گل باغ ولایی یا سکینه
چو زینب با وفایی یا سکینه
سکینه! مرتضی را نور عینی
عزیز فاطمه، دخت حسینی
به دریای شرف تو در نابی
ز نسل مصطفی جان ربابی
گلی از گلشن آل عبایی
تو تالی گل خیر النسایی
صفای بیت مولای غریبی
به سان عمه جانت غم نصیبی
تو دیدی کربلا و رنج و ماتم
کنار عمه در ماه محرم
چنان زینب صبوریت عجیب است
تو دیدی یوسف زهرا غریب است
تو دیدی کربلا، گل های پرپر
به دست دشمن بی دین کافر
تو دیدی غرق خون جسم برادر
که گشته اربا اربا پاره پیکر
تو دیدی اکبر در خون تپیده
کنار پیکرش بابا رسیده
تو گشتی زین مصیبت زار و محزون
که شد قنداقه ی اصغر پر از خون
تو دیدی غرق در خون حنجرش را
کنار خیمه دیدی مادرش را
تو دیدی اصغر ششماهه جان داد
به روی دست بابا امتحان داد
تو دیدی خجلت سقای طفلان
سرافراز است در بین شهیدان
تو دیدی دست او از تن جدا شد
به راه دین حق جانش فدا شد
بدیدی تو لب عطشان عباس
تو دیدی تیر بر چشمان عباس
تو دیدی که عمو فرقش شکسته
کنار پیکرش بابا نشسته
تو دیدی کشته ماه علقمه را
شنیدی عطر و بوی فاطمه را
تو دیدی که پدر شد قامتش خم
شد از داغ برادر صبر او کم
تو دیدی بر زمین افتاده پرچم
تو دیدی غربت مظلوم عالم
تو دیدی که پدر جان بر لب آمد
کنار خیمه گاه زینب آمد
تو دیدی نالههای خواهرش را
سرشک غم وداع آخرش را
تو دیدی با برادر گفتگویش
تو دیدی عمه می بوسد گلویش
تو دیدی غربت و صوت حزینش
که سنگ کینه بشکسته جبینش
تو دیدی تیر کین قلبش دریده
ز قلب نازنینش خون چکیده
تو دیدی شمر بر سینه نشسته
دل فرزند زهرا را شکسته
تو دیدی شمر دون خنجر کشیده
سر بابای مظلومت بریده
تو دیدی آتش بر خیمه ها را
سر بابا به روی نیزه ها را
تو دیدی دیده گریان قلب سوزان
تن بابا به زیر سم اسبان
تو دیدی عمه ی قامت خمیده
بزد بوسه به رگ های بریده
تو دیدی بر یتیمان بی بهانه
عدو می زد به کعب و تازیانه
به زخم عمه ات دشمن نمک زد
تو را و عمه هایت را کتک زد
تو دیدی رنج و ماتم در اسیری
تو دیدی در سفر رنج کثیری
تو دیدی رنج و داغ و ابتلا را
تو دیدی کوفه و شام بلا را
تو دیدی که بزد در شهر کوفه
سر بابا بروی نی شکوفه
سر بابا به روی نی مقابل
سرش را عمه زد بر چوب محمل
عدو بنموده روزت را چنان شام
بزد بر رویتان سنگ از لب بام
دل تو زین مصیبتها کباب است
که جای عمه در بزم شراب است
بسوزانده عدو از کین دل او
شرر زد از ستم بر حاصل او
یزید و روبرویش تشت زر بود
میان تشت زر رأس پدر بود
عزیز تو دم از محبوب میزد
به لب هایش عدو با چوب میزد
(رضایم) عبد درگاه سکینه
که می گریم به یاد آن حزینه
عزیز فاطمه دردم دوا کن
نصیب نوکرت کرب و بلا کن
#رضا_یعقوبیان
.
