفت که چگونه آزادی بدست می آید و چگونه با خون پیروزی محقق می‌گردد. اما در آخر سخن التفاتی به آقا و مولایمان صاحب العصر و الزمان -روح من و همگان فدای خاک پای ایشان باد- می‌کنیم؛ ای آقا و مولای ما، برای ما نزد خدای متعال شهادت طلب کن که ما تا آخرین نفس در راه خدا ایستادیم و بزرگترین آرزوی ما در این راهِ پر از قربانی و فیض و سرور این است که خود و ارواحمان را فدای این خط مقدس سازیم؛ در زیر پرچم حزب الله و با چتر پیروزی خدا متعال. بسم الله الرحمن الرحیم أُذن للذين يقاتلون بأنهم ظُلموا، وإنّ الله على نصرهم لقدير، به آنان كه جنگ بر آنها تحميل میشود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زيرا به آنها ستم شده، و البته خداوند بر يارى آنها كاملا تواناست (سوره حج آیه 29) آخرین کلام ما حمد و سپاس پروردگار جهانیان است و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.» 🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚 j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
ماه رمضان بود جهاد نيمه شب تماس گرفت با من وگفت كه اماده شوم و به چندنفر ديگر از دوستانمان كه از افراد مورداعتماد جهاد بودند بگويم حاضرشوند ميخواهيم برويم جايي. ساعت نزديك ٢:٣٠،٣صبح بود در محلي كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم همه نگاه ها به دهان جهاد بود تا بازشود بگويد كه چرا مارا اينجا جمع كرده. جهاد بعد از چند دقيقه گفت بچه ها سوار شويد ماهم بدون اينكه چيزي بپرسيم سوار شديم.در راه كسي حرف نزد و چيزي از او نپرسيد.ديديم در خانه اي ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبي ندارند از ماشين پياده شد وماهم همين طور نگاهش ميكرديم ،بسته اي از صندوق عقب ماشين دراورد و به من داد وگفت برو در ان خانه و اين را بده وبيا گفتم جهاد اين چيه؟!گفت كمي خوراكي هست برو…چند قدم كه رفتم برگشتم وبا تعجب نگاهش كردم ،او هم مرا نگاه كرد ويك لبخند زد وگفت راه برو ديگر….رفتم سمت در ودر را زدم كسي امد جلوي در وبدون اينكه از من سوالي بكند بسته را گرفت وتشكر كرد و رفت داخل خانه…اون لحظه بود كه فهميدم جهاد قبلا هم اينكار را ميكرده و براي ان ها چيزي ميفرستاده و ما بيخبر بوديم ،اون لحظه بود كه فهميدم خودش براي اينكه ممكن بود كسي بشناسدش نيامد بسته را بدهد حتي تا قبل از شهادتش چند نفر خيلي اندك كه به او خيلي نزديك بودن از خانواده اش اين را ميدانستند و ان هم فقط بخاطر اينكه ماه رمضان كه مي امد ديروقت از خانه مي امد بيرون و دير هم برميگشت ان ها خبردار باشند و نگرانش نشوند بعد از شهادتش بود كه همه فهميدند اون شهيد جهاد عماد مغنيه بوده است مصاحبه با يكي از دوستان وهمرزمان شهيد j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
يك هفته قبل از شهادتش از سوريه به خانه امد ،پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد مي ايد رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سرسجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان صحبت ميكند .دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم ،وانمود كردم كه چيزي نديدم . صبح موقعي كه جهاد ميخواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بيارم از او پرسيدم پسرم ديشب چي ميگفتي؟چرا اينقدر بي قراري ميكردي؟چيشده؟!جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد ،من بخاطره دلهره اي كه داشتم اينبار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالاتمو با جديت تكرار كردم،گفت چيزي نيست مادرمن نماز ميخواندم ديگر! ديدم اينطوري پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرابوسيد وبغل كرد و رفت …يكشنبه ظهر فهميدم ان شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بينشان چه گذشته و ان لحن پر التماس براي چه بوده است! راوي مادر شهيد جهاد مغنيه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
