eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
839 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣تصور نمی‌کردم حزب اللهی ها این قدر و شنگول باشند. اصلا آدم های را که می‌دیدم تصور می کردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. ❣محمدحسین یک میز گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش .وارد که می‌شدیم بعد از نماز اول وقت، و مسخره بازی شروع میشد. ❣لذت میبردم از بودن کنارشان از میترکیدی بدون ذره ای . 🌷
💠 🍃اگر نیرویش می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه. وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد. طرف می ماند با سلاح و خستگی اش. 🍃ولی برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد. 🍃روز به روز روی کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد. 🍃به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید. خیلی هوای نیرویش را داشت. مسئول گروهان بود. برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست. او را با عنوان می شناختند.
#عاشقانه_شهدا❤️ 🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم می‌ایستاد. 🌸وقتی چای و قند را به من تعارف می‌کرد، حتی بچه مذهبی‌ها هم #نگاه می‌کردند. 🌸چند دفعه دیدم خانم‌های مسن‌تر #تشویقش کردند وبعضی‌هایشان به شوهرشان می‌گفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره! 🌸ابراز #محبت های این چنینی و می‌کرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود. حتی می‌گفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن! ‌ 🌸ولی خیلی بدش می‌آمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه می‌روند. می‌گفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟ ‌اعتقادش این بود که با خط کش #اسلام کار کن ‌ 📚قصه دلبری ‌#شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم
🔸هیچ‌ وقت نگفت را تیغ نزن، آهنگ🎶 گوش نکن، یا شلوار پاره نپوش ...❌ اگر با او می‌گشتی اول وقت‌خوان می‌شدی، ناخودآگاه؛ بدون این که یک کلمه به تو بگوید، نمی‌کردی. 🔹هر وقت قرار بود ببینمش از روز قبل ریش‌هایم را نمی‌زدم𓼨 و لباس می‌پوشیدم، بس که حضورش بود👌 📚منبع:کتاب عمار حلب
🌺خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم. 🌺خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک که دیگه به یادت نیوفتم. 🌺 نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی!) 🌺 حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر
فداییان بانوی دمشق
کی گفته ما دیوونه امام حسینیم؟! خیلی هم آدمای باشعوری هستیم😊 🌷شهید محمدحسین محمدخانی
💠ولایت پذیری 🔰« » از دوستان هیئتی محمدخانی درباره خصوصیات اخلاقی و نگاه تربیتی او در هیئت می‌گوید:👇 🔰 «نگاه محمدخانی به عزادارانی که به هیئت می‌آمدند، جدی و عجیب بود. مثلاً اگر یک نفر جدید می‌آمد، می‌گفت با این آدم شوید و با او برو و بیا داشته باشید تا شود.یا به یک نفر می‌سپرد که همراهش باشد و مثلاً اگر در درس‌📚 و دانشگاه مشکل دارد کمکش کند. 🔰 تیپ‌های مختلف را این‌گونه در هیئت جذب می‌کرد و نگه می‌داشت👌. می‌گفت هر کس که است و تیپ و ظاهرش کمتر به ما می‌خورد را تحویل بگیرید تا به این واسطه جذب هیئت (ع) شود.» 🔰«محمدخانی اعتقاد داشت که بچه‌های هیئتی باید را یاد بگیرند. باید یک نفر که مسئولیت را بر عهده دارد، حرف آخر را بزند✋ و این الگویی باشد برای تبعیت از ولایت. با رفتارهای خود هم سعی می‌کرد افراد را طوری تربیت کند که ولایت‌پذیر باشد. 🔰 یک سال و نیم از رفتنش مسئولیت هیئت را تحویل داد تا بعد از رفتنش هیئت ضربه⚡️ نبیند. خودش کنار رفت، اما به هیئت می‌آمد و به تصمیمات مسئول هیئت می‌کرد تا بقیه یاد بگیرند که باید ولایت‌پذیر باشند، ولو اینکه بزرگ‌تر باشند یا سابقه بیشتری داشته باشند. 🔰یا مثلاً یک سال با اینکه خودش حضور داشت، اما اردوی مشهد هیئت را به شخص دیگری داد و با اینکه از اول تا آخر اردو می‌دوید و کارها را خودش می‌کرد، اما خودش را تحت فرمان مسئول اردو نشان می‌داد. این کارها را برای این می‌کرد که ولایت‌پذیری را به بچه‌ها یاد بدهد.»
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣تصور نمی‌کردم حزب اللهی ها این قدر و شنگول باشند.اصلا آدم های را که می‌دیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. ❣محمدحسین یک میز گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش .وارد که می‌شدیم بعد از نماز اول وقت، و مسخره بازی شروع میشد. ❣لذت میبردم از بودن کنارشان از میترکیدی بدون ذره ای . 🌷
. 💠هر صبح در چشمه سار نور الهی، نورانی شویم. 🍃صفحه ۱۰۱، هدیه به 🌷 @fadayiane_banoye_damshgh
❤️ اولین زیارت مشترکمان را از (علیه السلام) شروع کردیم. محمدحسین این شعر را خواند: صحنتان را میزنم برهم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی ها نکن میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است گنبدت مال همه باب الجوادت مال من جای من پشت در میخانه باشد بهتر است 🌷
. 💠هر صبح در چشمه سار نور الهی، نورانی شویم. 🍃صفحه ۱۶۰، هدیه به 🌷 @fadayiane_banoye_damshgh
🕊 🔹یک روز رفتیم بعلبک. اول مزار دختر امام حسین علیه السلام را زیارت کردیم، حضرت خوله بنت الحسین علیه السلام، اولین بار بود میشنیدم امام حسین علیه السلام چنین دختری هم داشته اند. 🔹محمدحسین ماجرایش را تعریف کرد که وقتی کاروان اسرای کربلا به این شهر میرسن، دختر امام حسین علیه السلام در این مکان شهید میشه. امام سجاد علیه السلام ایشون رو در اینجا دفن میکنن و عصاشون رو برای نشونه، بالای قبر توی زمین فرو میکنن! 🔹از معجزات آنجا همین بوده که آن عصا تبدیل میشه به درخت و آن درخت هنوز کنار مقبره است که زائران به آن دخیل میبندند. همسر شهید مدافع حرم 🌸 🌷
بسم رب الزهرا و این است رسم جهان؛ روز به شب می رسد و شب به روز آه از سرخی شفقی که روز را به شب می رساند! اما ما را به تو نه! نه اینکه راهی نباشد، نه انتخاب ما غافلان هزار تو بود آن هم تاختن در هزار توی و نتیجه یکه تازی هایمان شد چاله چاله هایی از جنس نفس در وجودمان... حاج عمار! این روزها یکی مانند تو را نیاز داریم در زندگی فانی مان . حاج عماری که چاله های وجودمان را پر کند و انتهای راه را ختم کند به ، همان راهی که نزدیکترین راه به است و نزدیکترین راه به امام حسین بود و ما تمام امیدمان به محرم . بانی همین جاست. شک نکن و تلاش میکند برای شناختن امام حسین به عالم همانطور که در زمان بودنش در این جهان همه دنیا را می نشاند پای 🌷💔