به مرگم راضیم اما فقط یک آرزو دارم
سرم را لحظه ی آخر به زانوی تو بگذارم:)💔🚶🏼♂️
پناه میبرم از شرِّ شهرِ بیتو به غربت
به گوشهای که غمم را به گوشِ جاده بگویم
شبی نَبوده که من یادِ روی او نکنم
وَ با خیالِ رُخَش باز گفت و گو نکنم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من ، از تو دم زدم..
آفتاب، صورتش را گلکون کرده بود؛ امّا ستیهنده روی [همان] نیمکت، سوگوار نیامدنش بود.
•فَ٘ہاٰمِ٘ہ↻•|fahame|
@fahamejann
ای که سیاه چشمات همرنگ روزگارم...
به قولِ نزارقبانی:
آیا شک داری
که ورودت به قلبم،
باشکوهترين روز تاریخ
و زیباترین خبر جهان بود؟♥️-