چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#قسمت_آخر
#شهید_ابراهیم_هادی
در ايام ابتداي جنگ، ابراهيم الگوي بسياري از بچه هاي رزمنده شده بود. خيلي ها به رفاقت با او افتخار مي كردند. اما او هميشه طوري رفتار مي كرد تا كمتر مطرح شود. مثلاً به لباس نظامي توجهي نداشت، پيراهن بلند و شلوار كردي مي پوشيد. تا هم به مردم محلي آنجا نزديك تر شود و هم به نوعي جلوي نفس خود را گرفته باشد. آنقدر ساده و بي آلايش بود كه وقتي براي اولين بار او را مي ديدي فكر مي كردي كه او خدمتكار و... براي رزمندگان است. اما مدتي كه مي گذشت به شخصيت او پي مي بردي.
ابراهيم به نوعي ساختارشكن بود و به جاي رسيدن به ظاهر و قيافه بيشتر به فكر باطن بود و بچه ها هم از او تبعيت مي كردند، هميشه مي گفت: "مهم تر از اينكه براي بچه ها لباس هاي هم شكل و ظاهر نظامي درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا مي توانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم " و نتيجه اين تفكر، در عمليات هاي گروه،كاملاً ديده مي شد. هر چند برخي با تفكرات او مخالفت مي كردند.
ابراهيم در عين سادگي ظاهري به مسائل سياسي كاملاً آگاه بود و جريانات سياسي را هم خوب تحليل مي كرد.
مدتي پس از نصب تصاوير امام راحل و شهيد بهشتي در مقر، از طرف دفتر فرماندهي كل قوا در غرب كشور كه زير نظر بني صدر اداره مي شد دستور تعطيلي و بستن آذوقه گروه صادر گرديد. اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعلام كرد كه حضور اين گروه در منطقه لازم است و تمامي حملات ما توسط اين گروه طراحي و اجرا مي شود. بعد از مدتي با پيگيري هاي اين فرمانده، جلوي اين حركت گرفته شد.
***
يك روز صبح اعلام كردند كه بني صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد و ابراهيم و جواد و چند نفر از بچه ها به همراه حاج حسين عازم كرمانشاه شدند. در ميان فرماندهان نظامي كه با ظاهري آراسته منتظر بني صدر بودند چهره ي بچه هاي اندرزگو خيلي جالب بود كه با همان شلوار كردي و قيافه هميشگي به استقبال بني صدر آمده بودند. هر چند هدفشان چيز ديگري بود و مي گفتند: "ما مي خواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ رو اداره مي كنه و... " آن روز خيلي معطل شديم. در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هلي كوپتر
به كرمانشاه نمي آيد.
***
مدتي بعد حضرت آيت االله خامنه اي به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان امام جمعه تهران بودند. ابراهيم تمام بچه ها را به همراه خود آورد و با همان ظاهر ساده و بي آلايش با حضرت آقا ملاقات كردند و بعد هم يك يك، ايشان را در
آغوش مي گرفتند و دست و روبوسي مي كردند
#بایادش_صلوات
#تمام
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_ابراهیم_صدرزاده
#قسمت_اول
...شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم
مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور1۳۶۵ درشهرستان شوشتراستان خوزستان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد .
پدرش پاسداروجانبازجنگ تحمیلی و مادرش ازخاندان جلیله سادات هستند.
مصطفی 11 ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس ازدوسال به شهرستان شهریاراستان تهران نقل مکان ودرآنجا ساکن گردید .
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت درمساجد وهیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی وعضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و.... برای آنان بودند.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶،دختری ۷ ساله به نام فاطمه و پسری ۷ ماهه به نام محمد علی است.
مصطفی صدرزاده درسال۹۲برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم داوطلبانه به سوریه عزیمت و به بعلت رشادت درجنگ با دشمنان دین، فرماندی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن دردرگیری با داعش، ظهرروزتاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹4 در عملیات محرم درحومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت .
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_ابراهیم_صدرزاده
#قسمت_دوم
شهيد صدرزاده به روايت غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري
سيدابراهيم مانند پسرم بود
غلامرضا صابري پدر شهيد مهدي صابري، ساكن قم و اهل افغانستان كه بهواسطه دوستي پسرش با سيدمصطفي (سيدابراهيم) صدرزاده آشنا بود در باره وي ميگويد: مهدي و سيدابراهيم با هم بسيار صميمي بودند، به قدري كه يكديگر را داداش صدا ميكردند و بسيار با هم در ارتباط بودند. نوع رفاقت و جنس دوستيشان خيلي معنوي و زيبا بود. من گاهي كه از چرايي اين همه ارتباط سؤال ميكردم، پسرم مهدي ميگفت پدر جان سيدابراهيم فرمانده گردان عمار لشكر فاطميون است و من هم زير دستش. مهدي آن زمان فرماندهي يكي از گروهانها را بر عهده داشت
بعد از شهادت مهدي، رفتوآمدهاي سيدابراهيم به خانه ما بيشتر شد. ايشان من را پدر و همسرم را مادر خطاب ميكرد. من هم مانند مهدي وابسته منش و رفتار سيدابراهيم شده بودم و تعلق خاطر خاصي به سيد داشتم و به داشتن فرزند ديگري چون سيدابراهيم افتخار ميكردم. او مانند پسرم مهدي بود كه توانست مدتها جاي خالي او را برايم پر كند
آنچه در خصوصيات اخلاقي سيدابراهيم بيش از هر چيزي نمايان بود، تبعيت محض از ولايت فقيه بود. ايمان و تقواي سيدابراهيم مثالزدني بود. شهيد مهدي يك هيئت به نام هيئت علياكبر داشت كه سيدابراهيم ميآمد و در آنجا براي جوانان صحبت ميكرد. سيد خطاب به جوانان ميگفت اگر بخواهيم به جايي برسيم بايد كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا را در جامعه محقق كنيم. بايد از ولايت تبعيت كنيم زيرا در اين صورت است كه به پيروزي خواهيم رسيد
يك ماه قبل از شهادت سيدابراهيم به سفر زيارتي سوريه مشرف شديم. در حرم حضرت زينب (س) خلوت كرده بودم و حال عجيبي داشتم. سيدابراهيم در حالي كه پسرش محمدعلي شش ماهه را در آغوش داشت، كنارم آمد و گفت پدر در حق من دعا كن بروم پيش سيدمهدي. دعاي خاص كن ، به سيد ابرهيم گفتم برايم سخت است كه اين دعا را بر زبانم جاري كنم. برايت همان را ميخواهم كه در بينالحرمين براي پسر شهيدم از امام حسين خواستم. از آقا خواستم كه هر چه به صلاح دنيا و آخرت است خداوند پيش پايش قرار دهد
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست امام خامنه ای سلام رفقا قرار از امروز با شهدا اشنا بشیم هر هفته بایک شهی
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_ابراهیم_صدرزاده
#قسمت_سوم
من بعد خودت با صدای خوش تحریرت اذان بگو
یکی از خصوصیتهای بارز شهید صدرزاده تاکید بر نماز اول وقت بود، همیشه اذان نماز صبح مقر را سید ابراهیم میگفت.ما به دلیل اینکه بحث تبلیغ را انجام میدادیم و مستمر به نقاط مختلف سفر میکردیم نمیتوانستیم روزه بگیریم اما او روزه میگرفت و برای سحری بیدار می شد
یک روز نماز صبح را با صدای سید بیدار شدم، توی مقر قدم میزد و لابه لای هر بند از اذانش فریاد میزد و میگفت:برادرها وقت نماز شده برپا،دلاورا بلند شوید وقت نماز است.ما هم از آن به بعد سر به سرش میگذاشتیم و با اینکه صدای خوبی هم نداشت (با خنده) میگفتیم بعد از این با صدای خوش خودت اذان بگو!
علاقه عجیب به روضه داشت
همیشه به بحث معنویات عنایت داشت خصوصا روضه، کاری به مستمعین متنوع نداشت خودش تنهایی برای خودش میخواند اغلب اوقات که در ماشین هم مسیر میشدیم میگفت شیخ یک روضه و یا مدح مولا را برایم بخوان
از تیپ و قیافه اش معلوم بود بچه تهران است
با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمیخورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید میشوید این را میخواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_ابراهیم_صدرزاده
#قسمت_چهارم
شهید صدرزاده همه جوره با خدا معامله کرده بود
هر کاری میکرد خدا را در نظر میگرفت اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره میزد حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می آمد انجام نمیداد
عکس سه نفره شهید صدرزاده با مداح معروف
حاج مهدی سلحشور برای روضه خوانی به سوریه آمده بود، شهید صدرزاده که این را شنید گفت: من حتما باید در مراسم حاج مهدی شرکت کنم و با ماشین رفتیم آن قدر تند و سریع و با استرس حرکت کرد، اما به آخر مراسم رسیدیم و دم در با آقا مهدی یک عکس 3 نفره هم انداختیم
سید ابراهیم در قله ایمان ایستاده است
استاد اخلاقی داشتیم که شهید صدرایی و شهید مهدی صابری خیلی با این بزرگوار صمیمی بودند، این استاد اخلاق در یکی از جلساتش گفته بود حدیثی داریم که میگویند ایمان دارای مراتبی است و من یک جوان بسیجی به نام" سید ابراهیم "میشناسم که در قله ایمان ایستاده است
برادر شهید حسن قاسمی که با سید ابراهیم صدرزاده رفیق بود
تعریف میکرد: بعد از شهادت داداش حسن، آقا سید آمد خانه مان چادر مادرم را بوسید، ظرف میشست و خلاصه در آن چند روزی که مهمان ما بود حسابی کمک میکرد
#ادامه_داره
#بایادش_صلوات
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_ابراهیم_صدرزاده
#قسمت_پنجم
بسمربالشهدای و الصدیقین
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.
