eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
44هزار عکس
34.3هزار ویدیو
175 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اماما، مرا نیز با تو سخنی است که اگر اذن می‌دهی بگویم: "من در صحرای کربلا نبوده‌ام و اکنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگر نه اینکه آن صحرا بادیه هول ابتلائات است و هیچکس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهد برد؟ آنان را که این لیاقت نیست رها کرده‌ام، مُرادم آن کسانند که یا لَیْتنا کُنّا مَعَکُم گفته‌اند. پس بگذار مرا که در جمع تو بنشینم و سر در گریبانِ گریه فرو کنم". الماس اگر چه از همه جوهرها شفاف تر است، سخت تر نیز هست. ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با مطلق ممکن است... و ای دل! تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست. نپندار که تنها عاشوراییان را بدان آزموده اند و لاغیر... صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است و کار به یک لَیْتَنی کُنتُ مَعَکُم ختم نمیشود. اگر مرد میدانِ صداقتی، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ اُنسی اینگونه هست یا خیر! اگر هست که هیچ، تو نیز از قبله دارانِ دایره طوافی، و اگر نه.... دیگر به جای آنکه با زبانْ بخوانی، در خیل اصحاب آخر الزمانی حسین(ع) با دل به زیارت عاشورا برو...
📝 منشأ بزرگترین تحولات 🔷يقين، چيز كوچكى نيست؛ يقين باعث مى شود كه آدم با مژه اش كوهها را سوراخ كند. يقين، كه اين همه با آن مبارزه مى شود و كسانى حتى را بر آن مقدم مى دارند، منشأ بزرگترين تحولات و پيشرفتهاى انسان در ابعاد مادى و معنوى در تاريخ بوده است و اگر ملّتى يقين را از دست دهد، ديگر همه چيز را از دست داده است. آنها كه اهل يقين اند، از هيچ مبدئى به اين فلسفه « لا ادرى» نزديك نمى شوند. لا ادرى، يعنى «نمى دانم »، شايد باشد، شايد نباشد. شايد الان روز است، شايد شب است. شايد است، شايد . آمدند تا با اين شك و جهل و دو دلى مبارزه كنند، انبيا طرفدار جزم ابلهانه نبودند اما طرفدار شك هم نبودند، مگر شك مقدمه اى، شك به عنوان يك منزل بين راه، به عنوان يك مقرّ موقت، نه شك به عنوان منزلى كه ديگر اردوگاه تو باشد و بار خود را آنجا بيندازى.آنها به مؤمنين آموختند كه اولا وقتى نمى دانيد بگوييد: لا ادرى، «نمى دانم»، اما بعد كه دانستيد و ايمان آورديد محكم بگوييد: «ادرى، مى دانم». من مى دانم، كور نيستم، من فرق حق و باطل را مى فهمم و به پاى دفاع از حقيقت و عدالت مى ايستم، براى من فضيلت ورذيلت، مساوى نيست، همه اعمال با هم مساوى نيست، من موضع دارم واين ايمان است، اين يقين آگاهانه است، نه يقين عوامانه. 🔷يقين آگاهانه هميشه آدمهاى لاغر و كم خون را در تاريخ به آدمهاى بسيار دلير تبديل كرده كه مى توانند همه فرمولهاى سياست، طبيعت و تاريخ را حتى قبل از اين كه آنها را بياموزند، تغيير بدهند و اين فرمول ها را عوض كنند، ولى نبوت حتى از سنخ اين ايمان و يقين عادى و بشرى هم نيست، چيزى فراتر از آن است. گرچه اين ايمان و يقين چيز بسيار مهم و اساسى است؛ يعنى چنان نيست كه وقتى 4 نفر، 40 نفر، 400 نفر، 4000 نفر، 4 ميليون نفر در برابر شما ايستادند و گفتند آقا دو دو تا، چهار تا نمى شود، بگوييد كه بله ديگر نمى شود. يقين آگاهانه، يقينى كه منشأ آن آگاهى است و دانش بر يك واقعيت عينى است؛ در برابرش، 4 نفر يا 4 ميليارد نفر بايستند، برايش مساوى است . از اين جاست كه پيامبر(ص) فرمود: «اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذاريد، همه شما يك طرف بايستيد و من يك طرف، من كوتاه نمى آيم». از حضرت امير(ع) نقل شده كه فرمود: «اگر همه عرب در برابر من بايستند، من نمى ترسم و شك نمى كنم و عقب نمى روم . 🔶گزیده ای از کتاب پیامبری برای همیشه
🔴 نقش یقین در اجابت دعا ⬅️یکی از دلایل مهم به استجابت نرسیدن دعا یقین نداشتن است ⬅️خیلی ها دعاشون مستجاب نمیشه و بخاطر اين متاسفانه به نسخه های ساده و گران بهای خدا و اهل بیت (ع) بی اهمیت میشن در مشکلات ! 📌 با میتوان چراغ را روشن کرد! اگر وجود داشته باشد: لطفا بخوانيد و منتشر کنید ببینید یقین چه نقشی در نسخه های ساده و بهای خدا و اهل بیت علیهم السلام داره در مشکلات !👇 🔺مرحوم آية الله در رابطه با اثرات -در صورتى كه با گفته شود- جريان بسيار جالبى را از شيخ احمد، خادم استاد الفقهاء مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى نقل كرده اند كه وى گفته است: ⬅️مرحوم ميرزا، خادم ديگرى داشتند به نام "شيخ محمد" كه پس از فوت مرحوم ميرزا از همنشينى با مردم كناره گرفت.روزى شخصى نزد شيخ محمّد رفت، ديد هنگام غروب آفتاب خود را از پر نمود و كرد؛ آن شخص بسيار تعجّب كرد و علّت آن را از او پرسيد. شيخ محمّد در جواب گفت: 🔺پس از فوت مرحوم ميرزا از غم و اندوهِ جدايى از آن بزرگوار، معاشرت با مردم را قطع نمودم و خانه نشين گرديدم و دلم بسيار گرفته و حزن و اندوه شديد وجودم را فرا گرفته بود. در ساعت هاى آخر يكى از روزها به صورت يكى از طلاب عرب بر من وارد شد و با من انس گرفت و تا غروب نزدم ماند.از بيانات او به قدرى لذت بردم كه تمام غم و اندوه از دلم برطرف شد. او چند روزى نزدم آمد تا من به او مأنوس شدم. ⬅️در يكى از روزها كه با من صحبت مى كرد ، به خاطرم آمد كه امشب چراغم ندارد. چون در آن وقت رسم چنين بود كه مغازه ها را هنگام غروب مى بستند و شب همۀ مغازه ها بسته بود.از اين جهت در فكر بودم كه اگر براى خريد نفت از منزل خارج شوم، از فيض سخنان ايشان محروم مى شوم، و اگر نفت خريدارى نكنم شب را بايد در تاريكى به سر برم. چون مرا متحيّر يافت متوجه من شده و فرمود: 📌تو را چه شده است كه به سخنان من خوب گوش نمى دهى؟//گفتم: متوجّه گفتار شما هستم.فرمود: هرگز! درست به آنچه مى گويم دل نمى دهى//گفتم: حقيقت اين است كه امشب چراغم نفت ندارد. فرمود: بسيار جاى تعجب است كه اين همه ما برايت حديث خوانديم و از فضيلت سخن گفتيم و تو اين قدر بهره مند نشدى كه از خريد نفت بى نياز شوى؟!// ⬅️گفتم: يادم نيست حديثى در اين باره فرموده باشيد. فرمود:فراموش كرده اى كه گفتم از خواص و فوايد اين است كه چون آن را به بگويى، آن مقصود حاصل مى شود؟تو چراغ خود را از آب پر كن و به اين قصد كه آب داراى خاصيّت نفت باشد بگو: // ✅من قبول كردم؛ برخاستم چراغ خود را از آب پر نمودم و در آن هنگام به همان نيّت گفتم: چون آن را روشن كردم افروخته شد و كشيد.از آن زمان هر گاه چراغ خالى مى شود آن را از آب پر مى كنم و مى گويم و روشن می كنم.》 ✍مرحوم آية الله خوئى پس از نقل اين جريان فرمودند:تعجب اين است كه پس از اين قضيه و پخش شدن آن بين مردم، آنچه شيخ محمد عمل مى كرد از نيفتاد. 📙صحیفه مهدیه، مقدمه تألیف: سید مرتضی مجتهدی سیستانی 🌍