بوسه بر #قرآن
و بر لب دعای سلامتی🤲
در دل چه غوغاييست
#غوغا💗
معامله است ديگر
از جان خود گذشتند
تا #خدا خريدار جانشان شود..
معامله خوبيست👌
سراسر سود
طرف حسابت #خداست....
#شهيد_ابوالفضل_راه_چمنی
#سالروز_شهادت 🌷
🕊
#همسرانه❤️
🦋آقا ابوالفضل بود. هر روز قبل از حرکت به سمت خانه زنگ میزد. آن روز وقتی رسید خانه، هنوز خانم همسایه، خانه ما بود. آقا ابوالفضل یک سلامی کرد و رفت داخل اتاق. برای سفارش کیک پول میخواستم، رفتم داخل اتاق که بردارم، متوجه شد.
🦋گفت: «لازم نیست من بدانم چکار میخواهی بکنی؟» من که نمیخواستم کیک لو برود گفتم: «نه لازم نیست!»
🦋پول را دادم به خانم صاحبخانه و به او گفتم: «روی کیک حتماً نوشته بشود همسر عزیزم تولدت مبارک!» در حیاط خانه که به هم خورد، آقا ابوالفضل رفت سمت پنجره. دید که خانم همسایه جایی رفت.
🦋حسابی کنجکاو شده بود. به کارهایم مشکوک شده بود. خندید و گفت: «راستش را بگو کجا فرستادیش؟» گوشی خانه زنگ زد. خانم صاحبخانه بود. داشت آهسته صحبت میکرد.
🦋گفت: «برات سفارش دادم، ولی غروب نیستم. میتوانی خودت تحویل بگیری؟» تشکر کردم و گفتم: «بله میروم.» آنقدر کنجکاو شده بود که من مجبور شدم به او گفتم: «امشب تولدت هست، من برایت کیک سفارش دادم. کیک را ببریم خانه پدرت و با هم بخوریم.» سر کوچه کیک و شمع را گرفتیم و خانه پدرشان رفتیم فردای آن روز به من یک جملهای گفت که شک ندارم میدانست این دفعه شهید میشود.
🦋گفت: «خانم شهدا همیشه قبل از رفتن یک کار خاصی میکنند، یا یک اتفاق خاصی برایشان میافتد، تو هم برای من تولد گرفتی.» سرش را کمی تکان داد.
🦋حرفش را خورد، ولی من متوجه منظورش شدم! منظورش این بود که "برای من تولد گرفتی و من هم شهید میشوم''.
#مدافع_حرم
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق 💔
#قرآن_نور_است.
💠 با نور قرآن، شیطان را ذوب کنیم
🍃صفحه ۷۶، هدیه به
✨#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
@fadayiane_banoye_damshgh