eitaa logo
「فࢪاموشمـ‌؛نکݩ ִִֶֶָָ࣪࣪𖥻.🇵🇸
605 دنبال‌کننده
989 عکس
167 ویدیو
0 فایل
بسم‌الله‌:) ایݩجا کسے بہ غیࢪ تو ما ࢪامحل ݩداد ما بݩده ۍ ٺوییم فࢪاموشماݩ ݩکݩ❤️‍🩹🩹𓍯. کپے؟همہجوره‌حلالہ🫴🏻💖𓍼֪࣪ ولیےصلواٺهم‌فࢪاموش‌نشہ🤲🏻:) فࢪاموشم‌ݩکݩاسم‌یہگل‌هسٺ🌱:) کپی‌از‌شعࢪهای‌سࢪوده‌شده‌توسٺ خودم‌بہهيچ‌اݩواݩ🌝✨️>> اطلاعات؛ @etelat_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 بعدی از طرف ما بالا رفت و شروع کرد: برای (خواهرم،خواهرت،خواهرامون.) یک دفعه یکی از توی جمعیت صدایش را بلند کرد و گفت:فحش می‌دن به (مادرم،مادرت،مادرامون )🤣. جمعیت از خنده منفجر شد،هم این‌طرفی هم اون‌طرفی . کسی که پشت تریبون بود، ادامه داد : ظلم به زن رو تموم کنید.(صدای کف زدن جمعیت بلند شد). الان خواهر می میخواد بره بیرون باید بهش بگم خواهر مواظب باش بیرون پر پلیسه (سوت و جیغ بلند شد). اون دختری که اینجا ایستاده و روسری روی سرشه آرزوش اینه که آفتاب بخوره به موهاش... . یک‌دفعه یکی از دختر هایی که مقنعه اش را در آورده بود،داد زد:ایول ایول (مرد ، میهن ، آبادی). جمعیت هم همراهی اش کردند.یک‌دفعه سهراب که با استادش تازه به جمعیت اضافه شده بود صدایش را بلند کرد و خطاب به آن دختر گفت:خب اون‌جا که نشستی سایه‌ست که برو نیم متر عقب تر! این طرفی و آن طرفی خندید‌، حتی خود آن دختر هم نتوانست جلوی خنده‌اش را بگیرد و مقنعه اش را سرش کرد. پسر پشت تریبون ادامه داد:شما به ما می‌گید اغتشاش گر، باشه،ولی ما اومدیم حقوق اولیه خواهرا مون رو پس بگیریم و این که شما می‌گید حجاب اجباری نداریم و حجاب قانونی داریم،
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 بده داری هم یک زمانی قانونی بود. رامین دوباره شعار را بلند کرد:(زن،زندگی،آزادی، مرد،میهن،آبادی). عه! این گندمه! دیدم که پشت تریبون رفت و شروع کرد:بله منم با شما موافقم،ظلم به زن رو تموم کنید(چون مانتویی بود جمعیت ما فکر کرد گندم سمت ماست و شروع به تشویق کردن) هم تو ایران و هم همه دنیا تا کی خانم ها باید ابزاری برای تغییر سیاست ها یا کنترل های سیاسی باشن؟! این یک بازی کثیف و قدیمیه. هر زمان آمریکا در مقابله با دشمناش حمایت اروپا رو از دست می‌ده،از ابزار آزادی زنان استفاده می‌کنه، مثلا بعد خروج هلند از افغانستان و ترس از کاهش حمایت اروپا از ادامه اشغال افغانستان ، برای توجیه افکار عمومی اومدن تو رسانه هاشون ،مخالفت طالبان با تحصیل دختران رابُلد کردن، موج های فمینیستی تو این کشور ها برای حمایت از زنان افغانستانی راه افتاد و دولت هاشون رو مجبور کردن توی افغانستان بمونن . درواقع دردی از زنان افغانستان دوا نشد،فقط سیاست آمریکا برای ادامه اشغال محقق شد. توی ایران هم همینه. نبینید رسانه هاشون ۲۴ ساعته اغتشاشات رو نشون می‌دن و از شما حمایت می‌کنن،دلشون براش شما نسوخته! هدف های دیگه ای پشت پرده هست.
