eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
844 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
«در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب #روضه برگزار می‌کرد، شهید به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود👌. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم🌹. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط #سر داد.» 🕊 #شهیدمحسن_حججی🌺
تو کجایی؟ در گستره‌ی بی مرز این جهان تو کجایی؟ من در دور دست‌ترین جای جهان ایستاده‌ام: دور از تو 🌷 🌙✨
به نقل از همسر 🌷 🌿 بعضی از روزهای جمعه تلفن همراهش خاموش بود. وقتی دلیلش رو می پرسیدم می گفت: ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم .😍 اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم😊 🥀 🌷🕊 🥀 🕊 💫 🌙✨
. 💠هر صبح در چشمه سار نور الهی، نورانی شویم. 🍃صفحه ۴۶۳، هدیه به 🌷 @fadayiane_banoye_damshgh
. 💠هر صبح در چشمه سار نور الهی، نورانی شویم. 🍃صفحه ۴۸۶، هدیه به 🌷 @fadayiane_banoye_damshgh
. 💠هر صبح در چشمه سار نور الهی، نورانی شویم. 🍃صفحه ۵۲۱، هدیه به 🌷 @fadayiane_banoye_damshgh
🔹 استاد پناهیان: 🌹 شهید حججی ابراهیم هادی دیگریست برای این زمان...💔 🌹 🕊 🌹 🕊 ✨ ✨🌙
🌙 🌾«برای بانوی صبر السلام‌ای بانوی سلطان عشق السلام‌ای بانوی صبر دمشق زینب دنیا و عقبی علی شرح مدح لافتی الا علی در مسیر شام غوغا کرده ایی، شهر را آشوب برپا کرده ایی، خطبه خواندی، از غریبی حسین زنده کردی، کربلا در عالمین گر نبودی کربلایی هم نبود گریه و شور و نوایی هم نبود 🌾رنج‌هایی ست فراوان دیده ایی خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی دیده بودی، حلق و چشم و حرمله گریه کردی پا به پای قافله بسم الله النور … 🌾صلی الله علیک یا اماه یا فاطمه الزهرا “سلام علیک” و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون هرگز نمی‌میرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما … چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، 🌾هرچه به زمان رفتن نزدیکتر می‌شوم قلبم بی تاب‌تر می‌شود … نمی‌دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم … نمی‌دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم … به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می‌نویسم … نمی‌دانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند … نمی‌دانم چه چیز‌هایی عامل آن شد … بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیز‌های دیگر در آن اثر داشته است … 🥀 🥀 🕊🌷 ✨ 🌙✨
🌙 🌹مراسم قرآن به سر آغاز شد و آقای رئیسی که تولیت حرم رضوی بود، مراسم قرآن به سر را آغاز کرد. دست‌هایم را به سوی آسمان بلند کردم و به سوی حرم امام رضا (ع) نگاه کردم و گفتم: «یا امام رضا (ع)! تو را به جوادت قسم می‌دهم حالا که اینقدر دلش می‌خواهد و بی‌تابی می‌کند، قسمتش کن تا به سوریه برود». 🌹وقتی مراسم به پایان رسید به آقا محسن گفتم که «من رضایت دادم. اگر می‌خواهی به سوریه برو». آقا محسن این را گفتم خیلی خوشحال شد و برقی در چشمانش زد که تا ان لحظه اصلا چنین حالی را از او ندیده بودم. 🌹 همان شب به چند نفر از دوستانش تماس گرفت و گفت که «من رضایتم را از امام رضا (ع) و مادرم گرفتم و برای اعزام آماده‌ام». 🥀 🥀 🕊🌹 ✨ ✨🌙