eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
از_خودت_هیچ_مگو مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگوید: روزی دو ملک آمدند خانه ما . گفتم برای قبض روح آمده اید ؟ گفتند :نه . گفتم : پس چه ؟ گفتند : برای یاد دادن راه فنا آمده ایم . راه این است : 1 ) از خودت چیزی نمی گویی . 2 ) غیر از خدا هیچ نمی خواهی . گفتم : همین ؟ گفتند : بقیه ، قیل وقال است . @faghatkhoda1397
♦️امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکردبه یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود.هر روز بااتوبوس ازمسجدم به خانه برمی گشتم.هفته ای می شد که این مسیر را بااتوبوس طی می کردم که یک روزحادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد.با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم! ⁉️همین طور داشتم با خودم یکی به دو میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است… هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید. 🚕راننده تبسمی کرد و گفت: 👈ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر می‌کنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟! 🧔آن امام جماعت مسجد می گوید: وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم… اشکهایم بی اراده سرازیر بودند نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!! 🌺چنان زندگی کن . کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا اشنا شوند @faghatkhoda1397
✍پاسخ به سوال فرمانرواي روم قيصر روم از طرف امام هادی: 📜 براي يكي از خلفاي بني عباس ، در ضمن نامه اي نوشت : ( ما در كتاب انجيل ديده ايم كه هر كس از روي حقيقت سوره اي بخواند كه خالي از هفت حرف باشد ، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام مي كند ، و آن هفت حرف عبارت است از : ( ث ، ج ، خ ، ز ، ش ، ظ ، ف ، ) ، ما هرچه بررسي كرديم چنين سوره اي را در كتابهاي : تورات و زبور و انجيل نيافتيم ، آيا شما در كتاب آسماني خود ، چنين سواره اي را ديده ايد ؟ ) خليفه عباسي ، دانشمندان را جمع كرد ، و اين مساله را با آنها در ميان گذاشت ، آنها از جواب آن درماندند ، سرانجام اين سوال رااز امام هادي ( ع ) پرسيدند ، آن حضرت در پاسخ فرمود : آن سوره ، سوره ( حمد ) است ، كه اين حروف هفتگانه در آن نيست . 💠پرسيد : فلسفه نبودن اين هفت حرف ، در اين سوره ، چيست ؟ فرمود : حرف ( ث ) اشاره به ( ثبور ) ( هلاكت ) و حرف ( ج ) اشاره به ( جحيم ) ( نام يكي از دركات دوزخ ) ، و حرف ( خ ) اشاره به ( خبيث ) ( ناپاك ) ، و حرف ( ز ) اشاره به ( زقوم ) ( غذاي بسيار تلخ دوزخ ) و حرف ( ش ) اشاره به ( شقاوت ) ( بدبختي ) و حرف ( ظ ) اشاره به ( ظلمت ) ( تاريكي ) ، و حرف ( ف ) اشاره به ( آفت ) است . 💠خليفه ، اين پاسخ را براي قيصر روم نوشت ، قيصر پس از دريافت نامه ، بسيار خوشحال شد ، و به اسلام گرويد ، و در حالي كه مسلمان بود از دنيا رفت @faghatkhoda1397
🤴فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد. 💠پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد. 💠آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد: 🦋پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد. 📙انوار نعمانیه ، ص @faghatkhoda1397
