eitaa logo
فَرَجِ مُنْتَقِمْ ‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌(عجّل‌الله‌)
272 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
237 فایل
‍ ‍ ‍﷽ ان شاء اللّه بابهره‌گیری از معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام درجهت معرفت، نصرت و فرج امام غریب مان قدمی برداریم اللّهم العن الجِبتِ والطاغوت اینستا: https://instagram.com/gharibe_del_shekasteh 🔆یاعلے ذکر قیام قائم است @AmirivaneemalAmir
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد حاج شيخ حسن علم الهدی4_5814525385295008919.mp3
زمان: حجم: 17.95M
🔊 ✅ سخنی در مهدویّت (۲) 💠 جلسات ماه رمضان ۱۳۹۲ ش 🔷 چرا در روایات معصومین علیهم‌السلام از ذکر نام عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در مجامع شیعیان نهی شده است؟ 🔷 ماجرای خیانت در معرفی امام عصر ارواحنافداه به ملعون پس از شهادت علیه‌السلام 🔷 چگونگی به قدرت رسیدن خبیث و جنایات آنان در حقّ نوادگان امام مجتبی علیه‌السلام 🍀 حجة‌الاسلام والمسلمین 📝 در صورت پیش آمدن سؤال، به آی‌دی @FHoseini313 در تلگرام پیام دهید. 👈 مراجعه به آغاز مباحث گذشته: «توحید و عدل» - «نبوّت» - «امامت» - «علم امام» - «عصمت امام» - «ولایت امام» - «شیخیّه» - «مهدویّت» الحسین بحقّ الحسین اِشفِ صدرالحسین بظهورالحجّه 🔻اللّهـم العــن الجبــت و الطاغــوت 🚩بحقّ الزینب اللّهـم عجّل لولیـّك المنتقم الفـرج ╭═━⊰🍃🌼🌼🍃⊱━═╮ @FarajeMontaghem ╰═━⊰🍃🌼🌼🍃⊱━═╯
🚩 شهادت امام عسکری علیه‌السلام، خیانت جعفر کذّاب و اثبات امامت حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف بر شیعیان شیخ صدوق رحمه‌الله به سند معتبر از روایت کرده است که گوید: من خادم حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام بودم و نامه‌های ایشان را به شهرها می‌بردم؛ پس روزی در ایام بیماری مسمومیّت که در آن به شهادت رسیدند، مرا طلبیدند و نامه‌ای چند نوشتند به مدائن و فرمودند که: «بعد از پانزده روز به سامرا باز خواهی گشت و صدای شیون از خانۀ من خواهی شنید و مرا در آن وقت غسل می‌دهند.» ابوالادیان گفت: «مولای من، هرگاه این واقعه روی دهد، امر با کیست؟» فرمودند: «هرکس جواب نامه‌های مرا از تو طلب کند، او امام است.» عرض کردم: «علامتی دیگر بفرما.» فرمودند: «هرکس بر من نماز کند، او جانشین من خواهد بود.» گفتم: «علامتی دیگر بفرما.» فرمودند: «هرکس بگوید که در همیان چه چیز است، او امام شماست.» ابوالادیان گفت که: هیبتِ حضرت مانع شد که بپرسم که کدام کیسه و همیان؟! سپس بیرون آمدم و نامه‌ها را به اهل مدائن رساندم و جوابها گرفته، برگشتم و چنانچه فرموده بود، پانزده روز بعد داخل شدم و صدای نوحه و شیون از منزل آن امام مطهّر بلند شده بود؛ چون به درِ خانه آمدم، را دیدم که بر در خانه نشسته و شیعیان برگرد او جمع شده‌اند و او را تعزیت به شهادت برادر و تهنیت به امامت خود می‌گویند! من در خاطر خود گفتم که: اگر این فاسق امام است، پس امامت به بیراهه کشیده شد! چرا که او را می‌شناختم که شراب می‌خورد و قمار می‌بازد و طنبور می‌نوازد! سپس تعزیت و تهنیت گفتم و هیچ سؤالی از من نکرد. در این حال، عقیدِ خادم بیرون آمد و به جعفر خطاب کرد که: «برادرت را کفن کرده‌اند؛ بیا و بر او نماز کن.» جعفر برخاست و شیعیان نیز با او همراه شدند؛ چون به صحن خانه رسیدیم، دیدیم که پیکر مطهّر امام عسکری علیه‌السلام را کفن کرده، بر روی تخته گذاشته‌اند؛ جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز گزارد؛ چون خواست که تکبیر گوید، طفلی گندمگونِ پیچیده مویِ گشاده دندانی مانند پارۀ ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: «ای عمو عقب بایست! من سزاوارترم که بر پدر خود نماز گزارم!» پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیّر شد؛ آن طفل، جلو ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد و آن جناب را در پهلوی امام هادی علیه‌السلام دفن کرد و متوجّه من شد و فرمودند : «ای بصری! بده جواب نامه‌هایی را که با توست!» پس تسلیم کردم و در خاطر خود گفتم که: دو علامت از آن نشانه‌ها که حضرت عسکری علیه‌السلام فرموده بود، ظاهر شد و همیان مانده است؛ بیرون آمدم، پس حاجز وشاء به جعفر (برای آنکه حجّت بر او تمام کند که او امام نیست) گفت: «آقای من! چه کسی بود آن طفل؟!» جعفر گفت: «والله او را هرگز ندیده بودم و نمی‌شناختم!» پس در این حال، جماعتی از اهل قم آمدند و سؤال کردند از احوال علیه‌السلام؛ چون فهمیدند که از دنیا مفارقت فرموده است، گفتند که: «به چه کسی تعزیت بگوئیم (یعنی امر امامت با کیست)؟» مردم اشاره کردند بسوی جعفر؛ پس نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند: «با ما نامه‌ها و اموالی هست؛ بگو که نامه‌ها از چه کسانی و اموال چه مقدار است تا به تو تسلیم نمائیم؟!» جعفر برآشفت و برخاست و گفت: «مردم از ما علم غیب می‌خواهند!» در این هنگام، خادم از جانب حضرت صاحب‌الأمر علیه‌السلام بیرون آمد و گفت: «با شما نامه‌های فلان شخص و فلان و فلان هست و همیانی که در آن هزار اشرفی است و در آنها، ده اشرفی هست که روکش طلا دارد!» آن جماعت، نامه‌ها و اموال را به خادم تسلیم کردند و گفتند: «هرکس تو را فرستاده است که این نامه‌ها و اموال را تحویل بگیری، او امام زمان است.» (و مرادِ امام عسکری علیه‌السلام همین کیسه بود.) پس جعفر به نزد ملعون رفت (که خلیفۀ غاصب و قاتل امام عسکری علیه‌السلام بود) و این واقعه را گزارش داد؛ معتمد، مأموران خود را برای تحقیق فرستاد و آنان صیقل، کنیز امام عسکری علیه‌السلام را گرفتند و گفتند که آن طفل را به ما نشان بده و او انکار کرد و برای دفع شرّ آنها از امام زمانش، به ایشان گفت: «من از حضرت عسکری علیه‌السلام حامله‌ام.» به این سبب، او را به ابن‌ابی‌الشواربِ قاضی سپردند که چون فرزند متولّد شود، او را بکُشند؛ به ناگاه (به خواست پروردگار متعال و تصرّف ولایی امام عصر علیه‌السلام در عالَم) عبدالله بن یحیی بن خاقانِ وزیر مُرد و صاحب الزّنج در بصره خروج کرد و حکومتیان به حال خود درماندند (و مدتی از پیگیری قضیه منصرف شدند) و کنیز از خانۀ قاضی به منزل امام علیه‌السلام بازگشت؛ والحمدلله ربّ العالمین. 📚 کمال الدین (شیخ‌صدوق)، ص۴۷۵ جلاء العیون (علامه‌مجلسی)، ص٩٩۴ 🏴 «آجرک الله یا صاحب الزّمان.»