شهر مدینه از شعف چون وادی طور آمده
امشب حسین بن علی شادان و مسرور آمده
ای شیعیان مرتضی نور آمده نور آمده
از خانه ی مولا حسین نور الا نور آمده
در آسمان دین حق نوری دگر جلوه گر است
آمد رقیه آن که او مولا حسین را کوثر است
در شهر یثرب بر همه داده منادی این خبر
از بوستان مصطفی نخل ولا داده ثمر
سر زد ز نسل فاطمه خورشید در وقت سحر
امشب حسین بن علی دارد در آغوشش قمر
قلب تمام شیعیان از مقدم او منجلی است
شادان ز میلاد گلش امشب حسین بن علی است
امشب ز لطف کبریا در باغ دین گل می رسد
بر گوش جان از شاخه ها نغمه ز بلبل میرسد
عطر و بوی باغ جنان از یاس و سنبل میرسد
امشب نوای ان یکاد و نور و چهار قل می رسد
پیچیده در کل جهان عطر گل یاس آمده
بر زینبین نور دو عین جانان عباس آمده
از لطف حی کبریا، او گشته شمس مشرقین
این کودک زهرا نما شد شمع جمع عالمین
باشد عزیز مرتضی بر شیعیان نور دو عین
شد نورباران در زمین از مقدم بنت الحسین
این ماه عالمتاب دین نور خدای سرمدی است
این غنچه یاس فاطمه دسته گل محمدی است
این غنچه ی نورسته از پنجم گل آل عباست
ای شیعیان مرتضی این گل ز نسل مصطفاست
خوی وخصال و خلقتش چون فاطمه خیرالنساست
چون جد و باب اطهرش بر کل عالم مقتداست
کودک ولی با اذن حق کار خدایی می کند
از کل خلق عالمین مشکل گشایی می کند
نور جمال فاطمی آن چهره ی رخشنده اش
گرچه بود کودک ولی شاهان عالم بنده اش
غم از همه عالم برد ای شیعیان گل خندهاش
باب الحوائج از خدا این خصلت زیبنده اش
جود و کرامت تا ابد ریزد ز هر انگشت او
کودک ولی نبض همه عالم بود در مشت او
اسلام و دین مصطفی پاینده و مرهون اوست
پایندگی دین حق تا به جزا مدیون اوست
عباس و اکبر، زینب و خون خدا مفتون اوست
هر کس بود دیوانه ی روی حسین مجنون اوست
صحن و سرایش در دمشق طور تجلایش بود
هر شیعه ی مولا علی مست تولایش بود
چون باب مظلومش حسین عالم بود دیوانه اش
عیسی بن مریم از شرف باشد گدای خانه اش
جان حسین فاطمه، زینب بود جانانه اش
طور تجلایش بود ای عاشقان ویرانه اش
بر قلب هر عاشق نهد نور ولایت شور عشق
چون عمه اش زینب بود زینت ده شهر دمشق
شکر خدای مهربان هستم گدای کوی تو
قبله گه اهل ولا آن چهره ی نیکوی تو
در محفلت بنشسته و مستم ز عطر و بوی تو
امشب رقیه آمدم با دست خالی سوی تو
ای دردمندان را دوا بر درد من هستی طبیب
دلخستگان عشق را مولاتنا یار و حبیب
کوی تو در شهر دمشق باشد حریم کبریا
از کودکی تا روز حشر هستم مریدت، مقتدا
بر دست های کوچکت چشمم بود روز جزا
ای بلبل آل علی من نوکرت هستم (رضا)
امشب رقیه از کرم بنما نگاهی بر دلم
گر تو نگه بر من کنی حل میشود حل مشکلم
#رضا_یعقوبیان
#یادبود_ولادت_حضرت_رقیه_س
نور ولایت آمده در نیمه ی ماه خدا
زین موهبت امشب شده شادان دل اهل ولا
وا شد گلی زهرا نما از بوستان مصطفی
سبط رسول آخرین آمد امام مجتبی
سر زد مهی در نیمه ی ماه خداوند ودود