💎 چرا حرم ها کبوتر دارند نه کلاغ ؟ از نظر طب سنتی، هر مکانی دارای طبع و مزاج خاص خود است. بعضی مکانها مانند غسالخانه هاو قبرستانهابه دلیل گریه وغم وزاری دارای طبع سرد و خشک (سودایی) هستند. سالن های ورزشی ؛مراکز تحقیقاتی به دلیل هیجان بالا دارای طبع گرم وخشک هستند. اما مکانهایی وجود دارند که دارای طبع گرم وتر هستند یعنی خونسازند. نشستن کنار رودخانه سودای مغز را ازبین می برد در واقع می تواند آرامبخش بوده وافسردگی ها را ازبین ببرد اما نشستن در کنار دریا سودازا و نیز ایجادکننده افسردگیهاست. حتی توصیه می شود افرادی که مشکلات روحی روانی شدیدی دارند از نشستن کنار دریا آن هم به هنگام غروب آفتاب با لباس بنفش و یا یاسی خودداری کنند چون زمینه خودکشی را برای خود فراهم می آورند. ازجمله مکان های خونساز می توان حرم اهل بیت(علیهم السلام) رانام برد. گرمای معنوی این مکان ها آنقدر بالاست که هرفرد با هرطبع و مزاجی را درمان خواهدکرد. جالب است که هیچ کلاغی در حرم ها دیده نمی شود و بیشترفضای صحن و حیاطها را کبوترها پر کرده اند. چون کبوترپرنده ای گرم مزاج است به همین خاطر عاشق گرمای معنوی امام و امامزاده هاست! اماکلاغها بدلیل سرد مزاج بودنشان تاب وتحمل گرمای این مکانهارا ندارند!!! آیا تا کنون به آینه های شکسته داخل حرمها دقت کردید؟؟؟ چرااین آینه ها شکسته اند؟؟؟ مفهومش این است که"به اینجا امدی جسم خاکیت را بشکن و ازوجود خاکیت بگذر وحتی از خودت صرف نظر کن! واین شکسته شدن در درون عاملی است برای کاهش سودا در بدن و افزایش دم و خون . (تدوین : دکتر سام دلیری محقق ومدرس طب سنتی واسلامی) @faghatkhoda1397
🐭موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می‌بست ‍ از این اصطلاح در مواقعی استفاده می‌کنند که کسی برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کند. یا در مورد کسانی به کار می‌رود که خودش پذیرفته نشده باشد ولی بخواهد معرف دیگری شود و ....موارد مشابه دیگر. می‌گویند موشی از کوچه‌ای می‌گذشت، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت و پیرزنی را دید که سرگرم کار است. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و به انباری رفت و دید در آنجا همه چیز فراوان است. یک طرف کیسه‌های گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند و خلاصه هر چه که می‌خواست در آنجا یافت می‌شد. چشمش به سوراخی افتاد. با خودش گفت: همین جا زندگی می‌کنم. درون سوراخ رفت و متوجه شد که سقف اتاقش تار عنکبوت بسته است. موش گفت: باید این جا را خوب تمیز و مرتب کنم. او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه انبار به دیوار تکیه داده شده بود. با خود گفت چه کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟ سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را دست بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی توانم از آن عبور کنم. قدری فکر کرد، بعد گفت: بهترین کار این است که جارو را به دم خود ببندم و دنبال خودم به داخل سوراخ ببرم و همین کار را کرد. ولی جارو در سوراخ گیر کرد. در این هنگام پیرزن وارد انبار شد و دید که از سوراخی در انباری، جارویی بیرون آمده است. جارو را کشید و دم موش با جارو کنده شد. پیرزن خنده‌ای کرد و گفت: «موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می بست. @faghatkhoda1397
حاج_اسماعیل_دولابی در دنیا قرار و آرامش نیست. همه‌ی عالم هم که مال تو باشد، همین که یک احتمال خطر بدهی، بی‌قرار می‌شوی. اما وقتی کسی به آخرت راه پیدا کند، دیگر احتمال خلاف آن را نمی‌دهد؛ لذا آخرت دارِ قرار است: «الآخرة دار القرار و الدنیا لیس لها من قرار»: آخرت خانه‌ی قرار است و برای دنیا قرار و آرامشی نیست. @faghatkhoda1397
