24.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 میگن: دین مخالف اجبار در #حجاب و امور فردی است!
🍃🌹🍃
✅ چند پرسش علمی از سکولارها در مورد قانون حجاب!
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
#حجاب | #جهاد_تبیین
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 ادامه واکنشها به سیلی کوبنده ایران به اسرائیل؛ حمله ایران فقط پیروزی نظامی نداشت بلکه به رخ کشیدن نبوغ ایرانیها را به همراه داشت!
🍃🌹🍃
🎙 «علی بن مسعود المعشنی» تحلیلگر عمانی
#وعده_صادق | #ایران_قوی
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 در اختتامیه «جام رسانه امید» مطرح شد
🍃🌹🍃
1⃣ سردار قریشی در اختتامیه «جام رسانه امید» مطرح کرد؛ تحلیلی بر دستاوردهای بزرگ انقلاب "از خودکفایی در ساخت دارو" تا "عملیات بزرگ وعده صادق" | رسالت رسانه باید افزایش انگیزه، ترویج امید و حمایت از دانشمندان جوان باشد
2⃣ مسئول سازمان بسیج رسانه: نفرات برتر رسانهای استان ها در جام رسانهای امید حضور دارند تا در یک رقابت ۴۸ ساعته به تولید محتوا و انتشار در سکوی مختلف بپردازند
#روشنگری | #بسیج_مردم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 دلار در آستانه حذف کامل از تجارت چین و روسیه
🍃🌹🍃
🔻رئیسجمهور روسیه اعلام کرد که انجام معاملات با ارزهای ملی باعث تقویت تجارت بین چین و روسیه شده است.
🔸پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ آمریکا بانک مرکزی روسیه را از معاملات دلاری خود منع کرد و پس از آن صادرات دلار به این کشور را هم ممنوع کرد.
🔺برنامه دلارزدایی از معاملات تجاری در تعدادی از کشورها آغاز شده و چین و روسیه از پیشتازان حذف دلار از معاملات ملی هستند که از چند سال پیش آغاز کردهاند
#دلار_زدایی | #روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 و به این شکل بود که آمریکا دموکراسی و آزادی خود را در جهان گسترش داد
🍃🌹🍃
#غرب_وحشی | #آزادی_بیان_دروغین
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 شهید زاهدی: درد ما را شهادت دوا میکند
🍃🌹🍃
🔸بریده ای از مستند یاران خرازی به کارگردانی شهید سید مرتضی آوینی که قسمت هایی از سخنرانی #شهید_القدس سرلشکر محمدرضا(حاج علی) زاهدی در سال ۱۳۶۶ در آن منتشر شده است.
#روشنگری | #شهید_زاهدی
22.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 سیل مشهد و بازخوانی تذکر ده سال قبل رهبر انقلاب اسلامی امامخامنهای مدظلهالعالی
🍃🌹🍃
🔸در سال ۱۳۹۳ رهبر معظم انقلاب اسلامی نسبت به کوهخواری جنوب مشهد تذکر جدی دادند اما مدیران وقت نه تنها توجهی نکردند بلکه کوههای جنوبی مشهد را تخریب و از بین بردند همان کوههایی که هم مجرای تنفس شهر بود و هم مانع تشدید سیل در شهر، امیدواریم دستگاه های نظارتی و اطلاعاتی وارد عمل شوند.
#سیل_مشهد | #روشنگری
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 پروژهی حضور دختران در استادیومها، از #انقلاب_جنسی تا #انحراف_جنسی برای تغییر حکومت ایران!!
🍃🌹🍃
🔸 این مستند قبل از #غائله_روسری_ژینا منتشر و هشدار داده شده بود!
#نفوذ | #روشنگری
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | زمانی که ساعت زندگی متوقف شد‼️
🍃🌹🍃
🔻همسر شهید نوری با اشاره به نحوه شهادتش می گوید: ۲۰ روز سوریه بود و ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۸:۴۵ صبح جمعه شهید می شود.
🔺زمان دقیقش را هم بخاطر اینکه می دانم که لحظه شهادت ساعتش روی مچ دستش بوده و موج انفجار سبب می شود باتری ساعت بخوابد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
📝چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود؟
در یک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد
۱. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
۲. نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول میکشید
۳. دائما ذکر خدا میگفت
۴. قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
۵. هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
۶. چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمیگفت
۷. خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها میگفت
۸. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجیها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود.
💥۵ خاطره از شهید حسین یوسف الهی
🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.
1️⃣همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2️⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3️⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت ۱۰:۰۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت:
4️⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی -فرمانده لشکر- در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم.
آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5️⃣همرزم شهید: زمستان سال ۶۴ بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر ۸ محقّق شد!...
🤲 روحش شاد و یادش گرامی باد🌷