eitaa logo
فانوس
241 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe انتقادات و پیشنهادات: @Alamdarasman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣کلاهبرداری با سواستفاده از نام موسسات خیریه را در فضای مجازی جدی بگیرید. ✅با شروع ماه مبارک رمضان، کلاهبرداران اینترنتی با سوء‌استفاده از نیات خیرخواهانه شما کاربران عزیز و با انجام تبلیغات مختلف در بستر شبکه‌های اجتماعی مبنی بر دریافت نذورات برای یاری رساندن به نیازمندان اقدام به کلاهبرداری می‌کنند. ❌شگرد کلاهبردران به این صورت است که با تهیه کلیپ‌های تصویری شامل فیلم و عکس از نیازمندان، محرومان و خانواده‌های کم‌ بضاعت مدعی دریافت وجوه نذورات به منظور کمک‌رسانی به افراد آسیب‌پذیر و نیازمند می‌شوند. در ادامه وجهی به عنوان خیریه دریافت و یا کاربران را به درگاه‌های جعلی و فیشینگ هدایت کرده و اقدام به سرقت از حساب بانکی آن‌ها می‌کنند. ✅در صورت تمایل به پرداخت نذورات نقدی یا غیر نقدی خود، حتماً از طریق مؤسسات مجاز و شناخته شده اقدام کنند. ✅با اشتراک گذاری محتوای پیشگیرانه در آگاه سازی عمومی مشارکت کنید. همچنین با دنبال کردن کانال ، از آخرین هشدارها و آموزش‌های ایمنی و امنیت سایبری به زبان ساده آگاه شوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای فعال‌سازی اینترنت هدیه عیدانه دولت، به پنجره ملی خدمات دولت هوشمند به آدرس my.gov.ir مراجعه کرده و به پیامک‌های ناشناس با سرشماره شخصی توجه نکنید.
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت و او همچنان زبان میریخت _امروز ڪه داشتم میومدم اینجا، همش تو فڪرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم! شدت تپش قلبم را، دیگر نه در قفسه سینه ڪه در همه بدنم احساس میڪردم و این ڪابوس تمامی نداشت که با نجاستی ڪه از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد _دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز ڪه دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری! نزدیک شدنش را، از پشت سر به وضوح حس میڪردم‌ڪه نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب {یاعلی} میگفتم تا نجاتم دهد. با هر نفسی ڪه با وحشت از سینه ام بیرون می آمد امیرالمؤمنین علیه السلام را صدا میزدم و دیگر میخواستم جیغ بزنم، ڪه با دستان حیدری اش نجاتم داد! به خدا امداد بود که از حنجره "حیدر" سربرآورد! آوای مردانه و محڪم حیدر بود ڪه در این لحظات سخت تنھایی، پناهم داد _چیکار داری اینجا؟ از طنین غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخڪوب حضورش تنها نگاهش میڪند. حیدر با چشمانی ڪه از عصبانیت سرخ و درشت تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش ڪرد _بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟ تنها حضور پسرعموی مهربانم، ڪه از ڪودڪی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم میڪرد، میتوانست دلم را این‌طور قرص ڪند ڪه دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود ڪه به لڪنت بیفتد _اومده بودم حاجی رو ببینم! حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد، هر دو مثل هم بودند، اما قامت چھارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود ڪه این بار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! از کنار عدنان با نگرانی نگاهم ڪرد، و دیدن چشمان معصوم و وحشت زده ام کافی بود تا حُڪمش را اجرا ڪند ڪه با کف دست به سینه عدنان ڪوبید و فریاد ڪشید _همین جا مثِ سگ میڪُشمت!!! ضرب دستش به حدی بود، ڪه عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه اش از ترس و عصبانیت ڪبود شد و راه فراری نداشت ڪه ذلیلانه دست به دامان غیرت حیدر شد _ما با شما یه عمر معامله ڪردیم! حالا چرا مهمون ڪُشی میڪنی؟؟؟ حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری ڪشید ڪه من خط فشار یقه لباس را از پشت میدیدم ڪه انگار گردنش را میبُرید و همزمان بر سرش فریاد زد _بی‌غیرت! تو مھمونی یا دزد ناموس؟؟؟ از آتش غیرت و غضبی ڪه، به جان پسر عمویم افتاده و نزدیڪ بود ڪاری دستش بدهد، ترسیده بودم ڪه با دلواپسی صدایش زدم _حیدر تو رو خدا! و نمیدانستم همین نگرانی خواهرانه، بهانه به دست آن حرامی میدهد ڪه با دستان لاغر و استخوانی اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط ڪشید _ما فقط داشتیم با هم حرف میزدیم! نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من صادقانه شهادت دادم _دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمیداشت... و اجازه نداد حرفم تمام شود ڪه..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
دعای روز هفتم بسم الله الرحمن الرحیم 🔹اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ 🔹و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ 🔹وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ 🔹 بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. 🦋خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت 🦋 و برکنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان 🦋و روزیم کن در آن یادت را براى همیشه 🦋به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.
