فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمله زنبور غول پیکر به دیگر زنبورها
جمعی از زنبورها که در حال خوردن آب جنگلهای حومه ایالت راینلاند فالتس آلمان بودند توسط یک زنبور بزرگ متفرق شدند. در عرض چند ثانیه یک زنبور سرخ بزرگ فرود آمد و با نیشهای هدفمند یکی یکی زنبورها را دور کرد. حتی یک زنبور را از هوا به زمین کشید و گاز گرفت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریزش ناگهانی کوه، چه فاجعهای به بار آورد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفافیت مالی امیرالمومنین (ع) در دوران خلافت
▪️منبع: تبیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه ساخت لامپ رشتهای دیده بودین؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اُبهت مار زنگی رو ببینیم
آنها نام خود را از صدای جغجغه انتهای دُم گرفتهاند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتوبانی در چین که با بالا اومدن سطح آب، کامل به زیر آب میره و این صحنه عجیب رو خلق میکنه و جالبه که این باعث توقف تردد روی اون نمیشه!
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود. سائلی سمت او آمد و از اول درخواست کمک کرد. خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت!
گفت: ای سائل ببخشم چیزی ندارم!
سائل گفت: تو را به خدا سوگند میدهم، نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی!
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم. به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن!
سائل گفت: نه هرگز!!!
خضر نبی گفت: باید اینکار را انجام دهی!
سائل خضر را بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه. دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار، من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم. مرد گفت: همین بس!
خضر اصرار کرد، مرد گفت: پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت!
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیرمرد انسان معمولی نیست!
گفت: تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن؟
گفت: غلام توام! گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن. خضر گفت: مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم، خودم را به بردگی فروختم! من خضر نبی هستم.
مرد گریست و گفت: مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان.
گفت: ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه.
گفت: ای صاحب و مولای من، از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم،
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم. مرا لطف فرموده آزاد کن.
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه مینویسی؟ عالم لبخندی زد و گفت: مهمتر از نوشتههایم، مدادی است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید! عالم گفت: پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را بدست آوری!
اول: میتوانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکنی دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنج مداد میشود، ولی نوک آن را تیز میکند. پس بدان رنجی که میبری از تو انسان بهتری میسازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاککن استفاده کنی، پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست، مهم مغز مداد است که درون چوب است! پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میآید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد، پس بدان هر کاری در زندگیات میکنی، ردی از آن به جا میماند، پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
لرستان، پایتخت طبیعت ایران یعنی شهر دورود را در خود جای داده است. شهرستان دورود به علت داشتن مناظری طبیعی همچون دریاچهها، آبشارهای خروشان، رودهای پر آب و درههای سرسبز شهرت بسیاری دارد. یکی از جاهای دیدنی دورود، «دره نی گاه» است که درهای صخرهای به شمار میرود. در دل این دره نیز رودخانهای خروشان جریان دارد که مناظری بسیار زیبا و خیرهکننده را شکل داده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هلیکوپتر چرا اینجوری میشه؟! 😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازدحام جمعیت در مترو هند 😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی یادشه؟ زنگ خونه بابابزرگم بود.
فک کنم اون دهه اکثرا زنگشون این مدلی بود!