بزرگ اوست که بر خاک، همچو سایهی ابر
چنان رود که دلِ مــــــــــــــــــــــــــــــور را نیازارد..
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
دوزخ از تیرگیِ بختِ درون من و توست
دل اگر تیره نباشـد همه دنیاست بهشت
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
مرا به روزِ قیامت غمی که هست این است
که رویِ مَردُمِ دُنیا دوبـــــــــــــــــــــــــــــــاره باید دید
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
دندانِ ما ز خوردنِ نعمت، تمام ریخت
انــــــــــــــدوهِ روزی از دلِ ما کم نمی شود
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
خـــــــــــــــروشِ سیلِ حوادث بُلند میگوید:
که خوابِ امن در این خاکدان نمیباشد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است
رحم است به چشمی که نگردد نگرانش
#صائب_تبریزی 💚
@abadiyesher
ز انتظارِ تیغ، عُمری شُد که گردن میکشم
آه اگر صیادِ غافلِ از شکــــــــــــــارم بگذرد ...
#صائب_تبريزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با سلام و عرض ارادت، جسارتاً نظر به این که گُذارنده این بیت زیبای صائب تبریزی بین صیاد و غافل ویرگول گذاشته بود این بیت را شرح می کُنم البته وجود ویرگول نیز توجیه خاص خود را دارد، جناب صائب در این بیت می فرماید: عُمری هست که شبیه پرنده ای این سو و آن سو گردن می کشم و چشم انتظار اینم که آن کسی که دوستش دارم شمشیرش گردنم را صید کُند، وای اگر آن صیادی که چشم انتظارش هستم و از عشق من بی خبر است، بی توجه به این مطلب از کنارم بُگذرد(علیرضاشیدا)
@robaiiyat_takbait
بر مور و مار، جایِ نفس تنگ گشته است
بُردنـــــــــــــــــد بس که آدمیان آرزو به خاک..!
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
هدایت شده از [ مَشْعَـــــــر ] °•°
یک عمر میتوان سخن از زلفِ یار گفت
در بندِ آن مباش که مضمون نمانده است...
#صائب_تبریزی
@mashaar🌱
جز من كه راهِ عشق به تسليم مي روم
با دستِ بسته هيــــــچ شناور شنا نكرد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
همچو خورشید به ذرّاتِ جهان قسمت کُن
گر نصیبِ تو ز گردون همه یک نان باشد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
بر دلی ننشیند از گُفتارِ ما هرگز غُبار
ماهیانِ بی زبانِ عـــــــــــالمِ آبیم ما
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait