.
#زبانحال_گفتگوی_امام_زمان_بامادر
#فاطمیه
من مهدیم، در دست تیغ انتقامم
مادر به قبر مخفیت بادا سلامم
ای قلب مجروحم کباب از غربت تو
باریده اشکم قرن ها بر تربت تو
شب تا سحرها سوختم از سوز داغت
بودم چراغ قبر بی شمع و چراغت
عمری برایت گریه همچون ابر کردم
هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم
دیروز رو گرداند امّت یکسر از تو
امروز باشد مهدی ات تنهاتر از تو
مادر دلم خون است از بندم رها کن
دستی برآور بر ظهور من دعا کن
یا با ظهورم انتقامت را بگیرم
یا در کنار قبر پنهانت بمیرم
مادر شنیدم بارها قاتل تو را کشت
ای یار تنهای علی آخر چر اکشت
مادر شنیدم بارها از پا فتادی
دیدی علی تنها بود باز ایستادی
قنفذ در آن ساعت به ثانی اقتدا کرد
دست تو را از دامن مولا جدا کرد
مادر مپنداری من از تو دور بودم
آن روز در صلب حسینت نور بودم
آوای مهدی مهدیت آمد به گوشم
برخاست در صلب حسین از دل خروشم
نفرین بر آن قوم خدانشناس کردم
درد تو را در قلب خود احساس کردم
ای کاش بودم تا علی را یار بودم
جای تو من بین در و دیوار بودم
آنان که پای خطبه ات ساکت نشستند
ای کاش دست قاتلت را می شکستند
کی می شود بردارم از جانت محن را
از خاک بیرون آورم باز آن دو تن را
در حلقۀ زنجیرشان محکم ببندم
فریاد یا اُمّا رسد از بند بندم
دریا کنم از خون دل چشم ترم را
پرسم چرا کشتید آخر مادرم را؟
گیرم امیرالمؤمنین را دست بستید
بازوی زهرا را چرا آخر شکستید؟
اجر ذوی القربای پیغمبر کتک بود؟
یا پاسخ حق نمک غصب فدک بود؟
مادر به اشک چشم های دوستانم
داد تو زین بیدادگرها می ستانم
من بهترین یار وفادار تو هستم
روز ظهورم هم عزادار تو هستم
شمشیر خونریزم بود مدیون محسن
نقش است بر آن انتقام خون محسن
ای قبر پنهانت زیارتگاه مهدی
خورشید قرآن، اختر دین، ماه مهدی
تو عالمی را اشک و سوز و شور دادی
با روی سیلی خوردۀ خود نور دادی
غلامرضا سازگار
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin
#نوحه
#فاطمیه
اشک مناجات سحر را میخرد زهرا
گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا
وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد
پروانه ی بی بال و پر را میخرد زهرا
از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی
از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا
هی این در و آن در میزنی تا دربدر گردی
وقتی گدای دربدر را میخرد زهرا
باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد
آن نوکران معتبر را میخرد زهرا
گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین
گوشه نشین اینگذر را میخرد زهرا
هر آنچه که در چَنته داری خرج اشکت کن
فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا
اندازه ی بال مگس خرج حسینش کن
این قطره های مختصر را میخرد زهرا
از ساعتی که سینه ی او زیر سُمها رفت
سینه زنان این پسر را میخرد زهرا
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin
#نوحه
#فاطمیه
#امام_حسین_ع_مناجات
من برای روضه ات چشمان «تر» می آورم
از نفس می افتم و خون جگر می آورم
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
آه را با اشک هایِ شعله ور می آورم
هست جُرمَم معصیت! مُجرم زیاده خواه نیست
شرمسارم! حاجتم را مختصر می آورم
حضرتِ سنگِ صبورِ من حلالم کن اگر
غصه هایم را برایت بیشتر می آورم
بی خبر از حالِ دنیایم...به هر کس میرسم-
-از «تو» و لطف مدام ِ «تو» خبر می آورم
من به جز «تو» هیچکس را که ندارم یاحسین(ع)
بی پناهم رو به درگاهت اگر می آورم
از زمینگیری خلاصم کن! شهادت لازمم
حسرتِ پرواز دارم... بال و پر می آورم
من به کارِ دیگران کاری ندارم در جنون
من برایت عاقبت یکروز «سر» می آورم!
