eitaa logo
فَرَجِ مُنْتَقِمْ ‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌(عجّل‌الله‌)
275 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
237 فایل
‍ ‍ ‍﷽ ان شاء اللّه بابهره‌گیری از معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام درجهت معرفت، نصرت و فرج امام غریب مان قدمی برداریم اللّهم العن الجِبتِ والطاغوت اینستا: https://instagram.com/gharibe_del_shekasteh 🔆یاعلے ذکر قیام قائم است @AmirivaneemalAmir
مشاهده در ایتا
دانلود
.... چنین آورده اند که ؛ شیخ محمّدمهدی حائری مازندرانی رحمة الله‌ علیه ، صاحب معالی السبطین ، در کتاب شجره طوبی مینویسد ؛ امیر تیمور مشهور به تیمور لنگ ، نواصب أهل شام را رسوا کرد که از این جهت سزاوار ستایش است. چنانکه در تواریخ است که چون او بر شرق و غرب بلاد تسلّط یافت ، تمام دیار شام را که أهل عناد با خاندان رسالت و راضی به قتل ایشان بودند را خراب کرد. قلب تیمور ، که خودش به شهادت تاریخ ، فردی قسیّ القلب بود ، از شدّت بغض شامیان نسبت به أهل‌ بیت علیهم‌ السّلام میسوخت. چون او ماجرای ورود أهل‌ بیتِ إمام حسین علیه‌ السّلام به مجلس یزید لعنة الله‌ علیه و أعمال مردم شام از شادی و طرب و شُرب خمر در زمان ورود اسراء آل‌ الله به شام را از شیعیان شنیده بود. وقتی تیمور به شام وارد شد و گردن أهل شام در برابر او خاضع گردید و شامیان دانستند که تیمور نسبت به آنان بدخُلق و سختگیر است ، سعی کردند به واسطه‌ ازدواج به او نزدیک شوند تا او را نسبت به أهل شام نرم خو کنند. لذا بزرگ أهل شام پیش تیمور آمد و گفت ، ای امیر ما میخواهیم که دختر فلانی را که دختری صاحب صفات نیک و زیبایی و عقل و کمال است و جز تو لایقِ کس دیگری نیست را ، به تزویج شما در بیاوریم. تیمور هم پس از اینکه از حُسن و جمال او اطلاع یافت ، پذیرفت و دستور داد تا عروس را برای انجام مقدمات نکاح ، به حمّام شهر ببرند و بازارها را زینت کنند و به رقص و طرب بپردازند و اسباب نکاح و مراسم عروسی را مهیّا سازند. أهل شام ، دختر را به حمّام بردند و اسباب عروسی را آماده کردند ، در این حال ، امیر تیمور به خادمش دستور داد که ناقه‌ای ضعیف و بی‌پرده و بدون پوشش و پالان تهیه کند و آن را بر درِ همان حمّام ببرَد و عروس را سوار آن ناقه کند و در کوچه و بازار بگرداند و همه‌ أهل شهر باید به چهره‌ی بدون پوشش آن دختر خیره شوند ، پس خادم نیز چنین کرد. وقتی شیوخ شهر شام ، غلامِ تیمور و شتر ضعیف و بی‌پرده و پوشش را دیدند ، گفتند این چه شتری است؟! این که در شأن این عروس نیست. غلام گفت این دستورِ امیر است. مردم و شیوخ شهر ، از سر حیرت به یکدیگر نگاه میکردند و بسیار غضبناک شدند ، پس به سوی امیر تیمور رفتند و گفتند خدا امیر را سلامت بدارد ، این چه کاریست که خادم شما انجام داد؟! و ما حقیقتا از سخن او مطمئن نیستیم و حاشا که به مثل توئی چنین دروغی ببندَد. تیمور گفت وای بر شما ، من به او چنین دستور دادم. أهل شام گفتند چطور چنین دستوری دادید ، خدا و رسول به این خواری ما راضی نیستند چرا که در جاهلیّت نیز با بزرگان چنین نمیکردند. تیمور گفت وای بر شما ای أهل شام ، اگر شما این عمل شنیع را نمی‌پسندید ، چرا همین کار را قبلاً با عترت پیامبرتان کرده‌اید؟! شیوخ گفتند ای امیر ، این دختر از بزرگ‌زادگانِ أهل شام و أهل شرف و حسَب و نسَب است و از نظر مقام ، بالاترین دختر و در عفّت ، پاکدامن‌ترینِ أهل شام است ، او دختر حاکم ماست. وقتی کلام شامیان بدینجا رسید ، تیمورلنگ گریبان خود را پاره کرد و چنان گریست تا غش کرد ، وقتی به هوش آمد ، گفت وای بر شما ای أتباع یزید و فرزندان أتباع او ، به من خبر دهید که کدام شاهی برتر از رسول خداست؟ و کدام دختری عفیف‌تر از دختران امیرالمؤمنین؟ شما دختران محمّد و علیّ را در کوچه‌ها و بازارهایتان گرداندید و شما و زنانتان برای تمسخر آنها از خانه‌هایتان خارج شدید ، در حالیکه میدانستید آنان دختران پیامبرتان هستند ، آتش دوزخ بر شما باد ، آیا حسین حجّت خدا و فرزند حجّت خدا نبود که أهل و عیالش را در حالیکه اسیرتان بودند ، سوار بر ناقه‌ها از شهری به شهر دیگر به اسارت بردید؟! نظام‌الدین شامی ، مورّخ قرن هشتم در کتاب ظفرنامه ، خبر از ورود تیمور لنگ به شام و توبیخ أهل پلید آن دیار و ساخت گنبد و بارگاه بر مرقد مطهّر حضرت زینب و حضرت رقیه علیهما السّلام و نیز آتش زدن و ویرانی شهر دمشق و غارت أموال و إسارت زن و مرد ناصبی آن ، میدهد. شجره‌ طوبی ، حائری‌ مازندرانی ۱ / ۴۵. ظفرنامه ، نظام‌ الدین‌ شامی / ۲۳۵. 🔻اللهم العن الجِبتِ والطاغوت🔻 🚩 بحقّ الزینب اللّهم عجّل لولیّک المنتقم الفرج ╭═━⊰🍂🏴🏴🍂⊱━═╮ @farajemontaghem ╰═━⊰🍂🏴🏴🍂⊱━═╯