هدایت شده از |•نــْــآمْــــٓــــیٓرّآ :) _
میدونم بالاخره یه روزی میفهمین،
ولی مطمئن نیستم بتونم از زیرِ
یه سنگِ مرمرِ هفت سانتی صداتونو بشنوم.
•فَ٘ہاٰمِ٘ہ↻•|fahame|
تو خبر نداری بزرگوار ولی ما اینجا زیر بار انتظار که بیای و یه دل سیر توی آغوشت زندانی شیم ، له شدیم
- پس کی قراره بیای دنبالم و ببریم یه
جایی که فقط خودمو و خودت باشیم؟
من بیشتر از این نمیتونم تحمل کنم.
@fahamejann
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن
تو بگو من به تو مشتاقترم یا تو به من؟
زندهام بیتو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن
بعد از این در دل من، شوق رهایی هم نیست
این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن
وای بر من که در این بازی بیسود و زیان
پیش پیمانشکنی چون تو شدم عهدشکن
باز با گریه به آغوش تو برمیگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن
تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن
-فاضلنظری
اگر به گذشته برگردم ، بارها تکرارت میکنم !
نه اینکه تو بهترین عاشق بودی
یا من وفادار ترین معشوق . . .
فقط در کنار تو قلب من
در آرامترین حالتش قرار داشت...!
@fahamejann
هوا هم بغل گِرا شده(:
بَغَّلَ
یُبَغِّلُ
بَغِّل
تَبغیل
فقط باید باشی تا صرف شوم بین دستانت...
فَ٘ہاٰمِ٘ہ
•فَ٘ہاٰمِ٘ہ↻•|fahame|
هوا هم بغل گِرا شده(: بَغَّلَ یُبَغِّلُ بَغِّل تَبغیل فقط باید باشی تا صرف شوم بین دستانت... فَ٘ہاٰ
بغلم کن! بغلم کن که حرف زدن کافی نیست…