شکر خدایی را که از میان اینهمه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد.
و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علیخامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند. زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بندهرو ببخشید و از خدا بخواهید بندهرو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبت به خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر با ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم...
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بیبی زینب آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن
و منالله توفیق مصطفی صدر زاده
#بایادش_صلوات
#تمام
#التماس_دعا
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_اول
حُججی متولد سال ۱۳۷۰ در نجفآباد اصفهان بود.[۱۳][۱۴]محسن حججی دانشآموختهٔ مرکز آموزش علمی کاربردیعلویجه در رشتهٔ تکنولوژی کنترل ورودی سال ۱۳۸۷ بود، فرزندی صالح برای پدر و مادر؛ همسر و پدری نمونه برای تنها یادگارش، علی آقا؛ به گفته همسرش، عاشق ولایت بود و در آرزوی شهادت؛ آرزو کرده بود جوری شهید شود که هم مثل امام حسین (ع) باشد و هم مثل مادرش حضرت زهرا (س)؛ همه اینها تنها گوشهای از ویژگیهای شخصیتی پاسدار شهید محسن حججی بود
کتابها همواره انسانساز بودهاند. انسانهای بزرگ اندیشههای نابشان را از دل مطالب کتابها گرفته و در زندگیشان به کار بستهاند. پدر شهید مقتل امام حسین(ع) را اولین کتاب غیردرسیای که پسرش خواند، معرفی میکند و میگوید: «وارد این راه شد و تمام مسیری که طی کرد در رابطه با این مقتل و راه امام حسین(ع) بود و بودن در این مسیر به مراتب باعث رشد محسن شد.»
حضور در مؤسسه شهید کاظمی نیز تأثیر بسیار زیادی در رشد فکری شهید حججی داشت. پدر شهید، محمدرضا حججی شرح ورود پسرش به این مؤسسه را اینچنین بیان میکند: «محسن زمانی که میخواست از دبستان به مقطع راهنمایی برود وارد مؤسسه شهید کاظمی شد. در مؤسسه به همراه چند تن از دوستانش کارهای فرهنگی و تبلیغاتی انجام میدادند. کتاب چاپ میکردند و در مناسبتها و مراسمهای مختلف مثل نمازجمعه و پارکها نمایشگاه کتاب میزدند.»
حمید خلیلی مدیر مؤسسه سردار شهید حاجاحمد کاظمی که سالهای متمادی با شهید مدافع حرم «محسن حججی» ارتباط داشت بهترین شخص برای توصیف علاقه شهید حججی به کتاب است. او از سال 85 وارد این مؤسسه شد و با عشقی وصفنشدنی کارش را شروع کرد.دوستان شهید حججی اینگونه از او یاد میکنند که همواره در حال خواندن قرآن بود و هیچگاه نماز اول وقتش ترک نمیشد و چون آداب و قرائت را به درستی بلد بود پیشنماز میشد. شهید حججی در تمام کارهایش با خدا معامله میکرد و ایمان قویاش هنگام اسارت دلیل آن آرامش بود.
🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃🐚🍃
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_دوم
در تاریخ دوشنبه ۱۶ مرداد ماه سال ۱۳۹۶، حججی در منطقه تنف، در منطقه مرزی سوریه، عراق و اردن اسیر میشود.منطبق بر فیلمی که خبرگزاری داعش آن را منتشر کردهاست، محسن حججی در پشت سنگری است. اجساد نیمه جان تعدادی از همرزمانش در اطراف سنگر او افتادهاست و در واپسین لحظات در برابر حمله غافلگیرانه داعش از خویش دفاع میکنند. صدای تیراندازی پراکنده به گوش میرسد. کمی بعد یکی از نیروهای داعش محسن حججی را اسیر میکند.تصویر مشهوری از محسن حججی که در آن یکی از افراد داعش پشت سر وی ایستادهاست و با شیئی که چاقو یا سرنیزه به نظر میرسد، حججی را به قتلگاه میبرد، در شبکههای اجتماعی بازنشر شدهاست. زهرا عباسی، همسرش در مصاحبهای با جامجمآنلاین گفتهاست:
به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلاً ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه با صلابت است.
