eitaa logo
فهام
1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
172 ویدیو
25 فایل
💠فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب💠 ✅محتوای فاخر و عمیق ✅زبان ساده و قابل فهم ❌شعار ❌حرف بی‌سند ⏱شبی 5 دقیقه رضا بیات: استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی. @DR_Reza_Bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 4 از 4 🟢 جمع‌بندی: اگر فقط به فرم ظاهری عبادات توجه کنیم، بسیاری اهل عبادتند؛ حتی مشرکان هم کنار کعبه نماز می‌خواند: «ما کان صلاتهم ..». اگر فقط به فرم ظاهری توجه کنیم، تفاوت چندانی بین مسلمانان نمی‌یابیم؛ امام معصوم هم یکی می‌شود مثل بقیه؛ حداکثر این است که بیشتر از بقیه نماز می‌خواند؛ همه سجده می‌کنند؛ او هم می‌کند؛ حالا او بیشتر سجده می‌کند می‌شود «سیدالساجدین»! این نگاه فرمی و کمّی، نگاه غیر شیعه است. ✅ در نگاه شیعه، ایمان مقدم است و کیفیت جایگزین کمیت است. «سیدالساجدین» کسی است که بهتر سجده می‌کند نه الزاما بیشتر! ✅ به آیۀ ابتدای بحث برگردیم: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ ...» در نگاه شیعه، من و شمایی که در قرن 15 هجری زندگی می‌کنیم هم می‌توانیم جزء «السابقون» باشیم. معنا و شرط هجرت را از امیرالمؤمنین(ع) شنیدیم. «سبقت» هم کیفی است نه کمّی: چه کسی بهتر هجرت می‌کند نه زودتر و بیشتر. در سورۀ واقعه می‌خوانیم که گروهی از نسل‌های بعدی هم از «السابقون» هستند: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(10) أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(11) فىِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ(12) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ(13) وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(14) ✅ سؤال: با این نگاه، کدام آیۀ قرآن، از اهل بیت(ع) جداست؟ حدیث ثقلین را در ذهنتان مرور کنید: «لن یفترقا». فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء دوازدهم 🕋 🟠 امروز می‌خواهیم بر اساس آیات سورۀ هود(ع)، شرایط دو پیامبر اولوالعزم را با هم قیاس کنیم: حضرت نوح(ع) و حضرت محمد(ص). ✅ حضرت نوح(ع) به مردمش گفت: قَالَ يَا قَوْمِ أَ رَءَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلىَ‏ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبّیِ وَ ءَاتَئنىِ رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْکُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لَهَا كَارِهُون‏ (هود: 28) گفت: اى قوم من! به من بگوييد اگر من برهانى از پروردگارم داشته باشم و به من بخشايشى از سوى خويش داده باشد كه از چشم شما پنهان گردانده باشند آيا مى‌‏توانيم شما را به (قبول) آن وا داريم در حالى كه شما آن را ناپسند مى‌‏داريد؟ ✅ چند آیه قبل، دربارۀ رسول‌الله(ص) آمده است: أَ فَمَن كاَنَ عَلىَ‏ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْه‏ ... (هود: 17) پس آيا كسى كه از سوى پروردگارش برهانى دارد و گواهى از (خويشان) وى پيرو اوست... (مانند كسى است كه چنين نيست)؟ 🟠 واضح است که به لحاظ توفیق اجتماعی، شرایط این دو پیامبر(ص) اصلا قابل قیاس نیست. حضرت نوح(ع) با تمام توانمندی‌اش نتوانست جمعیت زیادی را جذب کند و پس از او نیز آیین خاصی از او به یادگار نماند یا به خبرش به ما نرسید؛ اما رسول‌الله(ص) هم در زمان خودش توفیق بسیار داشت و توانست اقوام پراکندۀ عرب را به یک امت قدرتمند تبدیل کند، هم در طول قرون، فرهنگ و تمدن اسلامی جایگاه ویژه‌ای در تاریخ جهان به دست آورد. طبق این آیات، هر دوی این پیامبران الهی «از سوی پروردگار برهانی داشتند»: « عَلىَ‏ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ». تفاوت آنها در بخش بعدی است؛ زن و فرزند حضرت نوح(ع) کافرند؛ ولی دربارۀ رسول‌الله قید شده که « يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْه‏»: «گواهى از (خويشان) وى پيرو اوست». طبق روایات، این شاهد نبوت که رسول‌الله را پیروی می‌کند و «از او» است، امیرالمؤمنین(ع) است. این که دقیقا از همان آغاز رسالت رسول‌الله(ص)، همسرش خدیجه(س) و علی(ع) که در خانۀ او زندگی می‌کرد و در حکم فرزندش بود، به او ایمان آوردند، گامی بسیار بلند در توفیق اجتماعی رسول‌الله محسوب می‌شود. 🟠 در یک جامعه، رهبر بدون پیرو معنا ندارد و پیروان هستند که یک فرد صاحب ایدۀ عادی را به رهبر تبدیل می‌کنند. همان‌طور که یک دانشمند هر چه که باسواد باشد، تا شاگردی نداشته باشد، «معلم» محسوب نمی‌شود. ✅ در همین راستا می‌توان وقایع غصب خلافت را نیز تحلیل کرد. امیرالمؤمنین(ع) با تمام توانمندی‌اش پس از پیامبر(ص) خانه‌نشین شد، چون یاور قدرتمندی جز همسرش نداشت. جالب آن‌که حضرت فاطمه(س) در خطبۀ فدکیه، به همین آیۀ حضرت نوح(ع) استشهاد کرد: «أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لَهَا كَارِهُون»: «آيا مى‌‏توانيم شما را به (قبول) آن وا داريم در حالى كه شما آن را ناپسند مى‌‏داريد؟» فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء چهاردهم 🕋 قَالَ رَبِّ‏ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلىَ‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (حجر: 36- 38) (ابلیس) گفت: پروردگارا! پس تا روزى که (همگان) برانگيخته مى‏شوند، مرا مهلت ده. فرمود: اينک تو از مهلت يافتگانى. تا روز آن وقت معلوم. 