بر خلق و خوی و خلقت این نوگل زهرا درود
بیت علی مرتضی چون وادی طورش ببین
با صورت چون برگ گل آن روی پر نورش
ببین
مام و اب و جدش نبی امشب در دورش ببین
جمله خلایق از شعف دل شاد و مسرورش ببین
رحمت ز حق نازل شده امشب در آن بیت الشرف
آمد حسن از مقدمش شادان شده شاه نجف
از مقدم این گل جهان خلد مخلد آمده
امشب ز آل مصطفی عبد مؤید آمده
اول گل خیرالنساء از سوی سرمد آمده
سرمنشاء جود و سخا سبط محمد آمده
از حرمتش بیت علی بیت الولای انبیاست
از مقدم پور علی همچون حریم کبریاست
نوری دوباره جلوه گر از رحمت الله شد
روشن ز دیدار رخش چشم رسول الله شد
بعد از علی مرتضی دوم ولی الله شد
عالم ز یمن مقدمش مهمان آل آلله شد
سر زد ز الطاف خدا خورشید عالمتاب دین
باشد چو جد اطهرش او رحمة اللعالمین
نخل ولایت باز هم امشب ثمر آورده است
از بحر عصمت فاطمه دُرّ و گهر آورده است
در آسمان دین حق قرص قمر آورده است
زهرا ز بهر مرتضی امشب پسر آورده است
حوران و غلمان جنان دور وی و گهواره اش
زهرا زند گل بوسه بر روی مه مه پاره اش
این گلبن عصمت بود نور خدای لایزال
والشمس رو والیل مو این مه بود یوسف جمال
بر خلق و خو و خلقتش باشد حسن حیدر خصال
از لطف خاص ایزدی همچون پیمبر در کمال
این مظهر سرمد بود نجل علی مرتضی
باشد ز لطف کبریا، بر کل عالم مقتدا
بر جان هستی می رسد بوی کریم اهل بیت
چون مادرش زهراستی روی کریم اهل بیت
چون مرتضی شیر خدا خوی کریم اهل بیت
دستان خالی همه سوی کریم اهل بیت
شهر مدینه گشته از نور وجودش منجلی
آمد حسن نور دو چشم فاطمه ابن علی
ای عاشقان ای عاشقان مهر منور شد عیان
باشد ز الطاف خدا مولا و آقای جنان
بهر تمام شیعیان مشکل گشا در این جهان
ولله دارد زائری چون مهدی صاحب زمان
ای آن که قبر تو بود اندر میان آفتاب
گ
نور ولایت را حسن امشب بر این دل ها بتاب
رخشنده ماه یثرب و دردانه ی زهراستی
پور علی مرتضی جانانه ی طاهاستی
چون باب و جد اطهرش او شافع عقباستی
شرمنده ی الطاف او دنیا و مافیهاستی
ای بر علی نور دو عین هستی تو جان فاطمه
تنها نه جان فاطمه مولا تویی جان همه
مولای من تا زنده ام هستم غلامت یا حسن
لطف و عطا، جود و سخا، مشی و مرامت یا حسن
هر مشکلم حل می شود با ذکر نامت یا حسن
دستم بگیر از مرحمت روز قیامت یا حسن
ای عرش حق را قائمه هستی کریم ابن کریم
بر این گدای درگهت شامل نما لطف عمیم
رضوان بود بر شیعیان آن خاک نیکوی بقیع
بر جان و بر دل می رسد آن عطر دلجوی
بقیع
بهر من زار و حزین جنت بود کوی بقیع
کی می شود مولای من آیم شبی سوی بقیع
این قطعه از خاک بقیع بیت الحرام انبیاست
دارد مقامی بس رفیع چون جای گام انبیاست
نور خدایی مظهر است آن جلوه ی جانانه ات
ای با سخاوت ای کریم عالم بود دیوانه ات
موسی بن عمران از شرف باشد گدای خانه ات
امشب ز لطفت گشتهام مهمان مهمانخانه ات
با اذن حق، هر حاجت خود از تو می گیرم حسن
این نکته از دل گویمت من بی تو می میرم حسن
