eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
902 دنبال‌کننده
28هزار عکس
11.3هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
* ...* ۴ 🌟◈•══•❇️•══•◈💞 استاد پناهیان: 🔷 بنده وقتی میخواستم امتحان رانندگی بدم ، چون بالاخره فضای دوران مقدس اقتضا میکرد آدم یه رانندگی های اجباری کنه ♻️به نظر خودم رانندگی بلد بودم تا دنده رو عوض کردم و اومدم برم آقای افسر گفت بزن کنار شما قبول‼️ 👈در حالی که هفت ، هشت نفر رو قبل از من کرده بود. 🔹خب برای بچه هایی که دستشون به ماشین میرسه و خیلی از این کارها رو باید تو اون فضا انجام بدن هنر نبود رانندگی کردن . 💯ولی با اینکه رانندگی بلد بودم ، حس اونروز امتحان هیچوقت یادم نمیره.👌 استرس هم نبودهاااا.. 🔅رفقا بهم گفته بودن تو دست رو دنده بزاری دنده رو عوض کنی این میدونه شما بارها دنده عوض کردی ، نگران نباش.!☺️ ⏮منم نگران نبودم ولی بازم روز امتحان رو داشتم... 🔸هزاران بار دنده عوض کردیم ولی یادمون نیست ولی اون لحظه رو من یادمه چجوری دنده عوض کردم 😊 با نشاطم بودم ولی حس امتحان رو داشتم . استرس امتحان نه❌ بلکه حس امتحان👌 *┄┄┄••❅✨❅••┄┄ @fadayiane_banoye_damshgh
✉️ : ✅من حسینی که به اهتمام نورزد، نمی‌شناسم. 👌به حسینی که شهید گریه می‌نامندش، ایمان ندارم. ❌ من به گریه و زاری برای سبک شدن و تخلیۀ هیجان و ناراحتی ایمان ندارم. ☝️سوگواری امام حسین، افراد و ذلیل پرورش نمی‌‌دهد، گریه‌کننده پرورش نمی‌‌دهد. 👌عزای امام حسین انسان‌هایی حسینی پرورش می‌‌دهد، انسان‌هایی که همانند امام حسین در برابر ستمگر را می‌‌کنند.
. 🍃یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: ❌روزی مرحوم مرشد چلویی معروف ، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود ، روزی سه چهار دیگ چلو می فروختیم و مشتری‌ها فراوان بودند ، اما یک‌باره اوضاع زیر و رو شده مشتری‌ها یکی یکی پس رفتند ، کارها از سکه افتاده ، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمی‌شود…؟ 🍃شیخ تأملی کرد و فرمود: تقصیر خودت است که مشتری‌ها را می‌کنی. مرشد گفت: من کسی را رد نکردم ، حتی از بچه‌ها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها می‌دهم. شیخ فرمود: آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود ؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟! مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد ، او را یافت و از او پوزش خواست ، و پس از آن تابلویی بر در مغازه‌اش نصب کرد و روی آن نوشت: نسیه داده می‌شود ، حتی به شما. وجه دستی هم به اندازه وسعمان پرداخت می شود. 📚 کیمیای محبت