#عشق_فقط_عشق_علی🕊🤍
ما ڪاخ نداریم بدان فخر بفروشیم
اموال نداریم کہ بر فقر بپوشیم
داریم گرانمایہ ترین ثروت عالم
یڪ رهبر و او را به جهانے نفروشیم
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندآیه#قرآن بخونیم
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃
🌹 بسیجی شهیدحمید شریف الحسینی
🌹نام پدر : علی آقا
🌹تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۱۱/۱۲
🌹تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۸/۲
🌹عروج شهید:والفجر ۴/مریوان
🌹مزار شهید: گلزار شهدای دارالسلام
👇فرازی از وصیتنامه شهید:🥀
هر گاه به یاد من افتادید، به یاد حضرت اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) و شهدای اسلام، قرآن بخوانید
اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
به نقل از نوید شاهد کاشان: 🍃🥀شهید حمید شریف الحسینی / دو تولد ، دو پرواز ، یک نام
بالاخره پایان فصل نفس گیر تابستان رسید و دل در فصل برگریزان هوایی شد. بر آن شدم تا در کوچه های مشهد کشکول گدایی بر گردن آویزیم و به سر سوزن عشقی ارمغان آوریم . یکی دو روز پرسه در شهر و گپی و نجوایی با امام غریب ، جسم خسته را جانی و دل مجروح را مرهمی نهاد.
از بخت ملیح و مهین مادرم که بگذرم ، اقبال مات شده خودم هم گفتنی است .گاهی یک نوشته ای روی دیواری می تونه آدم ها رو مجنون وار داغ دار کنه .و الا توی تاکسی و چشم دوختن توی تابلوها همیشه زندگی رو بو دار نمی کنه ، مگر برای گمشده دارهایی مثل من و ما ، بلوار خیام ، تقاطع فردوسی ، چهارراه ...... بازم نگاه می کنم .درسته اشتباه نمی کنم .از بلوار خیام که بگذریم ، تقاطع فردوسی کمی جلوتر چهارراهی است به نام یک شهید .🍃🥀🍃
عجب شهدا هم گاهی برا خودشون دردسر درست می کنند ، بهانه می گیرند تا یکی را به تور بزنند .یکی را با خواب ، یکی را با وصیتنامه ، یکی را با ....و من رو با نام و نشان.
اون شب مثل بی برادرشده ها دمق شده ، چهارراه 🥀شهید را توی دلم چهارچشمی می پاییدم تا رسیدم توی خونه . مادرم که همیشه دلش ابری است کافیه یک رعد و برق دشت سینه اش را خیس کنه گاهی هم نام برادرم حتی اگر شده توی خیابانهای مشهد ، ابروهای پر پشت یک بسیجی ، چکمه خاک گرفته یک سپاهی ، از همه چیز حتی از درخت کاج کنار خیابان پل می زنه کنار حمید .
وقتی پنجره وجودش به اونور عالم باز بشه غوغاست.حالا می خواستم بگم چهارراه بعدی به نام دادش حمیده .ولی هرچه بود گفتم . یک چهارراه به نام حمید توی این شهر . هزار فکر اون شب زد به سرش . شاید حمید با بچه های مشهد همسنگر بوده ، شاید دوستی خواسته یادش کنه ، شاید تو اشتباه کردی ، شاید اشتباه دیدی .......قرارشد فردا بریم بنیاد شهید .🥀🍃
صبح روز بعد سراغ به سراغ خودمون رو رسوندیم بنیاد ، اگر کارت بنیاد شهید کاشان همراه نبود بدجوری دماغ سوخته می شدیم .چشمم خطا نرفته بود ؛ 🍃🥀شهید حمیدرضا شریف الحسینی🥀🍃 متولد مشهد ، سال شهادت 1365 محل دفن بهشت رضا (ع) .🥀🍃
شماره تلفن خانواده اش را گرفتیم مثل اینکه دو نام مشترک قرابت قلبی هم می آره . خانمی گوشی را برداشت صدایش بوی داغ می داد : من همسر 🍃🥀شهید شریف الحسینی🥀 هستم .آدرس گرفته قرار شد بریم منزل .
ساعت 5 پنجه هایش را سخت به دلم گیرداده ، بعد از ظهر بود ، مادر در تب یک قرار می سوخت .زنگ را بیدار کردیم و درب خانه گشوده شد.دو مادر با یک پسر خیره چشم در چشم هم دوختند.پدری که صورتش دفتر خاطرات دلم را گشود یادش به خیر پدرم رفته پیش لاله ها.🌷🌷
خانه ،خانه عکس و نگارخانه تصویرهاست ،درست مثل خونه خودمون .انگار توی اتاق خودمون نشسته ایم .عکسهای کوچک و بزرگ ، قابهای ساکت و لبخند بی صدای 🥀شهید شریف الحسینی.🍃🥀🍃
ما از کاشانیم ، شهر ما مثل شهر شما بوی ستاره می ده ، خونه هاش مثل خونه های شما نمایشگاه عکسه ، کوچه هاش مثل کوچه های شما عطر شقایق داره .مادرش یک دردانه داشت 🥀«حمیدرضا»🍃 که آنهم دردی کش میخانه شد و از جام طهور روح الهی نوشید .