از لطف حق گردیده ام مست ولایت یا حسن
از کودکی خویشتن هستم گدایت یا حسن
از روز اول شاملم لطف و عطایت یا حسن
مولای مظلومان حسن جانم فدایت یا حسن
غربت نشین فاطمه جان ها فدای غربتت
دعوت نما از مرحمت آیم کنار تربتت
شکر خدای مهربان امشب شدم مهمان تو
در شام میلادت حسن بنشسته ام بر خوان تو
شرمنده ام از این همه لطف تو و احسان تو
مولای عالم یا حسن دست من و دامان تو
ای زینت عرش خدا ای منشأ جود و سخا
بنما نگه بر این (رضا) حق علی مرتضی
#رضا_یعقوبیان
همسر پاک پیمبر السلام
مادر زهرای اطهر السلام
یا خدیجه نور چشم مصطفی
بنده ی در خط فرمان خدا
از همه زن های عالم برتری
همنشین حیدر و پیغمبری
روح ایثار و فداکاری تویی
قصه ی عشق و وفاداری تویی
مونس و یار پیمبر بوده ای
چون نبی حامی حیدر بوده ای
بوده ای هر آینه غمخوار او
بوده ای با عشق او سرشار او
دین و قرآن را دو تن گشتند یار
تو به ثروت مرتضی با ذوالفقار
ثروتت را داده ای در راه دین
بر تو نازد رحمة للعالمین
تو شدی اسطوره ی شرم و عفاف
نور ایمان گرد بیتت در طواف
فخر دارد بر تو و ایثار تو
در دو عالم خالق دادار تو
بانوی بیت نبی اکرمی
بر همه آلام احمد مرهمی
درس صبر از مکتبش آموختی
همچو شمعی با پیمبر سوختی
یاور احمد شهامت داشتی
روح صبر و استقامت داشتی
بین زن های عرب تنها شدی
همدم و همسنگر طاها شدی
جان تقوایی و ام المؤمنین
مونس غم های ختم المرسلین
بوده ای آرام جان مصطفی
هستی ات را در رهش کردی فدا
با پیمبر سوختی و ساختی
جان خود در یاری دین باختی
دشمنان دین تو را نشناختند
هر دم از هر سو به تو می تاختند
هر زمان آتش به جانت میزدند
طعنه و زخم زبانت میزدند
شادمان بودی از این درک حضور
بهر یاری نبی بودی صبور
تیر درد و غم به قلب تو نشست
آن دمی دندان پیغمبر شکست
حق مطاع عشق را از تو خرید
دامن پاک تو زهرا پرورید
نزد حق ایثار تو گشته قبول
هدیه داده بر تو زهرای بتول
لطف خاص کردگار فاطمه
بوده ای آموزگار فاطمه
دین و اسلام نبی آباد توست
حیدر از لطف خدا داماد توست
داده حق بر فاطمه نور دو عین
مجتبی و زینب و کلثوم، حسین
در مه حق بر خدا مهمان شدی
زین جهان تا جانب رضوان شدی
سوخت از داغ تو قلب مصطفی
فاطمه گرید بنالد مرتضی
با لباس مصطفی گشتی کفن
سوخت احمد در کنار آن بدن
یادم آمد از علی و همسرش
نیمه ی شب غسل و دفن پیکرش
اشک غربت ریخت مولا ناله کرد
گریهها بر یار هجده ساله کرد
سوخت مولا بر گل یاس کبود
کس در آن جا غیر غم یارش نبود
بس کن از سوز دل مولا مگو
یا (رضا) از همسرش زهرا مگو
خون مکن قلب رسول عالمین
گریه کن بر هستی زهرا حسین
#رضا_یعقوبیان
اول ذی القعده ماهی سر زده روی زمین
گشته روشن بار دیگر دیده ی اهل یقین
از کرامات و عنایات خداوند مبین
پر ز شادی خانه ی مولا امام هفتمین
امشب از لطف خدا ماهی دلار آمده
دختر نجمه گل زهرا به دنیا آمده
بار دیگر در مدینه شور و غوغایی به پاست
