eitaa logo
الحمدالله کما هو اهله
146 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
9 فایل
⭕حسین جان! چون علی اکبر(ع)مرا هم در عبایَت جمع کن ...♻ @alhamdallah آیدی مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیک، افتقدتُک جداً سلام‌بر‌تو‌که‌حقیقتا‌ًدلتنگِ‌توام✨ -یااباعبدالله-🖤💔 🌷 تا 🏴 🌙 🏴@KASHKOOLMAAREFAT🏴
💠اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ 🔷سفره حضرت رقیه(س)🔷 🎙سخنران:حجت الاسلام داستان پور 🎤مداح:کربلایی عباس کارگران 📌مجلس ویژه بانوان 💳نذورات نقدی:۵۸۵۹۸۳۱۱۸۰۶۵۸۷۴۱ علیرضا جمشیدی 📱شماره تماس برای نذورات غیرنقدی:۰۹۱۳۱۰۶۴۰۸۶ جمشیدی 🗓یکشنبه ۲۱ مردادماه ۱۴۰۳ از نماز مغرب و عشاء 🕌مکان:جنب مزار مطهر شهیدگمنام شهرابریشم(اردوگاه استانی شهید آیت الله بهشتی) 🇮🇷|رسانه مردم شهرستان فلاورجان| 📎 https://eitaa.com/joinchat/1500839936Cde87214d92
♻️حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکرصلواتی هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🍃🌸🍃╯
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکرصلواتی هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🍃🌸🍃╯
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکرصلواتی هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🍃🌸🍃╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ امام زمان (عج) بهترین دوست سخنران استاد معاونیان 🏴🏴🏴 به کانال دوستداران آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف بپیوندید 👇👇👇👇 @Devotees_of_Mahdi_313 امام زمان عج: من از همه عالم مظلوم‌ترم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اعترافات عجیب نشریه تایمز درباره رهبر معظم انقلاب 🔺توصیه می شود حتما ببینید و منتشر کنید. تا ابلهانی که شعار مرگ بر دیکتاتور می دهند بفهمند چقدر نادان و نمک نشناسند. و چگونه آلت دست دشمن شده اند.
♻️کارهای روتین قبل از خواب هرشب♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼 پای کلام خداوند 🔅 فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا ﴿۱۰﴾ 🔸 باز گفتم: به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزنده‌ای است. 🔅 يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا ﴿۱۱﴾ 🔸 تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند. 🔅 وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا ﴿۱۲﴾ 🔸 و شما را به مال بسیار و پسران متعدد مدد فرماید و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا کند. 💭 سوره مبارکه نوح
وقوع فتنه ایران.mp3
30.67M
سلام بزرگوار🌱 【فتنه بزرگی که بزودی ایران را دربرمیگیرد❌】 بزودی درایران ┄┅🍃 خودتان را آماده ؛ یا فتنه آخرمنتهی به کردید⁉️ ✅— هدف ترساندن یا پیشگوئی کردن نیست ؛ هدف این است که درموردش خوب بدانید تا بازی نخورید هرثانیه هرلحظه امکان و احتمال آن وجـــــــــــــــود دارد با آمدن هر لحظه ممکنست این اتفاق بیفتد ❌ حالا نقش من بچه در این فتنه چیه 🤔⁉️ ⛔️اگر میخواید در دام نیفتید⛔️ اگر میخواهید جزء باقی بمانید ؛ بایستی این فایل صوتی را تا میتوانید انتشار دهید و هدف و رسالت خود را ظهــــــــــــور پدر مهربانی ها حضرت مهدی زهرا بدانی 🌙⚡️✨ 🕊☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊 بحق حضرت زینب س،ان شاءالله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یاعلی🦋
وقوع فتنه ایران.mp3
30.67M
سلام بزرگوار🌱 【فتنه بزرگی که بزودی ایران را دربرمیگیرد❌】 بزودی درایران ┄┅🍃 خودتان را آماده ؛ یا فتنه آخرمنتهی به کردید⁉️ ✅— هدف ترساندن یا پیشگوئی کردن نیست ؛ هدف این است که درموردش خوب بدانید تا بازی نخورید هرثانیه هرلحظه امکان و احتمال آن وجـــــــــــــــود دارد با آمدن هر لحظه ممکنست این اتفاق بیفتد ❌ حالا نقش من بچه در این فتنه چیه 🤔⁉️ ⛔️اگر میخواید در دام نیفتید⛔️ اگر میخواهید جزء باقی بمانید ؛ بایستی این فایل صوتی را تا میتوانید انتشار دهید و هدف و رسالت خود را ظهــــــــــــور پدر مهربانی ها حضرت مهدی زهرا بدانی 🌙⚡️✨ 🕊☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊 بحق حضرت زینب س،ان شاءالله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یاعلی🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسیدن به گنج گنجی از ثروت یا علم استغفار کبیر امام صادق (ع) 🕊☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊 بحق حضرت زینب س،ان شاءالله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یاعلی🦋
🕊☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊 بحق حضرت زینب س،ان شاءالله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یاعلی🦋
هدایت شده از ❤️ ریحان جوراب ❤️
ســلام گـــل های مهربان🌸🍃 صبحتون شادو پرانرژی🌸🍃 از خــدا خـواهـانم صفحه غـم و انـدوه 🌸🍃 در دفترزنـدگیتون هـمیشـه سفید بمـانـد....🌸🍃 اوقاتتون به وقت مهربانی 🌸🍃 و لبخندتون به رنگ عشق باشه روزتـون پـر از مـهـر و مـحـبت🌸🍃 🍃🌸🍃
ســلام گـــل های مهربان🌸🍃 صبحتون شادو پرانرژی🌸🍃 از خــدا خـواهـانم صفحه غـم و انـدوه 🌸🍃 در دفترزنـدگیتون هـمیشـه سفید بمـانـد....🌸🍃 اوقاتتون به وقت مهربانی 🌸🍃 و لبخندتون به رنگ عشق باشه روزتـون پـر از مـهـر و مـحـبت🌸🍃 🍃🌸🍃
♥️🍃 برای ادامه دادن به راهی که میدونی و مطمئنی درسته ، هیچ وقت ناامید و تسلیم نشو چون آدم امیدوار ، تسلیم نمیشه و آدمی که تسلیم نشه ، همیشه امید داره. ❤️صبح تون بخیر ❤️