مرضیهعاطفی
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin
#نوحه
#فاطمیه
هر بار نفس می کشم آهی گذرا را
سر می کشم انگار، کمی جام بلا را
من غافلم از شاخص آلودگی نَفْس
از فرط گنه کرده ام آلوده هوا را
سرگرم همه بودن ما جرم کمی نیست
معدوم کن این برگه ی محکومی ما را
این سُرب، کجا؟ سُرب مذابی که شنیدیم!
هر روز کنم با نَفَس تنگ، مدارا
دلْ، تنگ ... نَفَس، تنگ ... جهان، تنگ تر از تنگ
وا کن روی بیمار حرم، پنجره ها را
یک تازه نفس کاش می آورْد سحرگاه
با گرد و غبارش، طرفم کرببلا را
مادر نفسش در نمی آمد ولی انگار
تا حبس شدم باز، فرستاد دعا را
دیشب تب هجران علی بستری ام کرد
بردند نجف، عاشق ایوانِ طلا را
آخر علیِ عرش نشین، خانه نشین شد
دیدند تن دختر او رخت عزا را
نفرین به در و سیلی و میخی که گرفتند
آن دلخوشی پنج تن آل عبا را
گفتند علی آمده شب بین مدینه
با هفت نفر دفن کند آن قد تا را
بیهوده سرش نیست روی تربت زهرا
بی فاطمه دارد علی از صبح، کجا را
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin
#نوحه
#فاطمیه
مادر جوونه... 🏴🥀
موها سفید و مادرم قَدّش کمونه
رَمق نداره در تَنی که نیمه جونه
دعای مُردن داره بین هر نمازش
خدا به ما رَحَمی بُکن مادر جوونه
ای آه و واویلا خدا... آه و واویلا
سیلی زدن بر صورتش از روی کینه
سیاه شده رُخساره ی ماه مدینه
خون می ریزه در بسترش از جای مِسمار
شبها می ناله تا سَحَر از درد سینه
ای آه و واویلا خدا... آه و واویلا
زخم و کبودی و وَرَم داره رو بازو
نشسته راه میره به روی هر دو زانو
خوابش میاد اما چه جور باید بخوابه
می میره وقتی که میشه پهلو به پهلو
ای آه و واویلا خدا... آه و واویلا
با تازیونه شد گُل این خونه پَرپَر
سه ماهه که جون بر لَبه بی چاره مادر
رنگ رُخش زرد و دو دستاش سرد سرده
مُرده و زنده ش با خداست یک روز دیگر
ای آه و واویلا خدا... آه و واویلا
شاعر و ذاکر:
هادی_همتی (دلسوخته)
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#شهادت
شیخ_محسن_حنیفی
مولا حریم فاطمه کرده حریمش را
ختم به زهرا کرده راه مستقیمش را
عرش خدا فرش عزای حضرت زهراست
پس پهن کرده زیر پای ما گلمیش را
از فهم فاء فاطمه فرزانه ها محروم
مریم چگونه درک خواهد کرد میمش را
از کیمیای مهر او حتی طلا با عجز
کرده تمنا رتبه ی فضه، ندیمش را
ریحانه ای در کوچه پرپر شد که در عمرش
پوشانده از نامحرمان حتی شمیمش را
قلب قسیم النار و الجنة چرا میسوخت
آتش چرا سوزانده جنات النعیمش را ؟!
کوثر به خاک افتاده است و آتش بی رحم
سوزانده بسم الله رحمن رحیمش را
پهلوی بستر ذکر "یا شافی" اطفالش
تسکین نداده از چه رو حال وخیمش را ؟!
خانه پس از زهرا به حال احتضار افتاد
زیرا که دیده رفتن جان مقیمش را
.
کانال نوحه و مرثیه های قدیمی
@fakhrozakerin