eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
439 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
774 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی صبح های جمعه دعای پرفیض ندبه - انجمن مهدیه(عج) مراسمات مذهبی و اعیاد دینی هیئت حضرت فاطمه الزهرا(س) ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sayyed_Ali_84 @mhbk13788
مشاهده در ایتا
دانلود
گل باغ ولایی یا سکینه چو زینب با وفایی یا سکینه سکینه! مرتضی را نور عینی عزیز فاطمه، دخت حسینی به دریای شرف تو در نابی ز نسل مصطفی جان ربابی گلی از گلشن آل عبایی تو تالی گل خیر النسایی صفای بیت مولای غریبی به سان عمه جانت غم نصیبی تو دیدی کربلا و رنج و ماتم کنار عمه در ماه محرم چنان زینب صبوریت عجیب است تو دیدی یوسف زهرا غریب است تو دیدی کربلا، گل های پرپر به دست دشمن بی دین کافر تو دیدی غرق خون جسم برادر که گشته اربا اربا پاره پیکر تو دیدی اکبر در خون تپیده کنار پیکرش بابا رسیده تو گشتی زین مصیبت زار و محزون که شد قنداقه ی اصغر پر از خون تو دیدی غرق در خون حنجرش را کنار خیمه دیدی مادرش را تو دیدی اصغر ششماهه جان داد به روی دست بابا امتحان داد تو دیدی خجلت سقای طفلان سرافراز است در بین شهیدان تو دیدی دست او از تن جدا شد به راه دین حق جانش فدا شد بدیدی تو لب عطشان عباس تو دیدی تیر بر چشمان عباس تو دیدی که عمو فرقش شکسته کنار پیکرش بابا نشسته تو دیدی کشته ماه علقمه را شنیدی عطر و بوی فاطمه را تو دیدی که پدر شد قامتش خم شد از داغ برادر صبر او کم تو دیدی بر زمین افتاده پرچم تو دیدی غربت مظلوم عالم تو دیدی که پدر جان بر لب آمد کنار خیمه گاه زینب آمد تو دیدی ناله‌های خواهرش را سرشک غم وداع آخرش را تو دیدی با برادر گفتگویش تو دیدی عمه می بوسد گلویش تو دیدی غربت و صوت حزینش که سنگ کینه بشکسته جبینش تو دیدی تیر کین قلبش دریده ز قلب نازنینش خون چکیده تو دیدی شمر بر سینه نشسته دل فرزند زهرا را شکسته تو دیدی شمر دون خنجر کشیده سر بابای مظلومت بریده تو دیدی آتش بر خیمه ها را سر بابا به روی نیزه ها را تو دیدی دیده گریان قلب سوزان تن بابا به زیر سم اسبان تو دیدی عمه ی قامت خمیده بزد بوسه به رگ های بریده تو دیدی بر یتیمان بی بهانه عدو می زد به کعب و تازیانه به زخم عمه ات دشمن نمک زد تو را و عمه هایت را کتک زد تو دیدی رنج و ماتم در اسیری تو دیدی در سفر رنج کثیری تو دیدی رنج و داغ و ابتلا را تو دیدی کوفه و شام بلا را تو دیدی که بزد در شهر کوفه سر بابا بروی نی شکوفه سر بابا به روی نی مقابل سرش را عمه زد بر چوب محمل عدو بنموده روزت را چنان شام بزد بر رویتان سنگ از لب بام دل تو زین مصیبت‌ها کباب است که جای عمه در بزم شراب است بسوزانده عدو از کین دل او شرر زد از ستم بر حاصل او یزید و روبرویش تشت زر بود میان تشت زر رأس پدر بود عزیز تو دم از محبوب می‌زد به لب هایش عدو با چوب می‌زد (رضایم) عبد درگاه سکینه که می گریم به یاد آن حزینه عزیز فاطمه دردم دوا کن نصیب نوکرت کرب و بلا کن