باز بیت موسی جعفر پر از عشق و صفاست
سر زده ماهی که بر کل جهان نور و ضیاست
دخت نجمه خواهر مولا علی موسی الرضاست
در جهان آیینه ی زهرای اطهر آمده
عاشقان دردانه ی موسی بن جعفر آمده
غنچه ای از بوستان آل عصمت وا شده
موسی جعفر ز اکرام خدا بابا شده
دختر موسی بن جعفر زینت دنیا شده
از قدومش شهر یثرب بَه چه روح افزا شده
در سپهر دین حق ماهی درخشان سر زده
رحمت حق بر سر ما همچو باران آمده
حضرت داوود پیغمبر غزل خوانی کند
حور و غلمان ازشعف بهرش گل افشانی کند
خادم جنت بر او آیینه گردانی کند
هاجر و مریم نگر گهواره جنبانی کند
نورباران گشته از نور وجودش نه فلک
بهر تبریک آمده با دسته گل حور و ملک
در جهان آیینه ی زهرا نما معصومه است
نور چشمان علی موسی الرضا معصومه است
معنی صبر و شکیبایی،حیا معصومه است
از کرامات خدا مشکلگشا معصومه است
آسمان دین حق را دخت موسی کوکب است
از برای هشتمین خورشید دین چون زینب است
صحن و ایوان حریم او حریم کبریاست
آب سقا خانه ی اخت الرضا آب بقاست
دردمندان،مستمندان،این حرم دارالشفاست
هرکه آید در حریم پاک او حاجت رواست
این حریم با صفایش جنت هر شیعه است
هرکه گردد زائر صحن و سرایش بیمه است
شامل کل جهان امشب شده احسان تو
تو کرم کردی و من گردیده ام مهمان تو
گشته ام مهمان کنار سفره ی احسان تو
از طفولیت شدم من ریزه خوار خوان تو
بار دیگر آمدم مولاتنا بر تو پناه
از کرامت عبد درگاه خودت را کن نگاه
من کجا معصومه جان لطف و عطای تو کجا
ای کریمه از کرم امشب نما بر من دعا
با نگاهی از کرم بنما مرا حاجت روا
قسمت و روزی من کن اربعین کرب و بلا
ریزه خوار سفره ات هستم غلام(رضا)
درد من را کن دوا یا حضرت مشکل گشا
#رضا_یعقوبیان
امشب دوباره جلوهگر ماهی درخشان آمده
دختی ز نسل مصطفی با نور یزدان آمده
از مقدم این نور پاک عالم گلستان آمده
بر شیعیان مرتضی جلوه ی جانان آمده
امشب ز رحمت دختر موسی بن جعفر آمده
معصومه ی اخت الرضا تالی کوثر آمده
پیچیده در کل جهان از شادمانی این خبر
نخل ولا بار دگر از لطف حق داده ثمر
نجمه گرفته در بغل امشب یکی قرص قمر
موسی بن جعفر را بُوَد هستی و جان نور بصر
ارض و سما روشن شد از نور خدای لم یزل
نور وجودش را به ما داد هدیه از روز ازل
بر شیعیان مرتضی لطف مکرر آمده
در آسمان دین حق ماه منور آمده
ای عاشقان ای عاشقان جود مصور آمده
در خلقت و خو و نسب زهرای دیگر آمده
در اول ذالقعده ماهی عالم آرا می شود
یک غنچه از آل عبا زینب به دنیا می شود
ای گلبن عصمت نشان ماه جمالش فاطمی است
ثانی زینب باشد و خوی و خصالش فاطمی است
فخر زنان عالم و علم و کمالش فاطمی است
معصومه ی اخت الرضا جاه و جلالش فاطمی است
ای شیعیان او خواهر مولا علی موسی الرضا ست
چون جد و باب اطهرش سرمنشاء جود و سخاست
ماهی در عالم جلوه گر از لطف داور می شود
زیب همه عالم گلی از نسل حیدر میشود
از عطر و بویش عالم هستی معطر می شود