یازدهم ژانویه، یکشنبه‌ی هفته‌ی قبل، خانواده‌ی شهید عماد مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه‌ی الغبیری بود در نزدیکی «روضه الشهیدین»، در منزل پدر همسر شهید مغنیه. همه‌ی بچه‌ها و نوه‌ها به مناسبت ولادت حضرت رسول دور هم جمع بودند. از همه‌‌ی نوه‌ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه‌ای دارند. همه‌ی نوه‌ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهاد مغنیه.. جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال بعد را هفته‌ی آینده می‌گویم.» همه‌ی نوه‌ها و اعضای خانواده شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض می‌کند. بعضی‌ها می‌گفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی می‌گفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته‌ی بعد به همه می‌گوید. درست یک هفته‌ی بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار در بین خیل گسترده کسانی که برای تسلیت آمده بودند. طرح جهاد، شهادت بود. یک روز حاج عماد به من گفت “حاجی یادت هست یک روز به من گفتید امام زمان(عج) هرجا که باشند نماز اول وقت می‌خوانند؛ بنده از نظر قلبی به نماز اول وقت، التزام گرفتم. جهاد پسر من به دنیا آمده است. یکی از برادران را پیدا کنید که نماز صبح اول وقت او تا به حال ترک نشده است، در گوش او اذان بگوید”؛ یکی از برادران پاسدار ایرانی را برای این کار معرفی کردم، که بعدها آن برادر هم شهید شد. راوی :سردار عروج j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
در دیداری که با فرزندان شهدا داشتیم مهدی همت فرزند شهید همت از جهاد پرسید: می‌خواهی چه‌کاره شوی؟ او گفت: می‌خواهم شهید شوم. تفکر را ببینید که کسی مثل او برای شهادت زندگی کند. جهاد خیلی دوست داشتنی بود و در عین جوانی بزرگ‌منشی خاصی داشت، دقیقاً مثل شهدای خودمان. الآن شما وقتی عکس فرماندهان بزرگ جنگ ما مانند شهید زین‌الدین، شهید باکری، شهید همت و… را کنار هم می‌‌گذارید، اصلاً متوجه نمی‌شوید که چهره‌ها برای سنین بیست و چند سالگی است، همه چهره‌ها به بالای سی سال می‌خورد. برداشت شخصی من است که ممکن است خدا این جذبه و ابهت را در چهره‌های‌شان گذاشته بود که بتوانند فرماندهی را کنترل کنند. اینها بزرگتر از سنشان نیز بودند و خیلی بیشتر از چیزی را که هم‌سن و سالهای‌شان می‌فهمیدند درک می‌کردند. جهاد هم دقیقاً چنین چهره‌ای داشت، از نزدیک که با چهره‌اش روبه‌رو می‌شدید چنین برداشتی داشتیم که خیلی از سنش بزرگتر بوده است. شنیدن خبر شهادتش برایم سخت و ناگوار بود، وقتی خبر شهادت جهاد عماد مغنیه را شنیدم به‌شدت متأثر شدم. همسرم می‌گفت: شما که فقط دو سال دورادور با ایشان در ارتباط بودی، چطور این همه ناراحت هستی؟ گفتم حرف من این است که تازه حال پدرانمان را وقتی همرزمان در بغلشان به شهادت می‌رسیدند می‌فهمم و درک می‌کنم، واقعاً انگار از نزدیک این سختی را درک کردم. رسول عاصمی ، از دوستان شهید j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
جشن تولد يكي از دوستانمان بود باجهاد تصميم گرفتيم با هم برويم وبرايش كادو بخريم من به جهاد يكي از بهترين پاساژ هارو براي خريد معرفي كردم که به انجابرويم اما جهاد مخالفت كرد و از من خواست كه به يكي از مغازه ها براي خريد كردن برويم وقتي رسيديم ديدم كمي چهرش درهم رفت و وسرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقي افتاده ؟گفت دلم ميگيرد وقتي جوانان را اينگونه ميبينم ديدم نگاهش به ان سمت خيابان رفت چند دخترو پسر مشغول شوخي باهم وحركات سبكانه اي بودن دستش را روي شانه ام گذاشت وگفت برويم به داخل مغازه رفت وسريع چيزي براي هديه انتخاب كرد وبرگشتيم در داخل ماشين سرش پايين وزياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم واو پاسخ دهد شب هنگامي كه ميخواستيم به مهماني برويم ناگهان اورا جلوي در خانه خود ديدم وپرسيدم اينجا چيكار ميكني ؟من فكر ميكردم رفتي!؟گفت من نمياييم ولي از طرف من هديه را به او بده وتبريك بگو از او علت اينكار را سوال كردم گفت شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند مكان مناسبي براي شركت ما نيست ما ابروي حزب الله و جوانان اين راهيم انوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! پی نوشت : حیا داشته باشیم ! همین … راوی : یکی از دوستان شهید در دوم بهمن ماه به همت آستان قدس رضوی، مراسم یادبودی برای شهید جهاد مغنیه و دیگر شهدای قنیطره برگزار شد که حجت الاسلام سیدکمیل باقرزاده، روایتی کوتاه از دوست شهدیش “جهاد” داشت: «آخرین بار، همین دو هفته پیش بود که موقع خداحافظی بغلش کردم… خواستم بهش بگم جهاد چقدر نوربالا میزنی.. چقدر بوی شهادت میدی… اما بغض گلوم رو گرفت… فقط گفتم تو رو خدا مراقب خودت باش… خنده ای کرد که برق دندانهای سفید و خوشگلش هنوز توی ذهنمه… گفت إن شاء الله زود همدیگرو می بینیم… و جهاد رفت و فقط آه حسرت برای من باقی ماند…» j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم، جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای، تو مگر ورزش نمی کنی؟ مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب، ورزش» و من فهمیدم که سخنان رهبر معظم انقلاب به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان با اهمیت است. باید قدر جهاد ها و شهدای سوریه، عراق، افغانستان، ایران و… را بدانیم چرا که زمینه ساز ظهور حضرت مهدی(عج)‌ و آشکار کردن چهره واقعی اسلام هستند. روزی از جهاد مغنیه پرسیدم که تا کنون چند مرتبه رهبر معظم انقلاب را دیده ای؟ وی پاسخ داد: «شاید پنج یا شش مرتبه» از او پرسیدم قبل از شهادت پدرت یا پس از شهادت ایشان؟ وی گفت: «اولین دیدار قبل از شهادت پدر بود، من و دوستان وارد اتاق آقا شدیم، فردی مرا به ایشان معرفی کرد و آقا فرمودند:‌« مراقب پدرت باش خیلی برای من عزیز است» دفعه بعد که پس از شهادت پدرم به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتم ایشان با لحن شوخی به من فرمودند:‌ »مگر به تو نگفته بودم مراقب پدرت باش؟». این نشان از اهمیت این پدر ژمی دهد که در آن طرف مرز ها بار ولایت را بر دوش می کشند. راوی: سید کمیل باقر زاده j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
شهادت: بر اساس اعلام حزب ‌الله لبنان، در 18 ژانویه 2015 سالروز پایان جنگ 22 روزه غزه و شکست اسراییل در این جنگ، گروهی از رزمندگان حزب الله در حین بازدید میدانی از شهرک "الامل" در "قنیطریه" سوریه مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند. این حمله تروریستی هنگامی روی داد که دو خودروی نیروهای مقاومت لبنان در حال بازدید از منطقه مرزی جولان اشغالی بودند. یک بالگرد اسرائیلی، دو موشک به نقطه‌ ای در جنوب سوریه شلیک کرد. این بالگرد رژیم صهیونیستی نقطه‌ ای در شهرک "مزرعة الامل" در منطقه "قنیطره" در جنوب سوریه را هدف قرار داد. کانال ده تلویزیون رژیم صهیونیستی اعتراف کرد که رژیم صهیونیستی در پشت هجوم "قنیطره" قرار داشته و هدف، ترور یکی از فرماندهان حزب الله بوده است که جهاد عماد مغنیه و "محمد عیسی"، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان، در این حمله به شهادت رسیدند. اسامی شهدای این حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به شرح زیر می باشد: فرمانده شهید محمد عیسى (ابو عیسى الاقلیم) شهید جهاد عماد مغنیه (جواد عطوی) شهید مجاهد سید مهدی محمد ناصر الموسوی (سید مسلم) شهید مجاهد سید علی فؤاد حسن (سید امیر) شهید مجاهد سید حسین حسن حسن (ابو زهراء) شهید المجاهد حسین اسماعیل الاشهب (قاسم) شهید سردار سرتیپ محمدعلی الله دادی پیکر شهید جهاد مغنیه در کنار آرامگاه پدرش، شهید عماد مغنیه در "ضاحیه جنوبی" در مقبره "روضة الشهیدین" مزار سربازان شهید مقاومت به خاک سپرده ‌شد. j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#شهید_جهاد_مغنیه j๑ïท ➺ •♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
جهاد اسمش جهاد رسمش تولد مبارک داداش 🕊 🌷••• 🌷 ♡ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♚❀ @fadaei_hazrat_zahra❀♛
بعد از شهادٺ حاج عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفے و فاطمہ- من با جهاد زندگی مۍ‌کردم. یڪ شب قبݪ از ماموریٺ سوریہ، نیمہ هاے شب دیدم با صداے بلند گریہ می‌ڪند. بہ سرعٺ بہ اتاقش رفتم و متوجہ شدم در حال نماز اسٺ :) شب جمعہ بود و قرار بود فرداۍ آن روز به ہ «قنیطره» سوریہ برود. فرداے آن روز ازش سواݪ ڪردم ڪه چرا گریه مۍڪردی؟ خجالٺ کشید و گفت: هیچی.🙃 _ شنبہ از سوریہ تلفن کرد☎️. پرسیدم ڪِی برمیگردی؟ جواب داد یا یڪشنبہ شب و یا دوشنبہ. من دوباره پرسیدم ڪه تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به امام زمان حجت بن الحسن(عج) صحبت میکردم♥️. پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم ڪه بگو. گفت: به ایشان می گفتم ڪه من بنده گناهکارۍ هستم و...» مادر جهاد بقیه حرفہا را نگفت و فقط این را گفت ڪه تا وقتی جهاد در این دنیا بود، دݪ من قرص و آرام بود.💚 .......🕊💔 ∞| ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
💌 ⚡️شهید جهاد مغنیہ: امام زمانت را یارۍ کن...! و خـودت را بہ گونہ‌اۍ آماده کن کہ یارۍ کننده امام زمانت باشۍ 🌷