از دید بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، مفسران و رسانهها حالت چهره و رفتار حججی در این تصویر آرام است و این عکس را نماد شجاعت و آرامش او میدانند، هرچند در صحنههای فیلمی که منتشر شده، احساس واقعی حججی کمتر قابل حدس است.همچنین از دید برخی چهرهٔ نیروی داعش در پشت سر حججی، چهرهٔ آرام وی، دود و شعلههای آتش در پشت زمینه، صحنهٔ نبرد کربلارا در ذهن تداعی میکند.داعش ضمن توافق آتشبسی با ارتش سوریه، ارتش لبنان وحزبالله لبنان، جنازهٔ محسن حججی را در مقابل اجازهٔ تخلیهٔ امنِ منطقهٔ مرزیِ لبنان و سوریه تحویل داد. حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، برای قانع کردن بشار اسد به پذیرش این توافق آتشبس، به دمشق سفر کرده بود. به گفتهٔ نصرالله، بشار اسد دربارهٔ آتشبس با داعش گفته بود: «این مایهٔ سرافکندگی من میشود، اما باشد.»
سپاه پاسداران ایران جنازهٔ محسن حججی را روز ۷ شهریور تحویل گرفت و با انجام آزمایش دیانای، هویتاو را تأیید کرد. یک ماه بعد از تأیید هویت، در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۶ همزمان با عزاداریهای ماه محرّم جنازهٔ وی به ایرانبازگشت.
طبق گزارش رسانهها در روز شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ محمدرضا حججی، پدر مآباحججی، اعلام کرد باقیماندهٔ بدن فرزندش را که به ایران انتقال یافته، مشاهده نکردهاست. وی در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت که تنها بخشهایی از پا، لگن و دندههای فرزندش را لمس کرده و پیشتر در تاریخ تحویل جسد به سوریه رفته ولی در آنجا هم به وی گفته شده که بدن فرزندش کامل نیست و باید کمی صبر کند تا تکمیل شود پدر محسن حججی ماجرای تأخیر به خاطر آزمایش دیانای را رد کرد و به فارس چنین گفت:
این [تأخیر بخاطر آزمایش دی ان ای] را ما خودمان مطرح کردیم که بشود حالا یک جوری جواب مردم را بدهیم. چون توی مردم اعلام شده بود که قرار است تشییع بشود. مردم منتظر بودند که پیکر بیاید ایران و تشییع کنند. یک جوابی باید برایش داشتیم که ما خودمان پیشنهاد کردیم.
وی دربارهٔ اینکه جسد فرزندش چقدر کامل بودهاست نیز چنین پاسخ دادهاست:
هیچی نبود. فقط از طریق دیانای و چون پاهای شهید بود، از کفشهایش… البته آن موقع هم هنوز کامل نبود. دیانای کامل نبود؛ ولی خوب، خیلی شواهد نشان میداد که شهید، همان شهید ماست و آقایان هم در سپاه قدس قانع شده بودند که این پیکرِ شهید ماست.😔😔😔😔😔
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_سوم
مراسم تشییع جنازه محسن حججی، در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶ در پایتخت ایران برگزار گردید. بسیاری از مقامهای ارشد جمهوری اسلامی، نظیر علی و صادق لاریجانی، روسای مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه، در این مراسم حضور پیدا کردند. علی خامنهای رهبر ایران نیز قبل از مراسم تشییع جنازه در جمع اعضای خانوادهٔ محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کرد
برای او آرامگاهی در نجف آباد تدارک دیده شد و امروزه نیز بدل به مکانی برای گرامی داشت یاد او شدهاست. آرامگاه حججی که در میان مدفن برخی شهدای شهر نجف آباد بنا شدهاست، با تجمع زیاد مردم روبرو بوده و بعضی از نظم دهندگان آرامگاه به مردم زیارت قبول میگویند
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_چهارم
رسانهها و شخصیتهای اجتماعی و هنری ایران در واکنشیهایی مشابه اسارت وی را در نبرد در برابر داعش همراه با موج وسیعی از بازتاب آن در جامعه ایران و خارج توصیف کردند؛ و برخی خبرگزاریها مانند خبرگزاری تابناک به توصیف آن پرداختند.[۳۶]وبگاه المانیتور با بهرهبرداری از مصاحبهای از همسر حججی نوشت که قتل محسن حججی موجب اتحاد بیشتر ایرانیان شد و بسیاری از شخصیتهای هنری، سیاسی و اجتماعی ایران، دربارهٔ وی اظهار نظر کردند.[۳۷]حسن روح الامینی بلافاصله پس از اعلام خبر قتل وی، یک نقاشی در این باره کشید که مورد توجه رسانههاقرار گرفت. همچنین تعدادی از شعرای کشور نیز دربارهٔ وی شعر سرودند.[۳۸][۳۹]چند قطعه موسیقی نیز به افتخار وی تولید و منتشر شد.[۴۰][۴۱][۴۲][۴۳]جشنواره شعری با عنوان «حماسه چشمهایش» در بوشهر و محفل قرآن توسط شورای توسعه فرهنگ قرآنی در نجف آباد برگزار گردید.