🟠🟠🟠 وهب بن جميع، عن أبي عبد الله (ع)، قال: سألته عن إبليس و قوله: رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ أي يوم هو؟ قال: «يا وهب، أ تحسب أنه يوم يبعث الله الناس؟ لا، و لكن الله عز و جل أنظره إلى يوم يبعث قائمنا، فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه، فذلك اليوم هو الوقت المعلوم». شخصی از امام صادق(ع) دربارۀ «وقت معلوم» (مهلت ابلیس) سؤال کرد که کی است؟ امام صادق(ع) فرمود: آیا فکر می‌کنی روزی است که خدا مردمان را برمی‌انگیزد؟ نه! خدا شیطان را تا روز قیام قائم ما مهلت داد. قائم(ع) او را می‌گیرد و گردن می‌زند. آن روز است که وقت معلوم (مهلت ابلیس) است. 📌 تفسیر البرهان، ج3، ص366. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء پانزدهم 🕋 وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبىَ‏ حَقَّه‏ (اسراء: 26) و حقّ خويشاوند را به او برسان‏ 🟡 توضیح: در جنگ با یهودیان، خیبر با حضور مسلمانان و پهلوانی معجزآسای امیرالمؤمنین(ع) فتح شد. اما در چند مورد، قلعه‌ها بدون جنگ عمومی تسلیم پیامبر(ص) شدند یا به روایتی، با حضور پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و نه هیچ کس دیگر، تسلیم شدند. بنابراین مسلمانان در فتح آنها نقشی نداشتند. آیه نازل شد که در چنین مواردی، کسی غنیمت نمی‌برد و تمام آنچه که به دست آمده؛ اختصاصا تحت اختیار پیامبر(ص) است: 🕋 وَ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلىَ‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لَا رِکاَبٍ وَ لکنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلىَ‏ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلىَ‏ کلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ * مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلىَ‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى‏ فَللهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى‏ وَ الْمَسَاکينِ وَ ابْنِ السَّبِيل‏ ... (حشر: 6-7) و آنچه خداوند به پيامبرش از (دارايى) آنان (به غنيمت) بازگرداند چيزى نبود که شما براى (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانى دوانده باشيد ولى خداوند پيامبرانش را بر هر کس بخواهد چيره مى‌‏گرداند و خداوند بر هر کارى تواناست. آنچه خداوند از (دارايى‏‌هاى) اهل اين شهرها بر پيامبرش (به غنيمت) بازگرداند از آن خداوند و پيامبر و خويشاوند و يتيمان و مستمندان و در راه مانده است‏ ... 🟡 بعد آیۀ 26 سورۀ اسراء نازل شد که حق نزدیکان را بپرداز؛ یعنی فدک را به فاطمه(س) بده. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
بدین ترتیب، فدک از زمان رسول الله(ص) به تملک حضرت فاطمه(س) درآمد. فدک که باغ بسیار بزرگ و حاصلخیزی بود، درآمد سرشاری داشت که ایشان صرف فقرا می‌کرد و وارد زندگی شخصی ایشان نمی‌شد؛ اما به هر حال پشتوانۀ مالی مهمی محسوب می‌شد. غاصبان خلافت، فدک را نیز غصب کردند که این پشتوانۀ مالی از بین برود و توانایی اقتصادی امیرالمؤمنین(ع) برای احقاق حق کم شود. غاصبان فدک، ابتدا ادعا کردند که فدک ارث است و بعد، به دروغ گفتند که پیامبران ارث نمی‌گذارند و فدک متعلق به بیت المال است. 🟠 عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: کانَ رَسُولُ اللَّهِ أَعْطَى فَاطِمَةَ فَدَکاً قَالَ: کانَ وَقَفَهَا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» فَأَعْطَاهَا رَسُولُ اللَّهِ حَقَّهَا، قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ ص أَعْطَاهَا قَالَ: بَلِ اللَّهُ أَعْطَاهَا. 📌 تفسیر عیاشی، ج2، ص287 🟠 ابان (یکی از یاران امام صادق ع) از ایشان پرسید: آیا فدک را پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) داد؟ امام فرمود: پیامبر(ص) دست نگه داشته بود. وقتی خدا آیه نازل کرد که «حق خویشاوند را به او برسان» پیامبر(ص) حق فاطمه(س) یعنی فدک را به او داد. ابان پرسید: یعنی پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) داد؟ امام(ع) فرمود: بلکه خدا به او داد. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء شانزدهم 🕋 🔴 نابودی قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا * أُوْلَئک الَّذِينَ کفَرُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا (کهف: 103-105) بگو: آيا شما را از زيانکارترین کسان آگاه کنيم؟ آنان که کوشش‏هايشان در زندگانى دنيا تباه شده است ولى خود گمان مى‏برند که نيکوکارند. آنان کسانی‌اند که آيات و لقاى پروردگارشان را انکار کردند و کردارهايشان تباه گرديد؛ از اين رو روز رستخيز براى آنها هيچ وزن [و ارزشى‏] قائل نخواهيم شد. 🟠 توضیح: این زیان‌کاران واقعا اعمالی انجام داده‌اند؛ اما اعمالشان نیست و نابود شده است. علت این اتفاق عجیب آن است که آیات خدا و ملاقات خدا (=معاد) را انکار کرده‌اند. 🟢 حدیث: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ‏ أَكْبَرُ مِنِّي‏ وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي 📌 کافی، ج1، ص207 🟢 امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمود: خداوند بلندمرتبه هیچ آیه‌ای بزرگ‌تر از من ندارد؛ خداوند هیچ خبری سترگ‌تر از من ندارد. در خصوص این اتفاق بزرگ (نابودی اعمال منکران ولایت اهل بیت ع) در سورۀ محمد(ص) (جزء 26) صحبت خواهیم کرد؛ ان‌شاءالله تعالی. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء هفدهم 🕋 1 از 2 🟢 فَسْئَلواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُون‏ (انبیاء: 7) اگر نمی‌دانید از اهل ذکر بپرسید. 🟡 توضیح: «اهل الذکر» از مواردی است که بطن‌های مختلف قرآن کریم را به راحتی نشان می دهد. 🟠 معنای لغوی آن یعنی «کسانی که یاد می‌کنند/ به یاد می‌آورند» لذا برخی مترجمان چنین ترجمه کرده‌اند: «از آگاهان بپرسید». 🟠 سیاق آیه چنین است که در امت‌های پیشین نیز پیامبر فرستادیم؛ از اهل ادیان پیشین بپرسید؛ بنابراین برخی از مترجمان «اهل ذکر» را به اهل کتاب (مسیحی و یهودی) یا علمای اهل کتاب ترجمه کرده‌اند. 🟠 امام باقر(ع) در تأویل آیه (معنای باطنی) دو قول متفاوت دارد که نشان می‌دهد تأویل نیز بطون و سطوح مختلف دارد: 🟢 الذكر القرآن، و آل الرسول صلى الله عليه و آله أهل الذكر و هم المسئولون. (تفسیر نور الثقلین، ج3، ص55) ذکر قرآن است. اهل ذکر نیز اهل بیت(ع) هستند؛ آنهایند که باید از ایشان سؤال شود. 🟢 قال رسول الله (ص): الذكر أنا، و الائمة أهل الذكر (همان آدرس) پیامبر(ص) فرمود: ذکر من هستم و اهل ذکر امامان هستند. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
2 از 2 هر دو حدیث تأویلی از امام باقر(ع) نقل شده؛ اولی پذیرفتنی‌تر است؛ راحت نقل می‌شود. دومی کمی عجیب است؛ بنابراین امام باقر(ع) کلام را از قول رسول‌الله(ص) نقل می‌کند. توضیح آن‌که در دورۀ امام باقر(ع) اهل سنت و حتی برخی از شیعیانی که به ایشان رجوع می‌کردند، ایشان را به عنوان راوی مطمئن حدیث پیامبر(ص) می‌شناختند نه امامی که می‌تواند مستقلا حکم بدهد و تفسیر کند. حتی گاهی از امام سند حدیث می‌خواستند! در همین شرایط، امام صادق(ع) برای هر دو معنای تأویلی «ذکر» شاهد قرآنی می‌آورد. 🟢 «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْر»: ما ذکر را به تو نازل کردیم > ذکر قرآن است. 📌سورۀ نحل: 44/ تفسیر نورالثقلین، ج3، ص57 🟢 «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا» قال: «الذكر: اسم من أسماء محمد (ص)، و نحن أهل الذكر: از این آیه سؤال شد: «... خداوند به سوی شما ذکری را نازل کرد؛ رسولی که ...»، امام صادق(ع) فرمود: «ذکر» یکی از نام‌های پیامبر(ص) است و «اهل ذکر» ما هستیم. 📌سورۀ طلاق: 10-11/ تفسیر البرهان، ج3، ص425 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
آن ماحی جلالت و حامی دین حق آن والی ولایت جان شاه اولیا داماد مصطفای معلا علی که هست خاک درش ز روی شرف کعبه علا روح الامین امانت از او کرده اقتباس روح القدس گرفته از او زینت و بها آدم خلافتست و براهیم خلت است چون نوح متقی است هم از قول مصطفی موسی است در مهابت و عیسی است در ورع جمشید در جلالت و احمد در اصطفا بگذار احولی و دو بین کیست جز علی مجموعه جمیع کمالات انبیا گر زانکه نص نفسک نفسی شنیده دانی که اصطفا است همان عین ارتضا بشناس سر آیت دعوت بابتهال آنجا که گفت انفسنا حضرت خدا تا همچو آفتاب شود بر تو منکشف کین مرتضا است نفس محمد در ارتضا او را ولایتی است بتخصیص از خدا کآنرا بیان همی کند ایزد با نما ای آستین دولت تو منشاء مراد وی آستان حرمت تو قبله دعا بر تارک جلال تو تاج لعمرک است بر قد کبریای تو دیباج لافتی گرچه یگانه ای و ترا نیست ثانی ای ثانی تست حضرت عزت به هل اتی نی نی چه حاجت است بتخصیص هر چه حق گفت از برای احمد مرسل که در ثنا آن جمله ثنا بحقیقت ثنای توست جان تو جان اوست بدن گرچه شد دوتا ای اولیا ز خرمن جود تو خوشه چین وی اصفیا ز گنج عطای تو با نوا هم عقل را معلم لطفت شده ادیب هم خلق را مفرح خلقت شده شفا با رأی روشنت چه زند ماه آسمان در پیش آفتاب چه پرتو دهد سها یادی نکرد هیچکس از خواجه خلیل چون فضل تو گشاد سر سفره سخا با این همه نعیم و چنین بخشش عظیم آخر روا بود من بیچاره ناشتا عمری است تا حسین جگر خسته مانده است در دست اهل نفس گرفتار صد بلا در کرب و در بلا صفت ابتلای من شاها همان حدیث حسین است و کربلا امروز دست گیر که از پا فتاده ام آخر نه دست من تو گرفتی در ابتدا روی نیاز بر در فضلت نهاده ام ای خاک آستان تو بهتر ز کیمیا چون در بر آستان توام بر امید باز باری بگو که حلقه بگوش منی درا کوه ارادتم متزلزل نمی شود لو بثت الجبال و لو دکت السما فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء هجدهم 🕋 مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور (نور/40) هر که خدا برایش نوری قرار نداده باشد، هیچ نوری نخواهد داشت. امام صادق(ع) دربارۀ این آیه فرمود: هر که در این دنیا امامی از نسل فاطمه(س) نداشته باشد، در قیامت امامی نخواهد داشت که بتواند با نور او (راهش را بیابد و) حرکت کند. 📌تفسیر قمی، ج2، ص106 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
خداوند بنی‌اسرائیل را برگزیده بود. امّا افسوس! آنان بنی‌اسرائیل بودند. خداوند مائده فرو فرستاد. گفتند: «غذای پروردگارت را نمی‌خواهیم. سیر می‌خواهیم و پیاز و از این قبیل.» تشنه شدند. خداوند دوازده چشمه برایشان جاری کرد و چنان غرق نعمتشان کرد که غبطۀ جهانیان شدند. هرکدام از آنان آبشخور خویش را می‌شناخت. چیزی که صورتْ بستنش در این دنیا محال می‌نمود. بنی‌اسرائیل باز ظلم پیشه کردند. خداوند باز راه توبه را به آنان نمود. گفت: «در این قریه آرام گیرید. هرچه می خواهید، بخورید.» آنان آسوده شدند. تنها ستمکارِگی‌شان بود که آزارشان می‌داد. خداوند آن را نیز چاره کرد. فرمود: «به خشوع از این در درآیید و بگویید: گناهان ما را فرو ریز.» آنان نیامدند. یا آمدند و نگفتند. یا گفتند، ولی به طنز و سخره، واژگانش را دیگرگون کردند. خداوند بر آنان رحمت آورده بود. آنان غضب می‌خریدند. ⚫️⚫️⚫️ خداوند ما را برگزید. امّا افسوس؛ برگزیدگان ما بودیم! مایی که قرار بود بنی اسرائیل نباشیم. خداوند هدایتش را فرو فرستاد. گفتیم: اکتفا به همین راه جمود است و تعصّب. سخن دیگران را نیز باید چشید. دهانمان به عطر کلام خاندان وحی خوشبو بود؛ گفتیم: سیر می‌خواهیم و پیاز! رفتیم. تشنه کام بازگشتیم. خداوند دوازده چشمۀ همیشه جوشنده را بر ما عرضه کرد. آن گونه که راه را باز شناختیم. سیراب شدیم. رفتیم! گناهکار و آشفته حال در تَف بیابان‌های گمراهی ذوب می‌شدیم. خداوند ما را بر بهشتِ آرامش فروآورد. لقمه لقمه خوراکمان داد و جرعه ‌جرعه آبمان نوشاند. گفت: به این سو آیید. کرنش کنید و درآیید تا شما را ببخشایم. گفت: بیایید که عزم آمرزش دارم. گفت: «این علی علیه‌‌السلام است. نزد او آیید.» گفت: «فضایلش را بگویید، زبانتان را پاک می‌کنم. بشنوید، گوشهایتان را می‌شویم. بخوانید، چشمانتان را تطهیر می‌کنم.» و ما نکردیم. یا کردیم و باور نکردیم. یا کردیم ولی ... ⚫️⚫️⚫️ شبهای قدر به هر دری می‌زنیم تا خدا ما را ببخشاید و خلوت‌ترینِ درها در این شبها درِ خداست؛ باب الله! به هر جا سر می‌کشیم جز آنجا که باید! ⚫️⚫️⚫️ شنیدیم که خواندن و نوشتن، شنیدن و گفتن فضایل علی علیه‌السلام عبادت است. شنیدیم که گناهان را فرو می‌ریزد. باور کردیم. نوشتیم. تو چه می‌کنی؟ با ما همسفر خواهی شد؟ خواهی خواند؟ باز خواهی گفت؟ ... فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء نوزدهم 🕋 🟢 قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك‏ (نمل/ 40) آن كه دانشى از كتاب با خويش داشت گفت: من پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن تخت را برايت مى‌‏آورم‏. 🟢 وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (رعد/ 43) و كافران مى‏گويند: تو فرستادۀ نيستى؛ بگو: ميان من و شما خداوند و كسى كه دانش كتاب نزد اوست، گواه بس. 🟡 امام صادق(ع) دربارۀ این آیه فرمود: آن که «علم کتاب» نزد اوست، علی بن‌ ابی‌طالب است. «کتاب» همان است که «هیچ خشک و تری نیست مگر آن‌که در کتاب مبین است». 📌 تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 723 (ترجمۀ مضمون حدیث) 🟡 «علم کتاب» توانایی خاصی است که وزیر سلیمان نبی بهره‌ای از آن داشت و توانست تخت ملکۀ سبأ را به چشم‌برهم‌زدنی، از یمن تا بیت‌المقدس ببرد. طبق آیۀ 43 سورۀ رعد، امیرالمؤمنین(ع) دارندۀ کل «علم کتاب» است؛ لذا تمام معجزات و کرامات ایشان و دیگر امامان معصوم(ع) مستند قرآنی دارد. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا تَخْفَى عَلَيْنَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ يَطُوفُونَ بِنَا فِيهَا. پرسیدند که شما می‌دانید شب قدر کدام شب است؟ امام باقر(ع) فرمود: شب قدر بر ما پوشیده نیست؛ در آن شب فرشتگان به دور ما طواف می‌کنند. تفسیر قمی، ج2، ص290 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء نوزدهم 🕋 🟢 يَاوَيْلَتىَ‏ لَيْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا * وَ قَالَ الرَّسُولُ يَارَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتخَّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا (فرقان: 28- 30) [در قیامت می‌گوید:] وای بر من! کاش فلانی را دوست خود نمی‌گرفتم. پس از آن که «ذکر» به من رسید، مرا از «ذکر» روی‌گردان کرد. شیطان خوار کنندۀ انسان است. و پیامبر (ص) گفت: پروردگار من! امّت من اين قرآن را كنار نهادند. 🟠 نکته: بیشتر ترجمه‌ها همین‌گونه ترجمه کرده‌اند. غلط هم نیست. اما یک ظرافت: «اتخذوا» یعنی گرفتند؛ ترجمۀ دقیق‌تر این‌چنین است: قرآن را گرفتند؛ اما مهجور! یعنی ظاهرا با قرآن بودند؛ اما به گونه‌ای که روح قرآن را کنار گذاشته بودند. 🟡 امیرالمؤمنین در حدیث بسیار جالبی نکاتی می‌فرمایند که ترجمۀ تقریبی‌اش را در زیر آورده‌ام: ... آنان که به من ظلم کردند و حق مرا گرفتند، در قیامت از یکدیگر تبری می‌جویند. یکی چنین می‌گوید: «کاش بین من و تو فاصلۀ شرق تا غرب بود؛ چه بد هم‌نشینی بودی!» (1) و دیگری چنین جواب می‌دهد: «کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم؛ پس از آن که ذکر به سوی من آمد، مرا از ذکر روی‌گردان کرد». 🟡 فأنا الذكر الذي عنه ضل، و السبيل الذي عنه مال، و الإيمان الذي به كفر، و القرآن الذي إياه هجر، و الدين الذي به كذب، و الصراط الذي عنه نكب‏ 🟠 آن ذکری که از آن روی‌گردان شدند، منم. 🟠 آن سبیلی که از آن منحرف شدند، منم. 🟠 آن ایمانی که به آن کفر ورزیدند، منم. 🟠 آن قرآنی که مهجور گذاشتند، منم. 🟠 آن دینی که تکذیب کردند، منم. 🟠 آن صراطی که از آن فرو افتادند، منم... ⚫️⚫️⚫️ 1) زخرف/ 38: يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِين‏ 📌 البرهان، ج4، ص129 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
حماسۀ شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام 1 از 4 21 نکته و یک تکمله در شناخت ابعاد حماسی-اسطوره‌ای واقعۀ شهادت امیرالمؤمنین (ع) فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
