🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌱
#سلام_بر_ابراهیم ۴
روزی حلال
خواهر شهید
🔹 پیامبر اعظم صلیﷲعلیهوآله می فرمایند: «فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید، زیرا هر که بخواهد می تواند نافرمانی را از فرزند خود بیرون کند.»
🔹 بر این اساس پدرمان در تربیت صحیح ابراهیم و دیگر بچه ها اصلاً کوتاهی نکرد. البته پدرمان بسیار انسان با تقوایی بود. اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت می داد. او خوب می دانست پیامبر ما می فرماید: صل الله «عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است». برای همین وقتی عده ای از اراذل و اوباش در محله امیریه(شاپور) آن زمان، اذیتش کردند و نمی گذاشتند کاسبی حلالی داشته باشد، مغازه ای که از ارث پدری به دست آورده بود را فروخت و به کارخانه قند رفت.
🔹 آنجا مشغول کارگری شد. صبح تا شب مقابل کوره می ایستاد. تازه آن موقع توانست خانهای کوچک بخرد.
🔹 ابراهيــــم بارها گفته بود: اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد. به خاطر سختی هایی بود که برای رزق حلال می کشید.
🔹 هر زمان هم از دوران کودکی خودش یاد می کرد می گفت: پدرم با من حفـظ قرآن را کار می کرد. همیشـه مرا با خودش به مسجد میبرد. بیشـتر وقتها به مسجد آیت الله نوری پائین چهارراه سرچشمه می رفتیم.
🔹 آنجا هیئت حضرت علی اصغر علیه السلام بر پا بود. پدرم افتخار خادمی آن هیئت را داشت.
🔹 یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان، ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت: ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد.
🔹 ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمی زدند.
🔹 شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم: ناهار چیکار کردی داداش؟! پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان میداد اما منتظر جواب ابراهیم بود.
🔹 ابراهیم خیلی آهسته گفت: تو کوچه راه می رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسائل خریده، نمیدونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد.
نمی خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.
پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود که پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت می دهد.
دوستی پدر با ابراهیم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمره آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود. اما این رابطه دوستانه زیاد طولانی نش!
🔹 ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایت های پدر را از دست داد. در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سال ها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه می کردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول کرد.
39.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتشر شد... 💣
♦️👌🏻 عزیزان همراه بفرستید برای تک تک دوستان و عزیزانتون تا حق این شهید جاویدالاثر، این دلاور و الگوی جوونای ایرانی، ادا بشه. ما رو همراهی کنید در پخش❤️
نماهنگ "#سلام_بر_ابراهیم¦ 🎞🎵
خواننده: حسین کریمی پناه
شعر و ملودی: سید صادق آتشی
تنظیم: هادی کولیوند
رکورد: رضا پارساییان
کارگردان: حامد سالاری
🙏🏻❤️ با تشکر فراوان از تیم تولید(دوستان عزیزم در موزیک و کارگردان خوش ذوق و عوامل پشت صحنه)، اداره حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یزد و سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری یزد که ما رو در ساخت این اثر همراهی کردند.