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 دختر ایرونی!عروسک خیمه شب بازی سیاسی اون ها نشو. برای مطالبه حقت راهش این نیست؛و اینکه یک سؤال، چرا این‌قدر آتیش شما آقایون برای برداشتن حجاب تنده؟ یوی از شما گفت برای حقوق اولیه خانم ها می‌جنگیم؛ببخشید شما واسه حقوق اولیه خانم ها می‌جنگید یا اضافه حقوق خودتون؟ والا من با سند می‌گم ،توی ایران نه‌تنها خانم‌ها بهشون ظلم نمی‌شه بلکه جمهوری اسلامی بیشتر از ار نظام دیگه ای زمینه رشد همراه با حفظ کرامت شون رو فراهم کرده‌. ما تو دهه ۵۰ فقط ۲۵ درصد دانشجوی خانم داشتیم ،اما حالا به ۵۰ درصد رسیده .همین یه آمار برای اثبات حرفم کافیه، حکومتی که به فکر من بها می‌ده و نه صرفا تَنَم،من اونجا خوش‌بختم. من نمیگم نیویورک تایمز میگه ،انقلاب ۱۹۷۹نقطه عطفی برای زنان ایرانی در تمام طیف ها بود (صدای آن طرفی ها بلند شد:《زن،عفت،افتخار》) گندم ادامه داد:معترض شدید به این‌که چرا ما به شما گفتیم اغتشاش گر؟ شما برای حقتون می‌جنگید؟ ببخشید کی به شما ،یعنی شخص شما،گفت اغتشاش گر ؛یک شعار کلی گفته شد و شما بگید چکار کار کردید که این رو به خودتون گرفتید ؟!(صدای سوف و کف جمعیت بلند شد)و سؤال دیگه از شما‌،گفتین به خواهرتون می‌گید مواظب پلیس باشه،مگه شما خانوادگی میرید اغتشاش؟
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 اخه من با دوست هایی که لاک قرمز و کم ترین حد پوشش رو دارن تو خیابون می‌رم و کسی به ما چیزی نمی‌گه،و شمایی که فکر می‌کنی برده داری یک زمانی قانون بود،باید بهتون بگم برده‌داری هنوز هم تو کشور های غربی قانونه؛خیلی فراگیرتر،فجیع ترو سیستماتیک تر . وسط حرف های گندم نصف جمعیت ما،با تحریک رامین بلند شدند و رفتند. بعد تمام شدن تریبون می‌خواستم پیش گندم برم که رامین گفت:آنیتا لطفا سریع بیا کار واجب باهات دارم. گفتم:باهام کاری داری؟ رامین:آره بیا بریم. گفتم:کجا؟! رامین:توراه میگم واست. آنیتا:اما حقیقتش ... . رامین:چیه؟ چی‌شده؟ آنیتا:هم تشنه ام و هم ذهنم درگیره،یه جای دنج لازم دارم تا فکر کنم‌. رامین:همه چی بامن، جای دنج هم سراغ دارم دیگه چی؟ خندیدم و گفتم:هیچی دیگه. کنار یک ویتامینه نگه داشت که بغلش هم یک فست فودی بود و بعد چند دقیقه با کلی خوراکی و آبمیوه برگشت.
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 دهنم از تعجب باز مانده بود که رامین گفت:آدمی که می‌خواد مبارزه کنه باید خوب بخوره. آنیتا:آخه با فست‌فود؟شما که دکتری چرا؟ رامین:همون فست‌فود اگه کنار کسی که دوستش داری بخوری همش می‌شه انرژی تو بدن ، می‌تونی امتحان کنی. یک روز بیشتر باهم نبودیم،ولی این‌قدر باهم صمیمی شدیم که انگار همدیگر را خیلی وقت هست می‌شناسیم و اینجا اولین دفعه بود که به طور مستقیم به من ابراز علاقه می‌کرد؛چرا به خودم دروغ بگویم؟! من هم از او خوشم آمده بود و حتی خیلی از کار هایی که صبح انجام دادم برای جلب توجه‌اش بود،ولی بعضی کار‌هایش را دوست نداشتم. توی فکر بودم که یک بشکن جلوی صورتم زد و گفت:امتحان کنیم؟ جواب دادم:امتحان کنیم. رامین:پس ببرمت گوشه دنج تنهایی هام؛ بام مشهد. تو اولین کسی هستی که می‌خوام باهاش برم اون‌جا،همیشه تنها می‌رم. از پیشنهادش خوشم آمد و گفتم :آره؛من عاشق پریدنم !اینکه از بالا تمام شهر زیر پام باشه،حس سبکی بهم میده مخصوصا امروز که خیلی بهش نیاز دارم.
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 واقعا جای باحالی بود. نیمکتی چوبی که رو به شهر بود و تمام شهر را زیر پایت حس می‌کردی. داشتیم ساندویچ هایمان را میخوردیم که یک دفعه گفت:اسم گیسو کمند شنیدی؟! جواب دادم:آره،یکی،دوبار به گوشم خورده. رامین:ولی من امروز به چشم خودم دیدم، جلوی دانشکده پزشکی یک دختر جوون شجاع و جسور با لاک قرمز که اسمش هم آنیتا بود فکر کنم(دوتایی شروع کردیم به خندیدن)‌. رامین ادامه داد:دلم باز لک زده واسه دیدن اون گیسوی کمند که تو این نسیم رها بشه و بوی عطرش همه جا رو بگیره. گفتم:نگفته بودی شاعر هم هستی! رامین:کیمیای عشقه. حس عجیبی توی دلم بود.بلند شدم و یکی _ دو قدم رفتم جلو ،شالم را در آوردم و موهایم را باز کردم. رامین هم از روی نیمکت بلند شد و آمد کنارم ایستاد. رامین با مهربانی گفت:حیف نیست این همه زیبایی تو قبرستان روسری دفن بشه؟ اگه حالت بهتره بیا بریم کمک مردم. جواب دادم: من دوست دارم همین جا با تو باشم؛یه جای آروم. از صبح هم اشتباه کردیم خودمون رو قاطی این شلوغی ها کردیم. رامین:هرچیز ارزشمندی یه بهایی داره.
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•
🪁💜🪁💜🪁💜🪁💜🪁 💜🪁💜🪁💜🪁 🪁💜🪁💜 💜🪁 یک دفعه چاقوی تو دستش را در سینه ام فرو کرد. پاهایم سست شد و کف خیابان افتادم. چشم هایم جایی را نمی‌دید اما صدای نحسش را شنیدم که داد زد:کشتنش، مأمور‌ها کشتنش! 《می‌کُشم،می‌کُشم،هر‌آنکه‌خواهرم‌کشت》. کل عمرم مثل برق و باد از جلوی چشم هایم می‌گذشت. یاد دفعه اولی افتادم که بعد از شعر شروین به خیابان آمدم: (برای یک زندگی معمولی،برای... برای... برای...)و هم زمان تلاشی بی فایده برای پیدا کردن جواب یک سوال بزرگ که عذابم می‌داد: برای کی؟ برای چی؟ سردمه... خیلی سردمه... . ((پایان🥲💔🥀)) •🌊𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐦𝐞♥️•