eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
439 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
666 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی انجمن مهدیه(عج): صبح های جمعه - دعای پرفیض ندبه ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sarbk8413 @mhbk13788 پایگاه اطلاع رسانی فدک را در اینستاگرام و ایتا دنبال کنید ...
مشاهده در ایتا
دانلود
یم فضل و عفاف و زهد و عصمت گوهر آورده مه تابندۀ برج ولایت اختر آورده نهال آرزوی یوسف زهرا بر آورده عروسِ فاطمه امشب علیّ اصغر آورده حسین بن علی! این است تنها مُهر طومارت که با رخسار گلگون می‌کنی تقدیم دلدارت چراغ محفل خونینِ عاشوراست این مولود گل نشکفتۀ ریحانۀ زهراست این مولود مدال افتخار سینۀ باباست این مولود دُر یکدانۀ هفتاد و دو دریاست این مولود چه دُرّی؟ بحرها لب تشنۀ لبهای عطشانش چه مولودی که هفتاد و دو ملّت باد قربانش! نفس تسبیح و لب تهلیل و خاموشی است تکبیرش تمام حُسن ثارالله در سیما و تصویرش وجودش مصحف عشق و گل لبخند تفسیرش به کف جان و به دل نور و به سر شور و به لب شیرش نفس¬‌هایش حکایت از قیام کربلا دارد گلویی همچو یاس آماده بر تیر بلا دارد فلک با آفتاب و ماه خود دور سرش گردد شهادت شستشو با خون پاک حنجرش گردد دلِ خونِ خدا خون از نگاه آخرش گردد مدال شانۀ فرزند زهرا پیکرش گردد نظام دین، بقا از حلق پاره پاره اش گیرد عجب نی گر که فطرس حاجت از گهواره‌ اش گیرد دو چشمانش دو زمزم، چهره کعبه، سینه‌ اش سینا نگاه افکند در آغوش مادر بر رخ بابا جمال پنج تن در عارض نورانی اش پیدا بزرگان جهان را قد به تعظیم جلالش تا مخوان طفل صغیرش حجّۀ الله کبیر است این تمام خلق را فردای محشر دستگیر است این شاعر:
ای اهل دل را جنّة الاعلا مدینه باز آمدم آغوش خود بگشا مدینه آغوش بگشا کز رضا باشد سلامم بر تربت گمگشتۀ زهرا مدینه آغوش بگشا تا ز باب جبرئیلت آیم حضور خواجۀ اسری مدینه آغوش بگشا تا کنم با چشم گریان گمگشتۀ سادات را پیدا مدینه آغوش بگشا تا کنار قبر زهرا گریم به یاد گریۀ مولا مدینه آغوش بگشا تا پر پرواز گیرم گردم به دور قُبّة الخضرا مدینه آغوش بگشا تا کنم تشییع در شب با شیر حق تابوت زهرا را مدینه آغوش بگشا تا به دیوار بقیعت صورت گذارم با تن تنها مدینه آغوش بگشا تا بسوزم در بقیعت چون شمع سوزان در دل شبها مدینه آغوش بگشا تا کنار چار قبرت از اشگ گردد دیده ام دریا مدینه آغوش بگشا تا ستون توبه ات را گیرم به بر با گریه و نجوا مدینه آغوش بگشا تا به قبر حمزه گریم بر غربت انسیّة الحورا مدینه آغوش بگشا تا بگریم در دل شب مثل علی در دامن صحرا مدینه آغوش بگشا و بگو از خانۀ وحی دود از چه رو شد بر فلک بالا مدینه آغوش بگشا و بگو حامّی حیدر افتاد پشت در چرا از پا مدینه میثم سؤالی دارد از تو پاسخش ده زهرا کجا و سیلی اعدا مدینه؟ شاعر:
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) -( امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده ) امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند روح الامین مداحی مولی الموالی میکند حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین در مجلس دامادی مولا امیر المومنین جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین آدم گدای کوی او عالم فدای روی این ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین داود مداحی کند با نغمه های دل نشین یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند استاده در پشت در و لحظه شماری می کند بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را در دامن او یافتم من دودمان خویش را چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده مدح تو ذکر علی شیرینی میثم شده شاعر: