#روایت_زمستان #بخش_دوم ◽️در میانۀ کلاس وقتی می‌خواهم با آسانسور پایین بروم باید ده دقیقه معطل شوم، چون قرار نیست آسانسور یک لحظه هم آرام شود، یحتمل باز مسؤول پذیرایی آسانسور را قُرق کرده و با فلاسک‌های چای کرم رنگ و بیسکوییت‌های جام شیرین شهد یزد و میز دوطبقه پذیرایی‌اش دارد از طبقه اول پذیرایی‌ها را تحویل می‌دهد و بالا می‌آید. ◽️وقتی به هر زحمت وارد آسانسور می‌شوم، دکمه‌ طبقه زیرزمین را که می‌زنم کار نمی‌کند، باید چند باری با ملاطفت و بعد با کمی خشونت با این تصور که محکم فشار دادن باعث کار کردن بهترش می‌شود فشار بدهم. ◽️نهایتا طبقۀ همکف می‌توانم خودم را برسانم چون دکمه‌اش کار می‌کند و بعد به نگهبان بگویم که این دکمه‌اش انگار کار نمی‎‌کند و بگوید نه اشتباه می‌کنی کار می‌کند و وقتی برگردم باز به طرز معجزه آسایی دکمه آسانسور درست شده است. ادامه دارد... 📲مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد: 📝 @FarajNezhad110