سفارش شیطان در ماه رمضان! 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 در ماه مهمانی خدا، برای پیروزی مردم فلسطین دعا کنیم 🤲 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیمیه ولی خیلی خوبه😅 خیلی‌مراقب‌این‌نکته‌باشیددم‌افطار🤣🙂 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استوری توهین آمیز سعید نعمت الله (کارگردان سینما و تلویزیون) خطاب به استاد داریوش ارجمند بخاطر اظهاراتشون علیه علی کریمی. نه احترام به پیشکسوت و موسفید حالیشونه نه حق آزادی عقیده و بیان قائلن برای غیر از خودشون ... 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن واسه المپیاد جهانی راهنمایی رانندگی ازین صحنه استفاده می‌کنن😂 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مردم همچنان دنبال معنویت هستند و یک عده از همین حس درونی سوء استفاده میکنند و با چنبن همایش هایی دنبال کاسبی هستند. 🔺انسانها دنبال آرامشند ولی نمیدانند تنها راه رسیدن به آرامش حقیقی ، خودشناسی از طریق معارف اسلامی است نه چنین روش هایی. 📌این تلنگری به حوزه های علمیه و روحانیون است تا بدانیم مردم آمادگی دارند ولی ما باید در روش های خودمان تجدید نظر کنیم تا بتوانیم با انسان معاصر که ویژگی هایش با انسان گذشته متفاوت است، ارتباط بگیریم. 🔘روش های قدیمی در دنیای مدرن محکوم به شکست است و اگر ما بیدار نشویم ، این افراد کار خودشان را میکنند و به مردم، معنویت تقلبی ارائه میکنند و آسیب این معنویت فیک از بی دینی بدتر است 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
حق👌
درس هایی از آیات قرآن برای زندگی موفق در " جزء ۷ قرآن کریم " 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت اجازه نداد حرفم تمام شود ڪه فریاد بعدی را سر من ڪشید _برو تو خونه! اگر بگویم حیدر تا آن روز، این طور سرم فریاد نڪشیده بود، دروغ نگفته ام ڪه همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته نشین شد و ساڪت شدم. مبهوت پسرعموی مهربانم، ڪه بی‌رحمانه تنبیھم ڪرده بود،لحظاتی نگاهش ڪردم تا لحظه ای ڪه روی چشمانم را پرده ای از اشڪ گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد ڪه سرم را پایین انداختم، با قدمهایی ڪُند و ڪوتاه از ڪنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. احساس میڪردم، دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان ڪه هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت تر، شُڪی ڪه در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع ڪنم. حیدر بزرگترین فرزند عمو بود، و تڪیه گاهی محڪم برای همه خانواده، اما حالا احساس میڪردم، این تکیه گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر ڪوچڪترش اعتماد ندارد. چند روزی حال دل من همین بود، وحشت زده از نامردی ڪه میخواست آزارم دهد و دلشڪسته از مردی ڪه، باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود ڪه همچون من از روبرو شدنمان فراری بود و هر بار سر سفره، ڪه همه دور هم جمع میشدیم، نگاهش را از چشمانم میگرفت و دل من بیشتر میشڪست. انگار فراموشش هم نمیشد ڪه هر بار با هم روبرو میشدیم، گونه هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنھان میڪرد. من به ڪسی چیزی نگفتم، و میدانستم او هم حرفی نزده ڪه عمو هر از گاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را میگرفت و حیدر به روی خودش نمی آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش ڪرده است. شب چهارمی بود، ڪه با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر ڪرده بودم ڪه اصلا نگاهش نمیڪردم، و دست خودم نبود ڪه دلم از بیگناهی‌ام همچنان می‌سوخت. شام تقریباً تمام شده بود، ڪه حیدر از پشت پرده سڪوت همه این شب ها بیرون آمد و رو به عمو ڪرد _بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد. شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه ام ڪوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه میڪرد، و طوری مصمم حرف زد، ڪه فاتحه آبرویم را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش ڪند. باور نمیڪردم، حیدر این همه بیرحم شده باشد ڪه بخواهد در جمع آبرویم را ببرد. اگر لحظه ای سرش را می چرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میڪنم تا حرفی نزند. و او بی‌خبر از دل بی تابم، حرفش را زد _عدنان با ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون ڪار کنیم. لحظاتی از هیچڪس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. ؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، این طور بھانه بتراشد. بی اختیار..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای اولین بار 👆 ⁉️یه خانم میتونه به تنهایی بدون هیچ پشتوانه ای این آقایون رو ملزم به اجرای قانون کنه چطور مسئولین نمیتونن؟! ⛔️حالا خانم هنجارشکن در قم رو با آقایون هنجارشکن در مترو مقایسه کنید! یه وجه اشتراک دارند، بددهن و هوچیگر بودنشون !!! مسئولین مترو و شهرداری برن بشینن خونشون کار رو بسپرن به امثال این خانم باغیرت. 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
‏کامنت این کاربر عرب جالب بود «ایران موشک میسازد و اعراب وسط مکه مکرمه کنسرت برگذار میکنند این همان فرق بین فرزندان معاویه و فرزندان اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب است»👏👏 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخوردِ دختران انقلاب با سه زنِ مکشفه در بازار تهران در روز گذشته.... ❤️ببینید دل های آماده رو....حیف نیست بی تفاوت از کنارشون رد بشیم؟! 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
یه وقتایی همیشه همه چیز طبیعیه ! سخت نگيريم! بعضی وقتا كيف كنيم ، حواسمون رو پرت کنيم از چشای تند و حسود! هميشه گوش كردن به تذكرات اون دوستِ همه چيز بلد هم خوب نيس . بايد دل ، رنگ دريا رو ببينه! يك وقتايی بايد برای داشتنِ يك لحظه‌ی خوب هزار تا اشتباه كرد . اگه وجدانمون بابت چيزایی كوچیك هيجان آور هم درد مي گيره ، رهاش كنيم تا بزرگ شه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با تف کردن حواس خود را به نماز متمركز كنید! 🔹‌جدیدترین فتوای جدیدملازاده، كارشناس شبكه وهابی وصال 🔹‌فقط یه لحظه تصور کنید یه جماعتی مشغول نماز و خوب میدونید حواسپرتی که مال آدمیزاده و طبق فتوای این ملاهای وهابی همه در حال توف کردن به شیطان 🔹‌عجب صحنه‌ای بشه اون صحنه ☹️🤢🥴 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe