مجموعه دست نوشته های اسارت ((م.کرمی)) برگ پنجاه و یکم دکتر عراقی در وسط محوطه هواخوری روی صندلی لم داده بود و سه چهار نفر دستیارش هم که شاید دانشجو و یا کارورز بودند در اطرافش به نحوه کار و معاینه اسرا دقت میکردند. همه اسرا هر اسایشگاه در یک صف و به ترتیب در حالتی به مقابل پزشک می رسیدند که باید از قبل شلوارهای خود را تا زانو پایین کشیده باشند و جناب دکتر با یک چوب مشترک کشاله ران ؛ زیر شکم واجزاء پایینی بدن هر ۴۵۰ نفر قسمت ما را معاینه کرد. واگر تعدادی آلوده مبتلا نبودند با این چوب و روش معاینه همه مبتلا شدند. بعد از اتمام معاینه حدود ۳۴۰ تا ۳۵۰ نفر را که علائم پوستی بیماری در آنها نمایان بود جدا کردند و چند سطل پلاستیکی ۲۰ کیلویی سفید رنگ حاوی پماد گوگرد را آورده و با یک ملاقه درکف دست هر نفر مقداری میگذاشتند و طبق دستور پزشک؛ اسرا با آن پماد محدوده کشاله ران و زیر شکمشان را چرب کرده ودر تکمیل و ادامه درمان با همان وضعیت عریان ساعاتی را در معرض تابش نور خورشید قرار بگیرند. تا به اصطلاح میکرب کشی کامل شود. و این ماجرا چند روزی بستگی به میزان درصد پیشرفت بیماری در افراد ادامه داشت و در هر قسمت بیمارانی که وضعیت نامناسبتری داشتند را چند روزی دریک آسایشگاه جمع و نگهداری کردند. با گذشت زمان و استفاده از پماد گوگرد رشد صعودی و پیشرفت بیمار متوقف شد و کم کم علائم و نشانه های بیماری در بین بچه ها کمتر میشد . بوی تند و مشمئز کننده و خاص پماد و چربی زیاد آن و نبود آب گرم و صابون برای شستشو؛ وضعیت بسیار بدتری را در آسایشگاهها بوجود آورده بود‌. علی رغم گذشت روزهای متوالی متاسفانه در رفتار خصمانه و برخورد خشن عراقیها با بچه ها هیچگونه تغییری ایجاد نمی شد و به دلایل و بهانه های واهی روزانه شاهد شکنجه و ضرب و شتم بچه ها بودیم‌. یک روز در هواخوری ، نگهبان عراقی بنام حسن چوپان در محوطه و در حال قدم زدن بود که جلو یکی از بچه ها ایستاد و شروع کرد به چک مال کردن بنده خدا ؛ و در حین فحاشی میگفت چرا به قدم زدنم نگاه میکنی و داشتی پیش خودت چی فکر میکردی!! حسن چوپان سوژه ای بود برای خنده خود عراقبها و بچه ها کلا تا عدد ۷ بیشتر بلد نبود بشماره و سواد نوشتن هم اصلا نداشت . هر چند وقت یکبار عراقیها مینداختنش جلو و به عنوان سر تیم آمار راهی آسایشگاهها میکردند. و می گفتند که یالا سید حسن عد (بادضم عین) ((*یعنی جناب حسن بشمار و آمار بگیر*)) حسن هم که حسابی غرق غرور میشد شروع میکرد به شمردن تا ۷ میرفت دوباره برمی گشت از اول ؛ اینجا بود عراقیها موذیانه بین خودشون میخندیدند و بچه های ما هم یواشکی لبخندی برلبانشان می نشست. ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

سرود خاطره‌انگیز و شنیدنی پاسداران حق ▫️با یاد سردار پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی؛ میلاد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و روز پاسدار بر همه آزادگان جهان مبارک باد.🌹🌸🌺 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

💠همین خاکی بودنت ما را عاشقت کرده... 🌺خجسته باد میلاد بزرگ جانباز کربلا🌺 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

🌼لشکر خورشید، قمر کم دارد 🌕 قرص ماه در آسمان مدينه تجلی کرد و بنی هاشم صاحب قمر شد. همان نازدانه‌ای که حیدر او را در آغوش کشیده و زمین و زمان بی‌تاب گرفتنِ گوشهٔ قنداقه‌اش شده‌اند... 🌺زینب از راه می رسد، خوشحالی‌اش وصف‌ناشدنی است. برای در آغوش گرفتن برادر بی‌ تاب است اما ادب پیشه می‌کند در حضور حسنین. 🌺علی اما لبخندی می‌‌زند و عباس را به دستان پُر مهر او می‌‌سپارد و زینب بی‌‌اختیار دست‌‌های او را بوسه‌ باران می‌کند. گویا از فردای این دست‌ها خبر دارد. دست‌هایی که علمدارند و حامی حسین تا مبادا حرف امام زمان بر زمین بماند. عباس روایتگر راهی است که به ظهور ختم می‌شود. و امروز هم این عباس‌ ها هستند که پرچم را به مهدی خواهند رساند. 🔺 سالیانست من از خویش سؤالی دارم که چرا خورشید لشکر خورشید، قمر کم دارد؟ 💐 ولادت علمدار کربلا حضرت عباس مبارک باد.🌹🌹 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

🌹آرام جان🌹 به لب داریم ذکر یا اباالفضل چرا دست دعای ما نگیرد؟! 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

🌹🌹🌹 🔻ایام ولادت با سعادت حضرت اباعبدلله الحسین، حضرت زین العابدین و حضرت اباالفضل العباس علیهم السلام را به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام و همه محبین تبریک عرض می نماییم. 🌹🌹🌹 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

🌹 شب دلبر 🌹شب دلداره، 🌹شب میلاد یه سرداره 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

💦داستان یک شعر «کاشف الکرب» تویی؛ خنده ارباب تویی «پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat

غبطه شهیدان 🌺امام سجاد علیه‌السلام: عبّاس علیه‌السلام را نزد خداوند منزلتى‏ است ‏كه در روز قيامت همه‏ شهيدان بر آن غبطه می‌خورند.‏ 📚 بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ 🆔 https://eitaa.com/fadaiyanevelayat