میلاد حضرت علیاصغر(ع)
این طفل رضیع که حجت کبری شد
نامش به حرم ذکر لب سقا شد
هفتاد و دو تن یکی شده ششماهه
با اوست که غربت حسین امضا شد
شاعر: #مرتضی_محمودپور
یم فضل و عفاف و زهد و عصمت گوهر آورده
مه تابندۀ برج ولایت اختر آورده
نهال آرزوی یوسف زهرا بر آورده
عروسِ فاطمه امشب علیّ اصغر آورده
حسین بن علی! این است تنها مُهر طومارت
که با رخسار گلگون میکنی تقدیم دلدارت
چراغ محفل خونینِ عاشوراست این مولود
گل نشکفتۀ ریحانۀ زهراست این مولود
مدال افتخار سینۀ باباست این مولود
دُر یکدانۀ هفتاد و دو دریاست این مولود
چه دُرّی؟ بحرها لب تشنۀ لبهای عطشانش
چه مولودی که هفتاد و دو ملّت باد قربانش!
نفس تسبیح و لب تهلیل و خاموشی است تکبیرش
تمام حُسن ثارالله در سیما و تصویرش
وجودش مصحف عشق و گل لبخند تفسیرش
به کف جان و به دل نور و به سر شور و به لب شیرش
نفس¬هایش حکایت از قیام کربلا دارد
گلویی همچو یاس آماده بر تیر بلا دارد
فلک با آفتاب و ماه خود دور سرش گردد
شهادت شستشو با خون پاک حنجرش گردد
دلِ خونِ خدا خون از نگاه آخرش گردد
مدال شانۀ فرزند زهرا پیکرش گردد
نظام دین، بقا از حلق پاره پاره اش گیرد
عجب نی گر که فطرس حاجت از گهواره اش گیرد
دو چشمانش دو زمزم، چهره کعبه، سینه اش سینا
نگاه افکند در آغوش مادر بر رخ بابا
جمال پنج تن در عارض نورانی اش پیدا
بزرگان جهان را قد به تعظیم جلالش تا
مخوان طفل صغیرش حجّۀ الله کبیر است این
تمام خلق را فردای محشر دستگیر است این
شاعر: #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
✨﷽✨
📔#داستان_کوتـاە
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ... ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ... ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...
👌ﻣﺘﻮﺍضعانهتر و دوستانهتر وجود هم را لمس کنیم ، بیتفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...
قابل توجه همه نوجوانان عزیزکوهپایه
🔸کلاس روخوانی و روانخوانی قرآن کریم 🔸
توسط استادسیدحسین بنی طباء
▫️هرهفته یکشنبه ها و سه شنبه ها ازساعت 16:30 الی 17:45 درمسجدالزهرا (س) برگزارمی گردد.
🎁همراه با جوایز نفیس و ارزنده🎁
🔻همراه داشتن دفترچه یادداشت و خودکارالزامی است🔺
کانون فرهنگی هنری حضرت رقیه سلام الله علیها کوهپایه
@Fadak_mzk
✅تلنگر
✍بعضی آدمها مثل چوب خشکاند! تا عصبانی میشوند، آتش میگیرند و همه جا را دودآلود میکنند. همه جا را تیره و تار کرده، اشک آدم را جاری میکنند. ولی بعضیها این طور نیستند؛ مثل عودند... وقتی حرفی را میزنی که ناراحت میشوند و آتش میگیرند، بوی جوانمردی و انصاف میدهند و «گذشت»، انگیزهی انتقام را در آنها خاموش میکند.
این است که میگویند: «هر کس را میخواهی بشناسی، در وقت عصبانیت و خشم بشناس.»
#میلادحضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر
دوباره شور دوباره قیامتی دیگر
دوباره نغمه یِ داود میرسد امشب
دوباره زَمزَمه یِ رود میرسد امشب
دوباره از جگرِ کوه چشمه میجوشد
زِ کوچه هایِ مدینه کِرِشمه میجوشد
عصا به سینهی دریا کشیده راهی را
زِ شوق حضرت موسیٰ دویده راهی را
مسیح آمده تا خانهی مسیحایَش
کلیم سُجده کند بر قدومِ لیلایَش
خریده نوح به جانش هزار طوفان را
مگر نگاه کُنَد پیرِ مِی فروشان را
دوباره نوبتِ جام و سبو و ساغر شد
برای آمدنش انتظارها سر شد
شب است و خانهی زهرا عجب تماشایی است
زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است
از آسمان به زمین آفتاب آمده است
علیِ سوم ِعالی جناب آمده است
اگر چه طفل، ولی نه، پیرِ هر مست است
قسم به حضرت مولا امیرِ هر مست است
رسیده آینه دارِ امام عاشورا
رسیده حُسنِ خِتامِ قیامِ عاشورا
اگرچه غُنچهی پیچیده در قُمات است این
به لعلِ کوچکِ خود چشمه یِ حیات است این
دو طاق حُسن دو اَبرو دو تیغ آورده
برای بوسه یِ بابا عقیق آورده
برایِ حضرتِ ارباب دلبری دیگر
برای قافله سالار حیدری دیگر
فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست
قسم به او که علمدارِ کوچکِ باباست
گشود گیسوی او را جهان پُر از دِل کرد
کتابِ کربُبلا را حسین کامل کرد
به رویِ دوشِ عمو همچو آبشار علیست
رسیده است بگوید که ذوالفقارِ علیست
تبسمی زد و تا کبریا به وَجد آمد
از آن دو چشمِ خدایی خدا به وَجد آمد
عجب شبی است که روی علیست مهتابَش
رُباب گرمِ نگاهش رقیه بی تابش
هزار مرتبه عباس عزیز جان میگفت:
شبی که اکبرِ لیلا به او اذان میگفت:
فرشته بال به طاقِ دو اَبرویَش میزد
گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویَش میزد
به پیشِ دیده یِ زینب حسین زینب وار
گرفت بوسه زِ لبهایِ او هزاران بار
نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد
هوای خانهی ارباب کربلایی شد
دلش حسینیه بود و سَیَنجَلی میگفت:
نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی میگفت:
بهانه کرد دلش داغ آبها را باز
به چشمهای علی دید کربلا را باز
اگر چه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف
به رویِ دست عزیزش توان ندارد حیف
کنارِ خیمه رباب است و چشم در راه است
تمام هستی مادر شبیه یک آه است
به روی دست پدر بود و بال و پر میزد
لبان تاوَلی اش شعله بر جگر میزد
به زخمهای لبش خون تازه جاری بود
اگر غلط نکنم وقتِ نِی سواری بود
حسین دستِ غریبی به رویِ زانو زد
برای جُرعه یِ آبی به حرمله رو زد
صدایِ خنده و شور و سُرور و هِلهِله بود
بلندتر زِ همه خندههای حرمله بود
مسیرِ تیرِ سه شعبه به حَنجرش اُفتاد
به روی دست پدر وایِ من سَرَش اُفتاد
بخون کشید رُخَش را تمام گیسو را
که دوخت تیرِ سه شعبه گلو و بازو را
📖متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که امروز امام خامنه ای(حفظه الله) خواندن آن را به مردم توصیه کردند:
🔺و كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ :
يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.
🔺ترجمه دعای هفتم:
اي آنكه گرهِ كارهاي فرو بسته به سر انگشت تو گشوده ميشود، و اي آن كه سختيِ دشواريها با تو آسان ميگردد، و اي آن كه راه گريز به سوي رهايي و آسودگي را از تو بايد خواست.
سختيها به قدرت تو به نرمي گرايند و به لطف تو اسباب كارها فراهم آيند. فرمانِ الاهي به نيروي تو به انجام رسد، و چيزها، به ارادهي تو موجود شوند،
و خواستِ تو را، بي آن كه بگويي، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نيست، بي آن كه بگويي، رو بگردانند.
تويي آن كه در كارهاي مهم بخوانندش، و در ناگواريها بدو پناه برند. هيچ بلايي از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگرداني، و هيچ اندوهي بر طرف نشود مگر تو آن را از دل براني.
اي پروردگار من، اينك بلايي بر سرم فرود آمده كه سنگينياش مرا به زانو درآورده است، و به دردي گرفتار آمدهام كه با آن مدارا نتوانم كرد.
اين همه را تو به نيروي خويش بر من وارد آوردهاي و به سوي من روان كردهاي.