حماسۀ شهادت امیرالمؤمنین(ع) 2 از 4 یکی از وجوه پررنگ شخصیت امیرالمؤمنین(ع)، وجه حماسی ایشان است. حماسه‌ای که واقعی است و به مراتب از حماسه‌های خیالی شگفت‌تر است. دربارۀ جنگاوری و شجاعت ایشان بسیار شنیده‌ایم؛ اما بخش مغفولی از این حماسه، شهادت ایشان است. در این نوشتۀ کوتاه، فرازهای حماسی زمان ضربت خوردن تا تدفین آن حضرت را مرور می‌کنیم: 1️⃣ پیش‌آگاهی: از شب قبل می‌دانست که حادثه‌ای عظیم در پیش است. 2️⃣ آگاهی حیوانات اشیاء: این که مرغابی‌ها به پای او می‌پیچند، این که لباسش به قفل یا میخ در گیر می‌کند، اتفاق نیست. 3️⃣ مواجهه با قاتل: پیش از وقوع جرم، قاتل را از خواب بیدار می‌کند. چنین مرحله‌ای در هیچ حماسه‌ای گزارش نشده است. علی(ع) در اینجا تابع تقدیر خداوندی است. 4️⃣ علی(ع) پهلوانی است که در هیچ جنگی شکست نخورده و هیچگاه مغلوب حریف نشده. شکست‌ناپذیرترین قهرمان اسطوره‌ای رستم است که در جنگ با اسفندیار شکست می‌خورد و می‌گریزد و با تدبیر(معجزۀ) سیمرغ زخم‌هایش بهبود می‌یابد و به میدان بازمی‌گردد. در جنگ سهراب هم ابتدا شکست می‌خورد و بعد با فریبکاری سهراب را شکست می‌دهد که آن هم خطای بزرگی است؛ چون پسر خودش را کشته است. در دین، امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) و حضرت علی‌اکبر(ع) پهلوانان بزرگی هستند؛ اما بالاخره در جنگ نظامی شکست می‌خورند و کشته می‌شوند؛ گیرم در مصاف با چند هزار نفر. اما علی(ع) حتی در احد که یک‌تنه در برابر سپاه 3 هزار نفری دشمن ایستاده، شکست نمی‌خورد و می‌تواند پیامبر(ع) را – که پشت سر علی(ع) و در تیررس دشمنان است- حفظ کند. اگر همان یک سنگ هم به دندان پیامبر(ع) نمی‌خورد، نمی‌فهمیدیم که ایشان در تیررس بوده. از تمام ضربات تیر و نیزه و شمشیر 3 هزار نفر، فقط یک سنگ از علی(ع) رد می‌شود و به پیامبر(ع) اصابت می‌کند. 5️⃣ حال این پهلوان شکست ناپذیر، علی(ع)، قرار است بمیرد. نه کسی توان شکست‌دادن او را دارد و نه مرگ در بستر شایستۀ چنین پهلوانی است. بنابراین، شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که او با شمشیر شهید شود؛ اما نه در جنگ (مثل اغلب پهلوانان حماسی) یا در غفلت (مثل رستم). او در حالی از اطراف غافل است که همین غفلتش هم فضیلت است؛ چیزی است شبیه آن روزی که تیر از پایش کشیدند و در نماز بود. 6️⃣ شهادت در بهترین مکان: محراب مسجد؛ بهترین زمان: شب قدر، سحرگاه، بهترین حالت: نماز، سجده. برای فهم بهتر، این حالت را مقایسه کنیم با مرگ رستم (قعر چاه، در حالی که به او خیانت شده)، سهراب (میدان جنگ، در حالی که فریفته شده و شکست خورده)، اسفندیار (میدان جنگ، در حالی که ظالم است و شکست‌خورده). 7️⃣ لحظۀ اصابت ضربه، در ملکوت اتفاقاتی می‌افتد. جبرئیل ندا می‌دهد: تهدمت والله ارکان الهدی. 8️⃣ ضربۀ شمشیر چنان عمیق فرو رفته که به تشخیص طبیب به مغز رسیده؛ همین برای مرگ ناگهانی کافی است. شمشیر زهرآلود است. حتی یک خراش با چنین شمشیری برا ی مرگ سریع کافی است. اما علی(ع) با این وضعیت دو روز دوام می‌آورد. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
حماسۀ شهادت امیرالمؤمنین(ع) 3 از 4 9️⃣ لحظۀ اصابت ضربه، علی(ع) شوکه نمی‌شود؛ حتی آخ هم نمی‌گوید؛ فقط می‌گوید: به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. 0️⃣1️⃣ پس از ضربه، ابن ملجم می‌گریزد و مردم حاضر در مسجد به دنبال او می‌دوند تا دستگیرش کنند. علی(ع) در محراب تنها می‌ماند. ابتدا قدری خاک برمی‌دارد و بر زخم می‌پاشد و این آیه را می‌خواند: «شما را از خاک آفریدیم و به خاک بازمی‌گردانیم و دوباره از خاک بیرون خواهیم آورد» (طه: 55). آنگاه دستار خود را به عنوان باند استفاده می‌کند و زخم سر خود را می‌بندد. *️⃣ «خاک بر جای زخم ریختن» تنها در یک منبع ضعیف نقل شده و ممکن است صحیح نباشد. 1️⃣1️⃣ مردمان قاتل را گرفته‌اند و به مسجد بازگشته‌اند. علی(ع) را به حالت افقی بر تخته‌ای (شبیه برانکارد) به خانه می‌برند. نزدیک خانه، او می‌گوید: بگذارید با پای خود وارد خانه شوم تا اهل خانه نگران نشوند. یعنی در آن حال، به فکر روحیۀ اهل منزل است و دیگر آن‌که خودش چنین زخمی را چیز مهمی نمی‌داند. 2️⃣1️⃣ علی(ع) در بستر است. همه به فکر او هستند و او نیز طبعا باید به فکر خود باشد یا نهایتا با خدا راز و نیاز کند. اما به فکر دیگران است. ملاحظۀ دیگران را کردن نشان بزرگی است و او بزرگ‌ترین است. ◀️ طبیب برای او شیر تجویز کرده و یتیمان بسیاری کاسۀ شیر به دست پشت در ایستاده‌اند. علی(ع) در این حال نگران است که مبادا غرور کودکی بشکند که علی(ع) شیر مرا نپذیرفت. می‌گوید همه را بگیرند و در قدح بزرگی بریزند تا همه در پذیرایی از علی(ع) سهم داشته باشند. ◀️ نگران قاتلی است که اکنون اسیر شده. می‌گوید از غذای من به او بدهید. ◀️ نگران امت اسلامی است. تجربۀ قتل عثمان و خونریزی‌های وسیع به بهانۀ قتل او را به یاد دارد. وصیت می‌کند که قاتل من فقط یک نفر است؛ مبادا در خون مردم افتید و بگویید: «امیرالمؤمنین کشته شد». حتی همان یک نفر هم فقط یک ضربه زد؛ پس در قصاص فقط یک ضربه بزنید. ◀️ نگران یتیمان است. وصیت می‌کند. ◀️ نگران کربلا است. وصیت می‌کند. ◀️ نگران دین و دنیای مردم است. به نماز وصیت می‌کند، به نظم وصیت می‌کند ... 