[۴۴]انجمن هنرهای تجسمی انقلاب در پی فراخوان شورای شهر تهران برای ساخت تندیس وی اعلام آمادگی کرد.[۴۵][۴۶]شبکه یک داستان زندگی محسن حججی را در قالب سریالی فاخر تولید میکند.[۴۷]رونمایی از دو نرمافزار «سر به راه» تهیه شده در شبکه اطلاعرسانی راه دانا و نرم «سر بلند» تهیه شده در سازمان فضای مجازی سراج با حضور رسول شکری نیا مسئول رسانهها و شبکههای اجتماعی قرارگاه فضای مجازی سازمان بسیج مستضعفین[۴۸][۴۹][۵۰]شهید خیلی هستند… لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته، اخلاص این جوان و آن نیت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به اینجور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
بخشد و مرا یاری می کند...
همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرتزینب شد...
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...
مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...
برادر عزیزم
اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد...
مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید...
خواهران خوبم
لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهلحرم بیشتر بدانید...
پسر عزیزم، علی جان...
ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...
پدر و مادر همسر عزیزم...
همیشه شما را همچون پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و خوشحال ام که سرنوشتم با حضور در خانواده شما رقم خورد...
به شما هم جز صبر و تحمل چیز دیگری سفارش نمی کنم، همیشه یاد داشته باشید علی اکبر حسین هم تازه داماد کربلا بود...
از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی پشت سر کسی کردم، اگر دلی را رنجاندم، اگر گناهی از من سر زد؛ حلالم کنید...
اگر شهید شدم تا جایی که اجازه داشته باشم؛ شفیعتان خواهم بود.
اما چند وصیت کلی:
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امامزمان است.
از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...
از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...
خودتان را برای ظهورامامزمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...
مقداری حقالناس به گردن دارم که عاجزانه می خواهم برایم ادا کنید...
- یک میلیون تومان به مادر بزرگ پدری بدهکارم
- مقداری بدهی به برادر محسن همتی ها بابت محصولات فرهنگی و کار های دیگر بدهکارم
- 32هزارتومان به اضافه مقداری سربند به پایگاه شهدای بنیاد امیرآباد بدهکارم
- اگر برایتان مقدور بود به مقدار یک ماه نماز و روزه برایم ادا کنید که اگر خدایی ناکرده گهگاهی از روی خطا نمازی قضا کردم و یا روزه ایی از دست دادم جبران شود...
اللهم عجل لولیک الفرج
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه
آمین
١٣٩٦/٤/٢٧
محسن حججی
#بایادش_صلوات
#تمام
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
#هرهفته_معرفےیک_شهید
#شهید_جهاد_مغنیه
#قسمت_اول
شهید جهاد عماد مغنیه، "جواد" در سال 1991 در "طیربا" لبنان در خانواده ای مبارز متولد شد. پدرش، عماد مغنیه، نام برادر شهیدش در مبارزه با صهیونیستها را برای وی انتخاب کرد.
وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود، حضور داشت و پس از شهادت پدرش، رابطه تنگاتنگی با سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت، بطوری که برخی از سید حسن نصرالله و سردار قاسم سلیمانی به عنوان پدران معنوی وی یاد می کنند.
خانواده
شهید جهاد مغنیه فرزند حاج رضوان بود که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفته و آنها نتوانسته بودند او را پیدا کنند. به همین دلیل در پی این سالها صهیونیستها دو برادر حاج رضوان یعنی عموهای جهاد عماد مغنیه به نام های فواد و جهاد را به شهادت رساندند.
شهید جهاد عماد مغنیه، چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد. وی یک خواهر و یک برادر با نامهای فاطمه، مصطفی دارد.
تحصیلات:
شهید جهاد مغنیه تحصیلات عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت، یکی از بهترین دانشگاههای خاورمیانه شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد.
#بایادش_صلوات
#ادامه_داره
j๑ïท ➺
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•