. شهر مدینه از شعف چون وادی طور آمده امشب حسین بن علی شادان و مسرور آمده ای شیعیان مرتضی نور آمده نور آمده از خانه ی مولا حسین نور الا نور آمده در آسمان دین حق نوری دگر جلوه گر است آمد رقیه آن که او مولا حسین را کوثر است در شهر یثرب بر همه داده منادی این خبر از بوستان مصطفی نخل ولا داده ثمر سر زد ز نسل فاطمه خورشید در وقت سحر امشب حسین بن علی دارد در آغوشش قمر قلب تمام شیعیان از مقدم او منجلی است شادان ز میلاد گلش امشب حسین بن علی است امشب ز لطف کبریا در باغ دین گل می رسد بر گوش جان از شاخه ها نغمه ز بلبل می‌رسد عطر و بوی باغ جنان از یاس و سنبل می‌رسد امشب نوای ان یکاد و نور و چهار قل می رسد پیچیده در کل جهان عطر گل یاس آمده بر زینبین نور دو عین جانان عباس آمده از لطف حی کبریا، او گشته شمس مشرقین این کودک زهرا نما شد شمع جمع عالمین باشد عزیز مرتضی بر شیعیان نور دو عین شد نورباران در زمین از مقدم بنت الحسین این ماه عالمتاب دین نور خدای سرمدی است این غنچه یاس فاطمه دسته گل محمدی است این غنچه ی نورسته از پنجم گل آل عباست ای شیعیان مرتضی این گل ز نسل مصطفاست خوی وخصال و خلقتش چون فاطمه خیرالنساست چون جد و باب اطهرش بر کل عالم مقتداست کودک ولی با اذن حق کار خدایی می کند از کل خلق عالمین مشکل گشایی می کند نور جمال فاطمی آن چهره ی رخشنده اش گرچه بود کودک ولی شاهان عالم بنده اش غم از همه عالم برد ای شیعیان گل خنده‌اش باب الحوائج از خدا این خصلت زیبنده اش جود و کرامت تا ابد ریزد ز هر انگشت او کودک ولی نبض همه عالم بود در مشت او اسلام و دین مصطفی پاینده و مرهون اوست پایندگی دین حق تا به جزا مدیون اوست عباس و اکبر، زینب و خون خدا مفتون اوست هر کس بود دیوانه ی روی حسین مجنون اوست صحن و سرایش در دمشق طور تجلایش بود هر شیعه ی مولا علی مست تولایش بود چون باب مظلومش حسین عالم بود دیوانه اش عیسی بن مریم از شرف باشد گدای خانه اش جان حسین فاطمه، زینب بود جانانه اش طور تجلایش بود ای عاشقان ویرانه اش بر قلب هر عاشق نهد نور ولایت شور عشق چون عمه اش زینب بود زینت ده شهر دمشق شکر خدای مهربان هستم گدای کوی تو قبله گه اهل ولا آن چهره ی نیکوی تو در محفلت بنشسته و مستم ز عطر و بوی تو امشب رقیه آمدم با دست خالی سوی تو ای دردمندان را دوا بر درد من هستی طبیب دلخستگان عشق را مولاتنا یار و حبیب کوی تو در شهر دمشق باشد حریم کبریا از کودکی تا روز حشر هستم مریدت، مقتدا بر دست های کوچکت چشمم بود روز جزا ای بلبل آل علی من نوکرت هستم (رضا) امشب رقیه از کرم بنما نگاهی بر دلم گر تو نگه بر من کنی حل می‌شود حل مشکلم
نور ولایت آمده در نیمه ی ماه خدا زین موهبت امشب شده شادان دل اهل ولا وا شد گلی زهرا نما از بوستان مصطفی سبط رسول آخرین آمد امام ‌مجتبی سر زد مهی در نیمه ی ماه خداوند ودود بر خلق و خوی و خلقت این نوگل زهرا درود بیت علی مرتضی چون وادی طورش ببین با صورت چون برگ گل آن روی پر نورش ببین مام و اب و جدش نبی امشب در دورش ببین جمله خلایق از شعف دل شاد و مسرورش ببین رحمت ز حق نازل شده امشب در آن بیت الشرف آمد حسن از مقدمش شادان شده شاه نجف از مقدم این گل جهان خلد مخلد آمده امشب ز آل مصطفی عبد مؤید آمده اول گل خیرالنساء از سوی سرمد آمده سرمنشاء جود و سخا سبط محمد آمده از حرمتش بیت علی بیت الولای انبیاست از مقدم پور علی همچون حریم کبریاست نوری دوباره جلوه گر از رحمت الله شد روشن ز دیدار رخش چشم رسول الله شد بعد از علی مرتضی دوم ولی الله شد عالم ز یمن مقدمش مهمان آل آلله شد سر زد ز الطاف خدا خورشید عالمتاب دین باشد چو جد اطهرش او رحمة اللعالمین نخل ولایت باز هم امشب ثمر آورده است از بحر عصمت فاطمه دُرّ و گهر آورده است در آسمان دین حق قرص قمر آورده است زهرا ز بهر مرتضی امشب پسر آورده است حوران و غلمان جنان دور وی و گهواره اش زهرا زند گل بوسه بر روی مه مه پاره اش این گلبن عصمت بود نور خدای لایزال والشمس رو والیل مو این مه بود یوسف جمال بر خلق و خو و خلقتش باشد حسن حیدر خصال از لطف خاص ایزدی همچون پیمبر در کمال این مظهر سرمد بود نجل علی مرتضی باشد ز لطف کبریا، بر کل عالم مقتدا بر جان هستی می رسد بوی کریم اهل بیت چون مادرش زهراستی روی کریم اهل بیت چون مرتضی شیر خدا خوی کریم اهل بیت دستان خالی همه سوی کریم اهل بیت شهر مدینه گشته از نور وجودش منجلی آمد حسن نور دو چشم فاطمه ابن علی ای عاشقان ای عاشقان مهر منور شد عیان باشد ز الطاف خدا مولا و آقای جنان بهر تمام شیعیان مشکل گشا در این جهان ولله دارد زائری چون مهدی صاحب زمان ای آن که قبر تو بود اندر میان آفتاب گ نور ولایت را حسن امشب بر این دل ها بتاب رخشنده ماه یثرب و دردانه ی زهراستی پور علی مرتضی جانانه ی طاهاستی چون باب و جد اطهرش او شافع عقباستی شرمنده ی الطاف او دنیا و مافیهاستی ای بر علی نور دو عین هستی تو جان فاطمه تنها نه جان فاطمه مولا تویی جان همه مولای من تا زنده ام هستم غلامت یا حسن لطف و عطا، جود و سخا، مشی و مرامت یا حسن هر مشکلم حل می ‌شود با ذکر نامت یا حسن دستم بگیر از مرحمت روز قیامت یا حسن ای عرش حق را قائمه هستی کریم ابن کریم بر این گدای درگهت شامل نما لطف عمیم رضوان بود بر شیعیان آن خاک نیکوی بقیع بر جان و بر دل می رسد آن عطر دلجوی بقیع بهر من زار و حزین جنت بود کوی بقیع کی می شود مولای من آیم شبی سوی بقیع این قطعه از خاک بقیع بیت الحرام انبیاست دارد مقامی بس رفیع چون جای گام انبیاست نور خدایی مظهر است آن جلوه ی جانانه ات ای با سخاوت ای کریم عالم بود دیوانه ات موسی بن عمران از شرف باشد گدای خانه ات امشب ز لطفت گشته‌ام مهمان مهمانخانه ات با اذن حق، هر حاجت خود از تو می گیرم حسن این نکته از دل گویمت من بی تو می میرم حسن از لطف حق گردیده ام مست ولایت یا حسن از کودکی خویشتن هستم گدایت یا حسن از روز اول شاملم لطف و عطایت یا حسن مولای مظلومان حسن جانم فدایت یا حسن غربت نشین فاطمه جان ها فدای غربتت دعوت نما از مرحمت آیم کنار تربتت شکر خدای مهربان امشب شدم مهمان تو در شام میلادت حسن بنشسته ام بر خوان تو شرمنده ام از این همه لطف تو و احسان تو مولای عالم یا حسن دست من و دامان تو ای زینت عرش خدا ای منشأ جود و سخا بنما نگه بر این (رضا) حق علی مرتضی