═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| امام صادق عليه السلام:
📜 |إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائِهِم الأدَبُ لاَ المالُ
بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان باقى مى گذارند ، ادب است نه ثروت
📚|الكافى جلد۸ / صفحه۱۵۰
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🖌|#قلم_مطهر 2⃣
🔵 خطایی همگانی هنگام دعا به درگاه الهی
🎙|استاد#شهید_مطهری (ره)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 2⃣1⃣
📌📍| لینک قسمت یازدهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3422
وارد خانه که شدم حیاط قدیمی و زیبا با باغچههای پر گل و حوض آبی رنگ دیگر آن ظاهر ترسناک قدیمی را نداشت.
در حال تماشای اطراف بودم که پسره با سرعت از کنارم رد شد پیرزن صدایش کرد و گفت:
مسعود❗️ مادر، این پسر جوان جلوی درب خانه بود ببین مشکلش چیه⁉️
و به داخل ساختمان رفت.
پسره که الان میدانستم اسمش مسعود است رو کرد به من و با مهربانی دستش را روی شانه من گذاشت و گفت:
خب داداش بفرمایید در خدمتم.
اما من هنوز گیج بودم و نمیدانستم دقیقا در آن خانه چه خبر است و محو نگاه کردن به اطراف بودم و به بستههایی که گوشه حیاط چیده شده بود نگاه میکردم. با دستی که به شانهام خورد به خودم آمدم و گفتم: چی گفتید⁉️
مسعود: گفتم در خدمتم چیزی میخواهید
⁉️😊سوالات و کنجکاوی داشت دیوانهام میکرد باید سر درمیآوردم که در این خانه چه خبر است.🤔
سینهام را صاف کردم و گفتم:
راستش کنجکاوی من را به این سمت کشاند. همین😕
مسعود خندهای کرد و گفت:
معمولا این کنجکاویها رو خانمها دارن😅
بهم برخورد و رویم را به سمت در چرخاندم که بروم...
با دستش که هنوز روی شانهام بود فشاری آورد و من را به سمت خودش چرخاند و متوجه ناراحتی من شده بود گفت:
ببخشید میخواستم شوخی کرده باشم عذر میخوام. 😥 ما در اینجا کارای زیادی میکنیم. مثلا...
نگذاشتم ادامه دهد و گفتم:
ممنون از توضیحتون ببخشید فضولی کردم و خواستم بروم که مجدد دستم را گرفت ...
و چشمکی زد و ادامه داد:
از روزهای اولی که کرونا شروع شد و اعلام کردن عده ی ماسک احتکار کردن و توی بازار ماسک کم هست ما در این خانه با کمک ننه سلطان و چند تا از خانمهای مسجد ماسک تولید کردیم. 😷
در این بین من هم مواد اولیه برای تولید ماسک آماده میکردم و ماسکهای آماده رو به بازار و شرکتها میبردم تا بدست مردم برسه. 😎
بعد دست من را گرفت و به سمت ساختمان برد. خانهای قدیمی با اتاقهای زیاد و شیشههای رنگی که نور آفتاب باعث شده بود رنگهای شیشه به داخل خانه منعکس شود.
👌چرخهای خیاطی دور اتاق چیده شده بود و خانمها داشتند ماسک میدوختند بعد از این اتاق، من را به اتاق بعدی برد تعدادی مرد در آن اتاق مشغول بسته بندی ماسکها بودند.
و در همین حین که اتاق به اتاق میرفتیم مسعود برایم توضیح میداد که جریان از چه قرار است و چه کارهایی انجام میدهند.🙄
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
1_382548825.mp3
13.8M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #سلام_بر_ابراهیم جلد ۱
🎬| قسمت 3⃣1⃣
❌ #پایان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| امام صادق عليه السلام:
📜 |خَفِّفُوا الدَّيْنَ، فَإِنَّ فِي خِفَّةِ الدَّيْنِ زِيَادَةُ الْعُمُر
بدهی خود را کم کنید! كه كم قرض داشتن، عمر را زياد مى كند .
📚|الأمالي (للطوسي)، صفحه ۶۶۷
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🖌|#قلم_مطهر 3⃣
📍 چه بهانه خوبی!!!
چون «احتمال اثر» نمیدهم و یا «قدرت» ندارم پس «امر به معروف و نهی از منکر» نمیکنم
🎙|استاد#شهید_مطهری (ره)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 3⃣1⃣
📌📍| لینک قسمت دوازدهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3429
در اتاق بعدی بسته بندیهای غذایی دیدم و تعدادی آقا و خانم که در حال چیدن بستهها بودند با تعجب به مسعود نگاه کردم او که متوجه سوالم شد
گفت:
اینجا یکسری مواد غذایی جمع آوری شده که به خانوادههای آسیب پذیر و کسایی که بخاطر این بیماری از نظر مالی دچار مشکل شدند، داده میشه. 🍱
چیز زیادی نیست اما خب برای رفع نیاز ابتدایی یک خانواده در این شرایط، بد نیست.🙂
قسمتهای دیگر خانه و کارهای دیگری که انجام میگرفت، به من نشان داد و دوباره به حیاط برگشتیم.
🚶🚶 وقتی به حیاط برگشتیم دیدم حیاط را شستهاند و یک فرش بین حوض و باغچه پهن کردهاند، سفره و یکسری وسایل برای افطار گذاشته بودند روی فرش و چقدر این صحنه لذت بخش بود.
پای حوض و زیر درخت و هوای خنک.😌
در همین افکار بودم که....
مسعود گفت:
داداش امشب افطار مهمون مایی.😊
بهش گفتم:
ممنون مزاحم نمیشم
اما یه سوال❗️
مسعود: شما صدتا بپرس😉
-چرا انقدر وقت گذاشتی و همه جا رو به من نشون دادی❓
چه اهمیتی داشت که من بدونم اینجا چه خبره و شما چه کاری میکنید❓
برای هر کس دیگهای هم همین اندازه وقت میذارید❓
مسعود: وقت که آره مهمان حبیب خداست
😊اما چند روز پیش که در مغازه نانوایی شما رو دیدم و 20 تا نون خواستم شنیدم شما چی گفتید. یکی دوبار هم، دوباره شما را دیدم و خواستم بیام و رفع سوء تفاهم کنم اما همش دَوَندگی و کار اصلا فرصت پیش نمیآمد. 😕
یکبارش هم جلوی در بسته مسجد بود که شما رو دیدم در حال راز و نیاز بودی دلم نیامد حال خوبت رو خراب کنم.😢
امروز که اینجا دیدمت خیلی خوشحال شدم و همه جا رو نشونت دادم تا هم کار ما رو ببینی هم علت اون 20 تا نون رو برات توضیح بدم.
اون نونها رو برای اعضای اینجا میخریدم، ننه سلطان نذر داشت و چون نمیشد کسی را برای افطاری دعوت کنیم، تصمیم گرفتیم که همین اعضای اینجا را افطاری بدهیم و اون نونها واسه همین بود.😋
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
🎧📚| #کتاب_صوتی
💠" #خون_دلی_که_لعل_شد
🎬|در 0⃣2⃣ قسمت هنرمندانه
📜"خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
Part00_خون دلی که لعل شد_مقدمه.mp3
7.18M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #خون_دلی_که_لعل_شد
🎬| قسمت 1⃣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