دستمال سرخها و نفع شخصی!
اصغر معمولا ساعت ۷صبح سرکار میرفت و ۹ شب برمیگشت. من هم کار ایشان را پذیرفته بودم و میدانستم مسئولیتش سنگین است. هیچ وقت از او نخواستم وقتش را بیشتر برای من بگذارد و از خدمت بزند. آن روزها همیشه بهدنبال کامل شدن بودیم. ویژگی آن روزیها در همین بود که خدمت به انقلاب و کشور، مهمتر از خواستههای شخصی بود. همسرها هیچ وقت معترض به وضع موجود نبودند چرا که تازه انقلاب شده بود و اوضاع عادی نبود. هر شخص خصوصا اگر در ردههای بالا قرار داشت باید بهجای ۴-۳ مدیر کار میکرد تا کار به انجام برسد و آن به نتیجه رسیدن کار بود که برای ما مهم بود نه خواستهها و تمایلات شخصی!
#چریک
🔸کانال فانوس شب: 👇
╭┅┈┈┈┈>>💠<<┈┈┈╼┅╮
💠𑁍@fanoose_shab𑁍💠
╰┅╾┈┈┈>>💠<<┈┈┈┈┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از وصیتنامه دستمال سرخها:
سلام، سلام بر پدر و مادر عزیزم که پسری به دنیا و ملت ایران تحویل دادهاند که تا آخرین قطره خون خود در راه دین، در راه وطن جنگید و این مردن افتخاری است برای شما.
خالقا شکرت که مرا شهید حساب نمودی! این وصیت من... گریه مکن مادرم، گریه مکن خواهرم، گریه مکن پدر عزیز و بزرگوارم. الله اکبر، الله اکبر، اللهاکبر...
#چریک
🔸کانال فانوس شب: 👇
╭┅┈┈┈┈>>💠<<┈┈┈╼┅╮
💠𑁍@fanoose_shab𑁍💠
╰┅╾┈┈┈>>💠<<┈┈┈┈┅╯