عکسها رو دیدم .همونه که تو خونه با همین نام می خوانیم 🥀🍃🥀حمید شهید ، با دو تولد ، با دو پرواز ولی با یک حرف.
👇متن وصیتنامه شهید حمید شریف الحسینی:🍃🥀🍃
بسم الله الرحمن الرحیم🤲
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله استغفروا الله ربی و اتوب الیه الهی العفوانا لله و انا الیه راجعون
اللهم ان مغفرتک ارجی من عملی و ان رحمتک او سع من ذنبی
🤲خدایا ! بدرستی آمرزشت امید بخش تر از کردار من است و براستی رحمتت وسیع تر از گناه من است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
با سلام به روان پاک و پیکر بی سرحسین (ع) سیدالشهدا و فرزند پاکش خمینی عزیز که جانم فدای هر دویشان باد و با درود به روان پاک شهدای اسلام و خانوادههای آبرومندشان و با امید استخلاص عزیزانمان از چنگ بعثیون خونخوار چند کلامی را از باب اینکه سفارش به نوشتن شده است می نویسیم
🤲خدایا ! تو خود شاهد بودی که اعمالم خیلی کم برای رضای تو بوده است و از این بابت شرمندهام.
🤲خدایا ! خود شاهدی که خیلی اشتباهات و گناهان کوچک و بزرگ مرتکب شدهام ، خود میدانی که حتی در لحظاتی که عزیزانمان جان خود را میباختند من هم در غفلت خفته بودم ،و خودت خدایا خوب همه را میدانی و اینک آمدهام که تقاضای عفو و بخشش نمایم ، تقاضای دیدار نمایم.
🤲خدایا ! اینک با این کوله بار گناه، با این کمر خمیده از خطاهایم ، معبودا ! آمادة دیدارم ، با رویی سیاه ولی امیدی بلند ، امید به رحمت بیپایان تو ای ستار العیوب!.
لحظههای آخر است، چندین ساعت دیگر ساعت حرکت میرسد. امیدوارم که بتوانم کارم و خدمتم را به نحو شایسته انجام دهم تا لااقل گوشهای از دین خود را به🥀 شهدای انقلاب اسلامی ادا کنم.
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
شهید عسگری و چند تن از تیپ فاطمیون به شمار انگشتان دست خط قرمز دوم را حفظ میکنند و علیاقا در همان روز نزدیک به 20 تکفیری را به هلاکت میرساند. مقداری نان خشک و آب برای آنها از طریق کانال فرستاده میشود و لحظاتی بعد شهید عسگری برای پاکسازی با رمز "علی الله اکبر" به جلو میرود و میگوید "با رمز یا حسین پشت سر من بیایید" پس از لحظاتی مدافعان هر چه میگویند علی الله اکبر اما هیچ پاسخی نمیشنوند.
یک تیر به سینه و یک تیر همه به پیشانی ایشان اصابت کرده بود که به حالت سجده به مقام شهادت نائل شدند.
#سالگرد_شهادت
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
شهید سعید علی دادی متولد دهه شصت و ساکن محله مسعودیه بود که بامداد جمعه ۱۳ بهمن در پی حمله رژیم صهیونیستی به جنوب دمشق به درجه رفیع شهادت نائل شد
شهید سعید علیدادی از مستشاران نظامی سپاه پاسداران در سوریه در حمله بامداد جمعه - ۱۳ بهمن 1402 - جنگندههای رژیم صهیونیستی در حومه شهر دمشق به شهادت رسید.
#سالگرد_شهادت
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🌹شهید محمّد على پليان🌹
🕊فرزند:
غلامحسين🌿
🕊ولادت:
در اوّل دى ماه سال 1342
در شهرستان مشهد 🌿
🥀پدرش مى گويد:
«چون در شب مبعث حضرت رسول(ص) به دنيا آمد. همه اقوام مى گفتند:
برويد و تمام شهر را چراغانى كنيد.»🥀
🕊شهادت:
در 1365/8/21
و در شب مبعث حضرت رسول(ص)🌿
🕊مزارشهید:
در بهشت رضا(ع) مشهد،
جنب مزار شهيد محمود كاوه 🌿
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_علی_ایرانمنش در سال۱۳۱۱ در شهرکرمان متولد شد. پدرش کارگر یک کارخانه رنگرزی و مادرش خانهدار بود. او که تحصیل در حوزه علمیه را برگزید پس از مدتی عازم قم شد. وی با اتمام تحصیلات حوزوی در کنکور سراسری شرکت کرد و در #رشته_الهیات_دانشگاه_تهران مشغول تحصیل شد و بعد از به اتمام رساندن دوره کارشناسی به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده مجددا به کرمان برگشت. او پس از مدتی ازدواج کرد و ثمره ازدواجش ۴ فرزند است. با اوج گیری انقلاب مردمی جمهوری اسلامی ایشان نیز به صفوف #انقلابیون پیوست و با اینکه توسط ماموران ساواک دستگیر و شکنجه شد از مسیرش بازنگشت. او بعد از پیروزی انقلاب به عنوان دبیرکل آموزش پرورش استان کرمان منصوب شد و سرانجام در تاریخ ۲۷بهمن ۱۳۶۷ توسط #گروهک_تروریستی_منافقین به شهادت رسید."🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