شاملو تو کتاب مثل خون در رگهای من
برای آیدا نوشته:
بدبختی فقط هنگامی به سراغ من میآید
که ببینم آیدای من ، لبخندش را فراموش
کرده است! (:
@fahamejann
اسکارِ قشنگترین تعریف میرسه به
هوشنگ ابتهاج که گفت: « ما لالیم! »
تلاش میکنیم یه چیزی رو به طرفمون
بفهمونیم ولی نمیشه!
این زبان برای بیرون از ما ساخته شده!
شما درد رو چطوری میخوای به بقیه
حالی کنی؟
ما در بیان احساساتمان بیچارهایم...
@fahamejann
ولی شعر قشنگ اونه ک گفت:
خسته ام بی ترمزم مثل بسیجی های جنگ
فتح آغوشت بگو در کربلای چندم است؟!
#آخدا😍🙃
@fahamejann
•فَ٘ہاٰمِ٘ہ↻•|fahame|
:)
من پایههایِ خشم و اندوه و گُریز بودم؛
تو جانِ مرا اما به عشق دوختی!...↻
روی تورا ندیده خریدار بوده ام
تا آن زمان که پرده بیفتد چه ها کنم...♥️'
رفتم به او بگویم ،
من عاشقت شدم را
لرزیدم از نگاهش ،
گفتم عجب هوایی♥️
@fahamejann
هدایت شده از ''هر آنچہ نگفتم'🇵🇸
ابتدا بسمِ ربِ آغوشش !
گونھ ها ؛
چشم ها ؛
لبش ؛
گوشش ؛
نقطهیِ عطفِ جذبهیِ رویش ؛
انعکاسِ شکستِ ابرویش !
سبزهِ اندامِ باغِ زیتون ها ؛
مو پریشانِ بیدِ مجنون ها ؛
تن ، بلندایِ نخلِ اهوازی ؛
راه رفتن ، خدایِ طنازی !
شعرِ اعجازِ ناز میخوانم ؛
در نگاهش نماز میخوانم ..
ربنا آتنا هواۍِ تَنَش!
اهدنا فی صراطِ آمدَنَش
کھ بیوفتند به کوچهیِ ما گذَرَش !
یا بچرخد به سمتِ ما نَظَرَش !
با همان چشم هایِ بۍبَدَلَش ؛
کھ چه جان ها گرفته در قِبَلَش .
چشم ها قطره هایِ بادامَند ؛
چشم هایی کھ مستِ مادامَند ؛
خانمان سوزِ ناکَسند اینان !
کھ برایِ جهان بَسند اینان !
دیده ها را خمار میخواهند
همه را بیقرار میخواهند !
مردمانم کھ مست میخندند
تا زمانی کھ هست میخندند
دل اگرچه نیست میبندم .. :)