🌼 در بنی اسرائیل زاهدی از شهر بیرون شد. در غاری نشست، که توکل می کنم تا روزیِ من برسد. یک هفته برآمد و هیچ رِفْقی (گشایشی) پدید نیامد و به هلاک نزدیک گشت. وحی آمد به پیغامبر روزگار که آن زاهد را گوی: به عزت من که تا به شهر نشوی و در میان مردم نروی تو را روزی ندهم. پس به فرمان حق به شهر باز آمد و رِفْق ها آغاز کرد. از هر جانبی هر کسی تقرّبی می کرد و چیزی می آورد. در دل وی افتاد که این چه حالت است؟ وحی آمد به پیامبری که در آن روزگار بود که او را بگوی: تو خواستی که به زهد خویش حکمت ما باطل کنی، ندانستی که من روزی بنده ی خویش از دست دیگران دهم. تو بندگی کن [و کار می کن] و کار خدایی و روزی گماری به ما باز گذار. @faghatkhoda1397
‌ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 درمحضر بهجت استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد. ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه زيارت عاشورا ميخواندم. وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند. شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم. امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد 💠 @faghatkhoda1397
✍آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! 💥همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 📚منبع: کتاب آخرین @faghatkhoda1397
📚 درثاقب المناقب، محمدبن حمدان از ابراهیم بن بطلون و او از مادرش روایت کرده است که:《پرده دارمتوکل بودم، او پنجاه غلام به من سپرده شد وبه من دستوردادند که آنهارا مسلمان وبه آنهانیکی کنم، وقتی یک سال تمام شددرحالی که نزداو ایستاده بودم ابوالحسن علی بن محمد النقی"ع" براو وارد شدند ودرجایگاهشان نشستند. به من دستوردادند غلامان را ازخانه هایشان خارج کنم ومن نیز چنین کردم. چون ابوالحسن رادیدند، تمامی آنهابه سجده افتادند. متوکل نتوانست درآنجابماند، بلندشدوپشت پرده پنهان گشت وامام برخاستند. وقتی متوکل فهمید بیرون آمدوگفت: وای برتو بطلون! این چه کاری بود که غلامان کردند؟ گفتم: بخداسوگندنمیدانم. گفت: ازآنهابپرس. ازآنان درمورد کاری که کردندسوال کردم. گفتنداین مردی است که هرسال نزدما می آمدودین رابرماعرضه می کرد و ده روز نزدما می ماند. اوجانشین پیامبر برمسلمانان است.《متوکل دستورداد تاهمه ی آنها را تا آخرین نفر بکشند.》 وقت عشاءبه نزد ابی الحسن "ع" رفتم. غلامی درآنجابود؛ به من نگاه کردندوفرمودند: داخل شو، وارد شدم وایشان نشسته بودند. فرمودند: ای بطلون، باقوم چه کارکردند؟ گفتم: ای فرزندرسول خدا همه را تاآخرین نفرکشتند! فرمودند: تمامی آنهاراکشتند؟! گفتم: آری، بخدا سوگند. فرمودند: میخواهی همه آنهارا ببینی؟ گفتم : بله، ای فرزند رسول خدا. بادست به پرده اشاره کردند. واردشدم ودیدم همه نشسته اند و میوه میخورند.》 @faghatkhoda1397
🚩داستان نبش قبر جناب حر توسط شاه اسماعیل صفوی🌟 👑هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسیدند: « چرا؟» استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند. توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.» شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. » پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد. هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد. شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند. به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند. @faghatkhoda1397
🌷 آیت الله وحید خراسانی : ✍ تمام خزائن مادی و معنوی عالم ، در دستان علی بن ابی‌طالب «علیه السلام» است. @faghatkhoda1397
🌷 امام خمینی(ره) : 👌 طول برزخ هر کس به قدر عشق و علاقه او به است. @faghatkhoda1397
✍استـــاد فــاطمـــےنيــا : مشـڪل ڪارهاي ما از ڪجـاست. مشکل اکثر ما از ناحیه‌زبان است! وقتی‌درخانه، سرِیک‌موضوع‌ساده دل فرزند يا همسرت را می‌شکنـی و با او تندی می‌ڪنی، آیا متوجـہ هستی که خودت را از برکات‌الهـی محــروم می‌ڪنی؟! پناه می‌بریم به خدا از این زبــان! @faghatkhoda1397