3️⃣1️⃣ یکی از ویژگی‌های قهرمانان حماسه آن است که فرصت وصیت و صحبت پیدا می‌کنند. سهراب پس از زخم خوردن آنقدر زنده می‌ماند که خود را به پدرش رستم بشناساند و پدرش در حضور او برایش سوگواری کند. اسفندیار آنقدر زنده می‌ماند که از رستم، قاتل خود عذر بخواهد و فرزندانش را به او بسپارد؛ چون اسفندیار به ظلم بر رستم شمشیر کشیده بود. رستم آن قدر زنده می‌ماند که از همان قتلگاهش، بن چاه، با تیری قاتل خود را بکشد و انتقام بگیرد. اما ضد قهرمان‌ها یا آدم‌های معمولی فرصتی برای وصیت ندارند؛ چون حرف مهمی ندارند. در واقعۀ کربلا، بزرگانی مثل امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت علی‌اکبر(ع)، و حتی اصحابی مثل حر، حبیب و ... بدون وصیت و جمله‌های پایانی نمی‌میرند. اما یزید، عمر سعد، ابن‌زیاد، شمر و ... همه به شکل ناگهانی کشته می‌شوند و به تعبیر قرآن کریم: «فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى‌ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»: نه می‌توانند وصیت کنند و نه به سوی خانوادۀ خود بازگردانده می‌شوند. (یس: 50) حال به علی(ع) بازگردیم. دو روز تمام وصیت می‌کند؛ یکی از یکی درخشان‌تر. این را مقایسه کنید با مرگ خلیفۀ اول و دوم که فرصت وصیت داشتند و جملات پایانی‌شان اظهار ندامت بود یا خواستن شراب! 4️⃣1️⃣ امیرالمؤمنین(ع) شهید می‌شود. باز هم شب قدر. 21 رمضان. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
حماسۀ شهادت امیرالمؤمنین(ع) 4 از 4 5️⃣1️⃣ کیفیت تشییع و تدفین او اسطوره‌ای است. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پشت تابوت را گرفته‌اند و جلوی تابوت رهاست. خودش می‌رود. بر دوش فرشتگان مقرب است. قبر امیرالمؤمنین(ع) آماده است. این قبر را نوح(ع) برای او حفر کرده. قبر بین دو قبر مقدس است: آدم(ع) و نوح(ع). 6️⃣1️⃣ قبر تا سال‌ها مخفی می‌ماند. پنهان بودن، بر بعد اسطوره‌ای واقعه می‌افزاید. 7️⃣1️⃣ پس از زوال بنی‌امیه که امام صادق(ع) قبر را آشکار می‌کند، از آن قبر شریف، معجزات و کرامات فراوان دیده می‌شود. 8️⃣1️⃣ مردم دوست دارند اسطوره‌های بزرگ مال آنها باشد؛ مثل این که جغرافیای شاهنامه (نام کوه‌ها، دشت‌ها، بناها و ... که نشان می‌دهد داستان‌های شاهنامه در آن منطقه اتفاق افتاده) در چند اقلیم مختلف گزارش شده است: کهگیلویه، چهارمحال و بختیاری، مازندران، خراسان، افغانستان. برای امیرالمؤمنین(ع) همین اتفاق می‌افتد. مزارشریف در افغانستان به عنوان مزار امیرالمؤمنین(ع) زیارت می‌شود. ابن‌بطوطه در قرن 7 گزارش می‌کند که در بسیاری از شهرهای ایران و عراق و ترکیۀ فعلی، زیارتگاه‌هایی ساخته شده بود با عنوان قدمگاه یا محل بروز معجزه‌ای از امیرالمؤمنین(ع). 9️⃣1️⃣ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از تدفین باز می‌گردند. به مرور مردمان می‌فهمند که آن ناشناسی که شب‌ها غذا به در خانه‌ها می‌برد و انواع لطف و مرحمت را داشت، علی(ع) بوده؛ علی(ع) دفن شده، ولی هنوز نمرده و هر روز زنده‌تر حضورش حس می‌شود. 0️⃣2️⃣ پس از شهادت علی(ع) چندین گروه او را پیشوای خود می‌دانند و جریان‌های بسیار متنوع دینی و فرهنگی به راه می‌افتد. علی(ع) هر روز زنده‌تر می‌شود. 21 1️⃣2️⃣ علی(ع) بازمی‌گردد. طبق اخبار و روایات، علی(ع) هنگام ظهور مهدی(ع)، در رجعت باز می‌گردد. در شاهنامه، کیخسرو اینچنین است. او با همراهانی به دماوند کوه (محل اتفاقات ماورایی در شاهنامه) می‌رود و در برف و بوران گم می‌شود. او به درباریانش گفته که می‌رود و با سوشیانت (موعود) باز خواهد گشت. *️⃣ تکمله: در کلاس استاد ارجمند اسطوره‌شناس و شاهنامه‌پژوه، دکتر میرجلال‌الدین کزازی، در دورۀ دکتری اسطوره می‌خواندیم. ایشان به حماسه‌ها و اسطوره‌های ملل مختلف اشراف کامل دارد. یک جلسه برترین اساطیر جهان را معرفی و مقایسه کرد. به لحاظ وسعت زمانی و مکانی، شاهنامه و تورات بودند که تاریخ طولانی‌مدت یک قوم را گزارش می‌کردند و به لحاظ حماسی و جنگاوری، شاهنامه و ایلیاد و اودیسه برترین بودند. بعد قهرمان‌های بزرگ این اساطیر را با هم سنجید. دو قهرمان برتر، رستم و هرکول بودند. مورد به مورد، ویژگی‌های حماسی را برشمرد و در این دو نفر سنجید؛ با اختلاف و به وضوح رستم برتر بود. آنگاه استاد کزازی حرف شگفتی زد. او گفت: اوج خرد بشری همان است که در یونان باستان رخ نمود. هرکول محصول اوج خرد بشری یونان باستان است. ایران در عصر سامانی به آن پایه از خردمندی نرسیده بود. اما آن چیزی که باعث شد، رستم فردوسی بسیار بزرگ‌تر از هوکول هومر بشود، این بود که فردوسی علی(ع) را می‌شناخت. در واقع فهم حماسی فردوسی از امیرالمؤمنین(ع) بود که توانست رستم را از پهلوانی بزرگ و گم‌نام در سیستان، به بزرگ‌ترین پهلوان اسطوره‌ای جهان تبدیل کند. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
امام باقر(ع) فرمود: وقتی امیرالمؤمنین(ع) شهید شد، امام حسن(ع) در مسجد کوفه خطبه خواند. خداوند را حمد گفت و ستود و بر پیامبر(ص) درود فرستاد. آنگاه فرمود: ای مردم، در این شب، مردی از دنیا رفت که هیچ کس از پیشینیان از او پیشی نگرفت و هیچ کس از آیندگان نیز به او نخواهد رسید. در شبی درگذشت که وصی موسی(ع)، یعنی یوشع(ع)، درگذشت؛ شبی که عیسی(ع) به آسمان برده شد؛ شبی که قرآن نازل شد. 📌تفسیر کنز الدقائق، ج12، ص117. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و یک 🕋 مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (احزاب/ 23) از مؤمنان، كسانى هستند كه به پيمانى كه با خداوند بستند وفا كردند؛ برخى از آنان پيمان خويش را به جاى آوردند و برخى چشم به راه دارند و به هيچ روى (پيمان خود را) دگرگون نكردند. ⚫️⚫️⚫️ این آیه پس از جنگ احد نازل شد. آن‌که به پیمانش وفا کرد و شهید شد، حضرت حمزه(ع) بود و آن‌که منتظر شهادت ماند و عهد خود را دگرگون نکرد، امیرالمؤمنین(ع) بود. وقتی دعای ندبه به شهادت امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌کند، به همین آیه اشاره دارد: وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرِين‏ آنگاه که شهادتش رقم خورد و شقی‌ترینِ آخرین امت او را به قتل رساند، ... فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و دو 🕋 🟢 إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولا (احزاب: 73) ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود. (ترجمۀ آیتی) ⚫️⚫️⚫️ سألت عليّ بن موسى الرّضا عليه السّلام عن قول اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها، فقال: الأمانة، الولاية. من ادّعاها بغير حقّ فقد كفر. (تفسیر کنز الدقائق، ج10، ص450) 🟢 از امام رضا(ع) دربارۀ این آیۀ شریفه پرسیدند، امام(ع) فرمود: امانت، ولایت است. هر کس بدون حق ادعای ولایت کند، کافر شده است. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و دو 🕋 یک سؤال مهم: از این دو آیه چه می‌فهمید؟ 1️⃣ إنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبّیِ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا (احزاب: 56) خدا و فرشتگانش بر پيامبر صلوات مى‌‏فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، بر او صلوات فرستيد و سلام كنيد؛ سلامى نيكو. 2️⃣ هوَ الَّذِى يُصَلّىِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا (احزاب: 43) اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود مى‌‏فرستند تا شما را از تاريكى به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است‏. 🟢 منتظر جواب‌های شما هستم. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و ششم 🕋 الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ ... (محمد/ 1-3) آنان كه كافر شدند و راه دين خدا را (بر خلق) بستند خداوند اعمال آنها را تباه و باطل ساخت. و آنان كه ایمان آوردند و نيكوكار شدند و به قرآنى كه بر محمّد (ص) نازل شده -كه البته بر حق و از جانب خدايشان است- ايمان آوردند، خدا گناهانشان را پوشاند و امر آنها را اصلاح فرمود. اين (تباهى حال كافران و اصلاح مؤمنان) بدان سبب است كه كافران پيرو باطل گرديدند و اهل ايمان پيرو حقی شدند كه از جانب خدايشان نازل گرديده است. 🟢 این آیات به صراحت بیان می‌کنند که اگر در مسیر حق نباشیم، خوبی‌هایمان هم نابود می‌شود و اگر در مسیر حق باشیم، خداوند خطاهایمان را می‌پوشاند و کارمان را اصلاح می‌کند. در ادامۀ همین آیات آمده است که این تفاوت به خاطر آن است که خداوند «مولا»ی مؤمنان است و کافران «مولا» ندارند (آیۀ 11). موضوع این آیات، ولایت و شفاعت است. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
دو بچه خردسال را در نظر بیاورید. هر دو باهوش، سالم، بازیگوش. هر دو تا توی پارک هستند. یکی با خانواده آمده تفریح و دیگری بی خانمان است و بدون سرپرست در همان پارک زندگی می کند. با هم بازی می کنند. هر دو تلاش می کنند؛ هر دو زمین می‌خورند و لباسشان پاره می‌شود؛ هر دو گرسنه می‌شوند؛ ... بعد از بازی، بچه‌ای که خانواده دارد، پیش والدینش می‌رود. او را تمیز می‌کنند؛ لباسش را تعویض یا تعمیر می‌کنند؛ سیرش می‌کنند. ... اما بچۀ بی‌سرپرست، در همان پارک می‌ماند؛ گرسنه، کثیف، با لباس پاره! این داستان غم‌انگیز هم واقعی است و هم باورپذیر. این همان داستانی است که در آیات منتخب جزء 16 و 26 دیدیم. بچه‌ای که سرپرست داشت، مشکلاتی داشت؛ ولی برطرف شد. بچه‌ای که سرپرست نداشت، خوبی‌ها و توانایی‌هایی داشت؛ اما تلف شد. فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
آیۀ 11 سورۀ محمد (ص) خیلی واضح مقایسه می‌کند و دلیل این تفاوت را نشان می‌دهد: ذَالِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ أَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلىَ‏ لَهُم‏ [این که بدی‌های مؤمنان پاک می‌شود و خوبی‌های کفار از بین می‌رود (محتوای آیات آغازین سورۀ محمد(ص)] به خاطر این است که خدا سرپرست مؤمنان است و کافران سرپرست ندارند. راستی، شنیده‌اید که بی‌سرپرست و بدسرپرست را در کنار هم نام می‌برند؟ در آیت الکرسی کافران بدسرپرست معرفی شده‌اند: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات‏ خدا سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکی به روشنایی می‌برد. طاغوت سرپرست کافران است و آنان را از روشنایی به تاریکی می‌برد. اولش همه در یک منطقۀ میانی هستند؛ هم نور و هم ظلمت. بنابراین، مؤمنان در تاریکی هم هستند و کافران در نور هم هستند. بعد مدتی، تفکیک کامل می‌شود: پاکان برای پاکان و ناپاکان برای ناپاکان: الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات‏ (نور: 26) فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و هفتم 🕋 يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ (حدید/ 12) روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نورشان پيشاپيش و در سمت راستشان حرکت می‌کند. امام صادق(ع) دربارۀ این آیه فرمود: امامان پیش رو و سمت راست مؤمنان حرکت می‌کنند تا آنان را در خانه‌هایشان در بهشت ساکن کنند. (البرهان، ج5، ص284) در آیات دیگری هم امامان «نور» نامیده شده‌اند. (رک. اعراف/ 157 و نور/ 40) فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🟡 فبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏ ... (آل عمران: 159) [اى پيامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرم خوى شدى، و اگر درشت خوى و سخت دل بودى از پيرامونت پراكنده مى‏شدند ... قرآن می‌فرماید: خدا بر تو رحمت آورده و تو نرم‌خو شدی ... شخصی بددهان می‌گوید: پیامبر(ص) گوشت‌تلخ بود! 