آنچه تو بر من وارد آوردهاي، هيچ كس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوي من روان كردهاي، هيچ كس برنگرداند. دري را كه تو بسته باشي. كَس نگشايد، و دري را كه تو گشوده باشي، كَس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند، و آن كس را كه تو خوار گرداني، كسي مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. اي پروردگار من، به احسانِ خويش دَرِ آسايش به روي من بگشا، و به نيروي خود، سختيِ اندوهم را درهم شكن، و در آنچه زبان شكايت بدان گشودهام، به نيكي بنگر، و مرا در آنچه از تو خواستهام، شيرينيِ استجابت بچشان، و از پيشِ خود، رحمت و گشايشي دلخواه به من ده، و راه بيرون شدن از اين گرفتاري را پيش پايم نِه.
و مرا به سبب گرفتاري، از انجام دادنِ واجبات و پيروي آيين خود بازمدار.
اي پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بيطاقتم، و جانم از آن اندوه كه نصيب من گرديده، آكنده است؛ و اين در حالي است كه تنها تو ميتواني آن اندوه را از ميان برداري و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور كني. پس با من چنين كن، اگر چه شايستهي آن نباشم، اي صاحب عرش بزرگ.
دهم رجب المرجب سالروزمیلادباسعادت باب المراد ، حضرت امام محمد الجواد علیه السلام را به محضرامام زمان(عج) و تمامی شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
#فدک
#هیئت_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_محمد_تقی_علیه_السلام
#اسعدالله_ایامکم_یا_صاحب_الزمان_عج
✨﷽✨
📚حکایتی زیبا از بهلول دانا
✍بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد .او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟ بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟
پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای!
بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت: اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد!
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#چارپاره
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است
چادر شبرنگِ ماه از روشنی آکنده است
از زمین دارد دوباره نور، میبارد به عرش
نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است
غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده
بین آغوشش دلیلِ «اِنیَکادش» آمده
باب رحمت باز شد بر زائرانِ مشهدش
در مدینه؛ صاحبِ «بابالجوادش» آمده
آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را
میپراند بالهایش هر زمین افتاده را
هدیهای را میبَرد تا خانهی سلطان طوس
میبَرد از جانب حق؛ نامِ سلطانزاده را
تا بساط سور و سات شادمانی جور شد
خانهی خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد
این طرف؛ چشمِ رضا روشن شد از تابیدنش
آن طرف؛ چشمان شور دشمنانش کور شد
عالِم آل محمد عالِمی آورده است
عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است
پیش او «یحیبناکثم»ها تلمّذ میکنند
عالِمان را علم او طفل دبستان کرده است
من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم ؟!
مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم
آمدم اینجا بیاندازم دلم را در ضریح
آمدم تا صاحبِ دربار را زائر شوم
از درِ بابالمرادش هر که داخل میشود
با خروشِ چشمهی جودش مقابل میشود
با ضریحش؛ طبعِ شعرِ هر کسی گل میکند
بیسوادِ این حرم؛ یکباره دعبل میشود
دستِ رقص پرچمش دل میسپارد آسمان
پای کوه گنبدش سر میگذارد آسمان
کاظمین از روزِ روشن نیز نورانیتر است
اصلا انگاری سه تا خورشید دارد آسمان
بُرده ما را از کنارِ خویش، سلطان؛ کاظمین
جسممان اینجاست، زیر پای او؛ جان کاظمین
ما کبوترهای جلد گنبدیم و طی شده
عمرمان در راهِ پروازِ خراسان - کاظمین
#رضا_قاسمی
💠 توصیف #امام_جواد علیهالسلام از زبان مبارک #امام_رضا سلاماللهعلیهما
🌊 خداوند مولودی نصیب من ساخته است که همانند #موسی بن عمران، شکافندهی دریاهاست.
❇️ و همانند #عیسی بن مریم است که مادرش مقدس است و پاک و مطهر آفریده شده است...
💞 و حضرت رضا سلاماللهعلیه تمام شب را با طفل در گهواره صحبت میکرد.
📚 بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۵
◻️ #روایت
هدایت شده از فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
قابل توجه همه نونهالان و نوجوانان عزیزشهرکوهپایه
🔸کلاس روخوانی و روانخوانی قرآن کریم 🔸
توسط استادسیدحسین بنی طباء
▫️هرهفته سه شنبه ها ازساعت 16:30 الی 17:45 در مسجدالزهرا سلام الله علیها برگزارمی گردد.
🎁همراه با جوایز نفیس و ارزنده🎁
🔻همراه داشتن دفترچه یادداشت و خودکار الزامی است🔺
کانون فرهنگی هنری حضرت رقیه سلام الله علیها کوهپایه
@Fadak_mzk