❗️ ‍ عارف وارسته مرحوم سیدعلی نجفی(ره) " شما که به فکر سلامت دل هستید، چرا می گذارید روی آینه دلتان غبار بنشیند؟ تندتند با استغفار این آینه را پاک کنید. نگذارید زنگ بزند!" @faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا عالی 🌹موضوع: زیارت عاشورا، درسنامه سلوک @faghatkhoda1397
✍آیت‌الله بهجت (ره) : دعای تعجیل فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبی است؛ یعنی راستی و جدی [از طولانی شدن غیبت] با همّ و غم و متأثر باشیم و از خدا بخواهیم تا فاصله هزار و چند صد ساله که بین مردم و واسطه‌ی فیض اتفاق افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای با حال حزن و اندوه و تأثر قلبی از مردم واقع نمی‌شود، اگر می‌شد قطعاً وضع این‌طور نبود. فرج، وقت معینی دارد که در آن وقت حضرت ظهور می‌کند [و دعای خاصّ با شرایط و تعداد معین در تعجیل و تقریب آن مؤثّر است]. 📚 در محضر بهجت ، ج ٢ ، ص ٣٢۵ . @faghatkhoda1397
: مرحوم شیخ رجبعلی خیاط فرموده اند: 🍃« به نظر حقیر، اگر کسی طالب راه نجات باشد و بخواهد به کمال واقعی برسد و از معانی توحید بهره ببرد، باید به چهار چیز تمسک جوید: اول حضور دائم دوم توسل به اهل بیت (س) سوم گدایی شب ها چهارم احسان به خلق 👈 @faghatkhoda1397
❓چه اموری باعث رزق و روزی می شود؟ ✍ براساس آيات و روايات، اموری که موجب افزايش رزق و روزی می شود : 1⃣ اهميت دادن به نماز ، مخصوصاً نماز اول وقت . 2⃣ راضی بودن پدر و مادر از انسان و دعای آنان . 3⃣ صدقه دادن . 4⃣ دعا کردن پشت سر برادران دینی . 5⃣ گناه نکردن و توبه از گناهان گذشته . 6⃣ خوش اخلاقی و نيت خير و خوب داشتن . 7⃣ رعایت حق الناس و حقوق مردم 8⃣ نیکی کردن به اهل خانه 9⃣ قناعت کردن و ميانه روی در زندگی @faghatkhoda1397
♦️ گزیده‌ای از روایات جهاد با نفس، مورد توصیه آیت‌الله بهجت(ره) ✍امام صادق علیه‌السلام فرمود: هر بنده‌ای که به چیزی که خدای عزّوجلّ دوست ‌دارد روی آورد، خداوند نیز به چیزی که او دوست ‌دارد روی ‌آورد، و کسی که به [ریسمان] الهی چنگ زند، خداوند او را حفظ می‌کند و کسی که‌ خداوند به سوی او روی آورد و او را نگاه‌داری کند، باکی ندارد آسمان بر زمین افتد یا بلائی سخت و همه‌گیر بر اهل زمین فرود آید؛ چنین کسی به‌سبب پرهیزکاری‌ در حزب خدا جای دارد و از هر بلایی در امان است، آیا خداوند نمی‌گوید: «همانا پرهیزکاران در مقام امن الهی جای دارند». 📚 وسائل‌الشیعه، ج15، ص211 @faghatkhoda1397
✅ چه با خودت آوردی ؟ ✍ آیت الله جوادی آملی : خداوند در قرآن می‌فرماید : «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها»، نفرمود : کسی که در دنیا کار خوب بکند یا کسی که در دنیا ایمان بیاورد اهل نجات است، در هیچ جای قرآن نداریم که فرموده باشد «من فعل الحسنة» بلکه فرمود: «من جاء بالحسنة». این یعنی انسان باید یک قدرتی داشته باشد که بتواند این اعمال حسنه را با خود ببرد. یعنی اعمالش در دستش نقد باشد. این‌طور نباشد که در دستش کار خیر بگذارد بعد گناه کند، غیبت کند و... که با این کارها افعال خیرش بریزد. این مصداق همان «من فعل الحسنة» است که مورد نظر قرآن نیست، بلکه انسان باید آن‌طور باشد که بتواند همه‌ی افعال نیک و خوب خودش را به همراه خود ببرد. لذا در صحنه‌ء قیامت نمی‌گویند : تو در دنیا چه کردی؟ بلکه می‌گویند : چه با خودت آوردی؟ 📝 درس تفسیر ۹۳/۰۹/۰۳ @faghatkhoda1397
✍ آیت‌الله بهجت(ره): خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیری بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام [عمل] قبول و کدام رد می‌شود. 📚 در محضر بهجت، ج1، ص28 @faghatkhoda1397