در شادمانی و شعف موسی بن جعفر می شود
بهر قدومش فرشیان آئینه بندانی کنند
حوران جنت از شعف امشب گل افشانی کنند
در آسمان دین حق ماهی شده امشب عیان
روشن شده از مقدم این ماه دین کل جهان
پیچیده در هستی ز او عطر و بوی باغ جنان
موسی بن جعفر را بود معصومه اش آرام جان
بر روی او لبخند زد مولا علی موسی الرضا
روشن شده از مقدم پاکش دل اهل ولا
ای گلبن باغ ولا خار گلستان توایم
امشب ز لطف خاص حق معصومه مهمان توایم
در محفلت بنشسته و ریزه خور خوان توایم
مولاتنا شرمنده از اکرام و احسان توایم
امشب ز شادی و شعف هر دل شده آباد تو
دست همه سوی شما، عید شب میلاد تو
زینت فضای این جهان روی تو یا معصومه جان
باشد بهشت شیعیان کوی تو یا معصومه جان
بر جان و دل ها می وزد بوی تو یا معصومه جان
با دست خالی آمدم سوی تو یا معصومه جان
ای صاحب جود و کرم دست من و دامان تو
دستان خالی مرا پر می کند دستان تو
امشب گل باغ ولا من آمدم سوی شما
بنگر به حال زار من حق علی موسی الرضا
امشب ز لطف و مرحمت درد مرا بنما دوا دستم بگیر از مرحمت من نوکرت هستم(رضا)
عمری بُوَد چون سائلان بر درگهت بنشسته ام
بین همه خلق جهان تنها به تو دل بسته ام
#رضا_یعقوبیان
ای نور چشم زهرا یا حضرت سکینه
از نسل آل طاها یا حضرت سکینه
تو دختر حسینی جانان زینبینی
مهر تو نقش دل ها یا حضرت سکینه
ای نجل پاک خاتم رخشنده ای در عالم
همچون مهی دلارا یا حضرت سکینه
ای زینت مدینه کریمه ای، امینه
ای روح و جان تقوا یا حضرت سکینه
ای گلبن ولایت سر تا به پا عنایت
عزیزه ای و والا یا حضرت سکینه
سر تا به پا حیایی سرچشمه ی سخایی
شفیعه ای به عقبی یا حضرت سکینه
بر عمه نور عینی همسنگر حسینی
از سوی حی یکتا یا حضرت سکینه
ما ظلمت و تو نوری تو مایه ی سُروری
ما قطره و تو دریا یا حضرت سکینه
ما بر شما پناهیم محتاج یک نگاهیم
نام تو ذکر لب ها یا حضرت سکینه
در گلشن تو خارم بنگر به حال زارم
افتاده ام من از پا یا حضرت سکینه
هر چند بی بهایم امشب نما عطایم
برات کربلا را یا حضرت سکینه
با آه و دیده ی تر جسم علی اکبر
دیدی تو اربا اربا یا حضرت سکینه
آه پدر شنیدی در علقمه تو دیدی
جدا دو دست سقا یا حضرت سکینه
دیدی به چشم گریان بابا میان میدان
مانده غریب و تنها یا حضرت سکینه
دیدی به آه و افغان همراه با یتیمان
در موج خون تو بابا یا حضرت سکینه
دیدی که دست و پا زد فاطمه را صدا زد
در زیر تیغ اعدا یا حضرت سکینه
دیدی تو جسم بی سر در موج خون شناور
بر روی نیزه سرها یا حضرت سکینه
پیکر چاک دیدی غلتان به خاک دیدی
صد پاره جسم بابا یا حضرت سکینه
جانت رسید بر لب دیدی چو عمه زینب
آتش به خیمه ها را یا حضرت سکینه
دیدی ز داغ بابا در خیمه ها بلند است
فریاد وا حسینا یا حضرت سکینه
حق حسین ادا کرد تو را از او جدا کرد
با تازیانه اعدا یا حضرت سکینه
(رضا) غلام کویت گرفته عطر و بویت
از لطف خاص زهرا یا حضرت سکینه
#رضا_یعقوبیان