🟡 و لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏ (فصلت: 34) نيكى و بدى يكسان نيست. [بدى را] با بهترين شيوه دفع كن؛ [با اين برخورد متين و نيك‏] ناگاه كسى كه ميان تو و او دشمنى است [چنان شود] كه گويى دوستى نزديك و صميمى است. قرآن می‌فرماید: برای دفع بدی دشمنان نیز به بهترین شیوه سخن بگو و دفع کن ... شخصی بددهان برای دفاع از بهترین خلایق، از بدترین واژه‌ها استفاده می‌کند! 🟡 امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ حکمت را بگیر؛ از هر آنکه آن را برایت بیاورد. به کلام توجه کن نه گوینده. روایاتی که چنین مضمونی دارند، فراوانند: خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ خُذ الحكمة ولو من أهل النفاق‏ 🟡 مخلص کلام: کسی که این کلام ناپسند را گفته، به واسطۀ حرف‌های عجیب و موضع‌گیری‌های ناپسند و ... برای خیلی‌ها دوست‌داشتنی نیست. نمی‌گویم مشرک و منافق؛ فقط می‌گویم دوست‌داشتنی نیست. باطن آدم‌ها را خدا می‌داند. کسی که این حرف را گفته، بد گفته؛ اما می‌توان برای آن صورت صحیحی در نظر آورد: پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و همۀ اولیای راستین الهی، مهربانی مطلق نیستند. طبق نص قرآن کریم با مؤمنان مهربانند و با کافران برخورد شدید دارند: أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏ (فتح: 29) پیامبر(ص) دربارۀ دین با کافران معامله نمی‌کرد؛ وقتی می‌گفتند یک روز ما خدای تو را می‌پرستیم و در عوض تو هم یک روز بت‌های ما را بپرست، پیامبر(ص) پای میز مذاکره نمی‌نشست و چنین پیشنهادی را به صراحت رد می‌کرد. سورۀ کافرون را ببینید. پیامبر(ص) محکم بود؛ استوار بود؛ در برابر کافران می‌جنگید؛ ... حالا یک نفر این جملات را این طوری گفته: « بود». این بی‌سلیقگی است؛ قبول! خباثت است؛ چون او می‌خواهد رفتارهای غیرانسانی گروهی را بدین ترتیب توجیه کند؛ شاید! ولی به قول حافظ «نفی حکمت نکن از بهر دل عامی چند» حواسمان باشد که این وجه پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ص) را فراموش نکنیم. هستند کسانی که می‌خواهند از دین یک نسخۀ لطیف و بی‌آزار و بدون مزاحمت برای گناهکاران و ... ارائه کنند که به شکل نرم، فضا را برای بروز کفر و فسق امن کنند. همان اسلام آمریکایی معروف! فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
🕋 جزء بیست و نهم 🕋 ... يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً ... (انسان/ 5-22) ... آنها به نذر [خود] وفا می‌کنند و از روزى كه آسيب آن فراگير است، می‌ترسند؛ و غذا [ى خود] را ❌با وجود دوست داشتن غذا ❌/ ✅بر اساس دوست داشتن خدا✅ به بينوا و يتيم و اسير می‌دهند... 🟡 تقریباً تمام تفاسیر نقل کرده‌اند که حسنین(ع) بیمار شدند و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) برای سلامتی آن دو، نذر کردند سه روز روزه بگیرند. پس از بهبودی حسنین(ع)، همۀ اهل خانه سه روز روزه گرفتند و هر بار هنگام افطار سائلی در زد و آنان تمام غذای خود را به سائل دادند. در نتیجه سه روز بدون غذا ماندند و تنها با آب افطار کردند؛ اما نذر خود را ادا کردند. خداوند به پاداش این عمل امیرالمؤمنین(ع) و خانواده‌اش، برای آنان غذایی بهشتی فرستاد و 18 آیه از سورۀ انسان را در ستایش آنان نازل فرمود. 🟠 نکتۀ مهم: این واقعه آنقدر عجیب و بزرگ است که با وجود سند معتبر و نقل‌های فراوان، باز هم برخی نتوانسته‌اند آن را بپذیرند و بعید دانسته‌اند. گفته‌اند عقلانی نیست! گفته‌اند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است و ... ! مترجمان و مفسران زیادی آنقدر نفهمیده‌اند که این طور ترجمه کرده‌اند: با آن‌که غذا را دوست داشتند، به فقیر دادند! در حالی که باید می‌گفتند: بر اساس عشق به خدا غذای خود را به فقیر و ... دادند. 🟢 این بخش توضیحات مهمی دارد که در دورۀ عشق مفصل بحث کرده‌ام. این صوت 8 دقیقه‌ای را حتما بشنوید. فهم شما را عمیق‌تر می‌کند. https://fahhaam.ir/%d8%b9%d8%b4%d9%82-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%aa%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/ فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
هدایت شده از فهام
از امام هادی (ع) چند زیارت ولایی بسیار عمیق و پرمغز نقل شده؛ یکی زیارت جامعۀ کبیره است که معمولا می‌شناسیمش. سطح معارف این دعا آنقدر بالاست که برخی شیعیان ضعیف الایمان توان تحمل آن را ندارند و مضامین آن را غلوآمیز پنداشته‌اند. یک زیارت مهم دیگر که از آن حضرت نقل شده، زیارت امیرالمؤمنین (ع) در روز غدیر است. مضامین این زیارت هم بسیار سنگین و دور از فهم عادی است. فرازهایی از این زیارت شریف را در تصویر بالا می‌بینید: سلام بر تو ای دین استوار خداوند، سلام بر تو ای راه راست خدا، سلام بر تو ای خیر بزرگی که مردمان در آن اختلاف می‌کنند و دربارۀ آن از بازخواست می‌شوند، سلام بر تو ای امیر مؤمنان، ... زیارت نمی‌فرماید: تو بر دین خدا هستی، بلکه می‌فرماید: دین خودِ تویی. پیشنهاد می‌کنم این زیارت شریف را به نیابت از امام هادی (ع) بخوانید. در مفاتیح الجنان پیدا می‌شود. عکس بالا را از نرم‌افزار نورالجنان انتخاب کرده‌ام که یک مجموعۀ دعایی رایگان است. 🌹🌹🌹 @fahhaam